اولش که فهمیدم برای بار دوم حامله ام فقط گریه کردم گفتم خدایا برای چی دادی اخه و خیلی چیزای دیگه
یعنی هرکاری کردم که بیفته و کلی داروهای ممنوعه خوردم و بعدش بخاطر کیست مویی که داشتم به هیچ قرصی نه نگفتم گذشت تا اینکه سه ماهه شدم دیدم نه این بچه نمیفته و به شوهرم گفتم حاملم و رفتیم دکتر و چون میترسیدم بخاطر قرصایی که خوردم بچه ناقص بشه رفتم آزمایش سلفری البته اینم بگم چون بچه اولمو نذر کرده بودم دختر بشه و گوشواره هامو فرستادم کربلا اینبار هم گفتم خدایا وقتی جواب آزمایش اومد و سالم شد و اینبار همونی شد که شوهرم میخواد انگشترمو از انگشتم درمیارم و میفرستم کربلا وقتی جواب اومد و رفتیم شوهرم میگفت پسره پسره؟ من فقط پرسیدم سالمه و اونم گفت سالمه ولی جنسیت ۹۹ درصده و تا ۱۸ هفته اصلا نمیشه صد در صد گفت و منم همونجا انگشترمو دراوردم و نصف کردم
اینجوری شد بچه ای که خدا زوری داد بهم و قدر ندونستم رو با نذر سالم گرفتم
الان بابام رسید انگشترمو آورده و نمیدونم چرا بغضی شدم
اینو همیشه نگه میدارم تا حامی بزرگ شد بگم تو هدیه سالم امامی به من وقتی که نخواستمت اون حتی از تو در برابر من هم محافظت کرد🥹
ببخشید طولانی شد❤️

تصویر
۲۸ پاسخ

مبارک باشه پا قدمش پر خیر و برکت عزیزم

ولی یه چیزی هم بگم، هیچوقت بهش نگو ناخواسته بودی و اینجوری شد، روحیشون آسیب میبینه و دیگه خوب نمیشه و این حس نخواسته شدن همیشه باهاش می مونه، و حتی کوچکترین حرکت به اون بچتون باعث دیدن تفاوت تو شما میشه که دوسش ندارین

عزیییز دلم خدا دیده توانایی نگهداریشو‌ دارین بهتون داده، و گرنه این همه خانومایی که آرزوی بچه دارن، این همه رعایت می کنن باز نمیشه خدا براتون حفظشون کنه

عزیزم توم مث من منم ناخواسته باردارشدم ولی بااین تفاوت که گریه کردم ولی دارو اینا نخوردم ولی شربت زعفران تو دسته بازار خیلی خوردم عاشورا فهمیدم باردارم دوتا دختر دارم اما این هدیه خداست نگه اش داشتم الآنم الان نتونستم کنار بیام حوصله زور زدن ندارم اصلا فکر زایمان وبزرگ‌ کردنش دیوونه ام می‌کنه هر دو بچه هم دوسال فاصله سنی دارن کوچیکه دوساله اس

ینی انگشترتو دوباره پس اورده ؟؟

منم دومیو هرکاری کردم نیافتاد البته جنسیتش شوهر منم میگفت پسر پسر ولی دختر شد برای من مهم نبود تا لحظه تولدش هیچ حسی نداشتم بهش اونجا که اکسیژنش کم بود دادنش دستگاه به غلط کردن افتادم که چرا ناشکری کردم تا مدت ها بعدشم واقعا حس مادرانه نداشتم بهش ولی الان دنیام شده

ای جانم خدا حفظش کنه عزیز

مادرمنم گوشواره هاشو نذرمشهد کرده برادخترم چون ۳۳هفته بدنیااومد ولی قسمت نشده بریم

برنج برا چیه

خدا توتاشونم حفظش کنه عزیزم منم نذر دارم گوشواره برا مشهد پسرم ۶ سالشه قسمت نشده بریم

ای جان دلم امام حسین پشت و پناه کوچولوت باشه جیگر کارخوبی کردی

عزیزم یعنی انگشترتو دادی به ضریح امام حسین و بابتش بهت رسید دادن درسته؟

قبول باشه ایشالا قدمش پر خیر و برکت

چه خوب قبول باشه نذرت

الان دوتا بچه داری.
خدا حفظش کنه

خداروشکر ک سالمه خدا حفظش کنه و صحیح وسلامت بگیری بغلت

عزیزم شما پارس اباد خونت؟ قرص خورده بودی خونریزی داشتی تنهاهم بودی؟؟شمابودی یا یکی دیگه بود؟!

مبارکه

حکمت خدارو شکر
خدا حفظش کنه برات عزیزم

ان شا الله به حق امام حسین خدا نور ایمان تو دلتون روشن نگه داره

عزیزم من یکم متوجه نشدم بچه اولتو نذر کردی دختر بشه نشد؟؟بعد حالام دختر نشد؟

حتماً حکمتی بوده
خدا برات حفظش کنه انشالا

خداروشکر 🌸

انگشترت نذر نبود چرا برگشت دوباره؟

افرین عزیزم ب این اعتقاد

عزیزم قدمش پر خیر امام حسین ضامن سلامتیش🥺

جالب بود

اینم هدیه هاشون🥹

تصویر

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۱ سالگی
مامانهای عزیز لطفا هر کس می‌دونه منو راهنمایی کنه چون خودم خیلی شکه شدم... امروز شوهرم بعد از ظهر خوابید منم پسرمو برداشتم بردم تو سالن و در اتاق خواب را بستم که صدا شوهرمو اذیت نکنه و بخوابه.. تو این مدت هم کارهامون کردم یه مقدار میوه تو یخچال بود که همه را برداشتم و شستم که بذارم تو یخچال ولی خوب وقفه افتاد و میوه ها نیم ساعتی بیرون یخچال موندن... شوهرم که بیدار شد بهش گفتم چیزی میخای برات بیارم... گفت آره میوه بیار منم رفتم تو آشپزخانه... پسرم کنار شوهرم رو کاناپه نشسته بود و باری میکرد یهو با نخ افتاد زمین به طوری که ملاجش رو زمین خورد و پاهاش بالا بود ... یه لحظه گفتم گردنش شکست ... حالا شوهر عوضبم شروع کرد فحش به من بده....که مادر فلان شده ت (یعنی من ) مقصره... حالا من هیچی نگفتم ... نشست میوه بخوره گفت چرا میوه ها داغه و شروع کرد به داد و بیداد ..اون نشسته بود رو کاناپه و من رو زمین کنار بچه م نشسته بودم که بهش میوه بدم .... بعد بند شد و با پاهاش محکم کوبید تو بازو چی من.یه جوری که انگار داره شوت می‌کنه یه توپ رو و بعد بهم گفت برو لباساتو بپوش کمشو از خونه من بیرون ... من بلند شدم برم تو اتاق دو باره با پاس زد به باسن من که یعنی تیرپایی داره میزنه بهم ...مدام هم می‌گفت میذارمت دم در و فلان.... من رفتن تو اتاق پسرم و همین طور شوکه بودم و نمی‌دونستم باید چیکار کنم چون شوهرم خیلی خرو گاوه و اگر میرفتم از خونه بیرون محال بود بذاره بچه رو ببرم و به هیچ عنوان هم نمی اومد دنبالم ... بعد چند دقیقه اومد گفت بیا بچه رو عوض کن چون پی پی کرده بود ...
مامان دوتا دسته گل مامان دوتا دسته گل ۱ سالگی
چند وقت پیش دختر سه ماهه ام سرفه میکرد😮‍💨 چندتا دکتر بردم، گفتن ریه بچه عفونت کرده کلی دارو دادن ولی سرفه هاش قطع نشد،درآخر میخواستن بستریش کنن. من خیلی ناراحت بودم😔 که یکی از دوستام یه دکتر تو همدان بهم معرفی کرد و گفت خیلی تشخیصش درسته و زیاد دارو نمیده. فردای اون روز رفتم مطب دکتر، وقتی وارد شدم حس کردم وارد یک مهدکودک شدم فضای بسیار آروم و بچه گانه🏌‍♂🧸 🎨همینطور که داشتم به در و دیوار نگاه میکردم یه برگه توجهم رو جلب کرد، بالای جایگاه منشی نوشته بود هزینه طبابت دکتر اجباری نیست😳 بودند کسایی که بعد از طبابت دکتر وقتی از اتاق بیرون میومدن هیچ پولی پرداخت نمیکردند و منشی هم بهشون کاری نداشت. یه قسمت از مطب قفسه هایی از کتاب 📚در مورد تربیت کودکان و کتابهای کودکانه بود که بالای اون هم نوشته شده بود در صورتی که کتابی رو دوست دارید اجازه دارید همراه خودتون ببرید.وقتی این بخشش و دیدم اشک از چشمام سرازیر شد🥹وقتی نوبت ما شد و وارد اتاق دکتر شدیم یه مرد با موهای سفید و مهربون و دیدیم که با آرامش بچه رو معاینه کرد وهمینطور که با بچه بازی میکرد تشخیص داد که بچه رفلکس پنهان داره🥴یه چندتا توصیه کردکه موقع شیردادن اونا رو رعایت کنم ودرآخر شماره تلفن همراه خودش رو به ما داد و گفت اگر خوب نشد تو ایتا به من پیام بدین من هر شب پیامها رو میبینم. من اینقدر آرامش گرفته بودم که وقتی از مطب بیرون اومدم دوبار هزینه دادم😅واز همدان تا ملایر برای سلامتی دکتر دعا کردم🤲
راستی اسم این دکتر مهربون وبا تجربه دکتر محمدصادق صبا بود. الان چند روزه که بردم دکتر ودخترم الحمدلله کاملاً سلامتیش و به دست آورده😊
ببخشید خیلی طولانی شد، دلم نیومد براتون ننویسم 😉
مامان جیک جیک مامان جیک جیک ۱ سالگی
اینو شوهرم تعریف کرد
میگه وقتی خواهرش بچه دختر دنیا آورد جلو دومادش به خواهرش گفت شما پسر بیارین!! مگه پسرو هر کسی میاره؟
خواهرش ناراحت شده بود و نشسته چشماش اشکی شد و هیچی هم نگفت(کلا کسی جرات ندارم به شوهر من بگه بالای چشمت ابروعه،)
هنوزم همینه شوهرم زبون تلخ و منتقد 🤢🤢🤢
بچه ما دختر شد اینو برام تعریف کرد...
دیشب بچه به خواهر شوهرم بخاطر ازدواج فامیلی دخترش که ۱۴ سالشه خیلی خیلی ریز مونده، همه کار کرده خواهر شوهرم ولی رشد نکرده
خیلی البته باهوشه
شوهرم همش خواهرزاده هاشو میزنه و فحش میده و دعواشون می‌کنه...
به این می‌گفت ریزه میزه.... می‌گفت پدرس.. با چشمای موشت نگاه نکن
یا گفت خدا نکنه دماغ دخترم شبیه دماغ (همین خواهرزاده) بشه....
دخترم کاسه آورد برعکس کرد روش نشست
لیز خورد داشت میفتاد که همین خواهرزاده گرفت، شوهرم از پشت محکم زدش مواظب پاهاش باش....

کلا دیشب جفتی زده بود انگار روی این
اومدم در گوشش گفتم بس کن، بچه دختره، آنقدر ایراد زشتی زشتی ازش نگیر، غرور داره،
من پشت صحنه همش دفاع میکردم از خواهرزادس، میگفتم نه قشنگه، باهوشه، نه اون دخترم رو گرفت باید تشکر کنی....
خلاصه آخر شب. فتم پیشش گفتم دایی باید دختر خودش هم سن تو بشه تا تو رو درک کنه، تو رو خیلی دوست داره، منم دوستت دارم حواسم بود تو هیچی نگفتی، تو خیلی دختر خوبی هستی خدا کنه دختر من مثل تو با ادب با هوش و خانوم باشه
اینو گفتم بچه یهو گریه کرد بغض ش ترکید
خیلی شوهرم کارش زشته،
مجبورش کردم بیاد خواهر زادشو ببوسه
یعنی با اجبار
گند دماغ و ترش رو زبون تلخ🤬🤬🤬
مامان ماهلین و مهوا🩷 مامان ماهلین و مهوا🩷 هفته بیست‌ونهم بارداری
من
🫢
🤭
🫢
🤭
نی نی دارممممم ☺️🤭
در حال حاضر ۱۵ هفته و ۳ روزه هستممممم
روز عید ۱۴۰۴ فهمیدممم باردارم دقیقا نیم ساعت بعد از سال تحویل
ناخواسته شد بهتره بگم خدا خواسته
من شیر میدادم اصلا پریود نمی‌شدم
بخاطر همین خیالم راحت بود امااا دیگه شد دیگ
از ترس مسخره کردن بقیه به کسی نگفتم تا ۱۲ هفته
اول میخواستم سقط کنم که همسرم و مامانم اصلا نزاشتن
چون اصلا اصلا آمادگی روحی و جسمی نداشتم
برعکس ماهلین که تهوع زیاد داشتم و خیلی بی حوصله بودم این بنده خدا رو اصلا حس نمیکنم اصلا شبیه حامله ها نیستم
نه ویاری نه تهوع یه کوچولو سوزش معده اونم قبل از ۱۰ هفته افتاد
تا الان که خوب بوده بعد از اینم خدا خودش کمکم کنه
شما هم برام دعا کنید
که از پسش بربیام
از ترس قضاوت دیگران به کسی نگفتم تا الان که بهم می‌خندن میگن بچه اش کوچیکه یکی هم فورا آورده یا میگن این همه وسایل جلوگیری چرا نتونستی
امیدم اینه باهم بزرگ بشن
جنسیتش رو نمیدونم آنتی گفت احتماله خودمم فعلا منتظرم تا سه هفته دیگ برم انومالی مطمئن بشم چون از شانس دکترم خیلی بد اخلاق بود منم خیلی استرس داشتم اصرار نکردم
خلاصه اینم اعتراف من ☺️🤭
عکس آنتی که جوجه دستش هم دهنشه
مامان یزدان مامان یزدان ۱ سالگی
مامانا یه تجربه ای که کمتر شنیدید رو میخوام بگم برای پسر من اتفاق افتاد امیدوارم هیچ بچه ای درگیرش نشه
یزدان ۴-۵ روز پیش متوجه شدم وقتی نشسته و میخواد بلند شه شروع کنه به راه رفتن لنگ میزنه ولی بهد از یک دقیقه راه رفتنش عادی میشه فردای این لنگ زدن تب کرد من گفتم احتمالا تب بخاطر دندونه چون تبش هم بالا نمیرفت و خیلی لحظه ای بود ۲ دقیقه سرش گرم میشد دما سنج میزاشتم ۳۸ بود بعد میومد پایین تا مثلا نیم ساعت دیگه و لنگ زدن هم شاید درد رشده چون اصلا نه زخمی نه کبودی نه ورمی هیچ اثری رو پاش نبود
تا فرداش شد به شدت بیقرار و کلافه شد اصلا نمیتونست بخوابه در طول شبانه روز ۵ ساعت خوابید اونم هر نیم ساعت با جیغ بیدار شدن و به زور خوابوندن بردم متخصص اطفال و به محض اینکه گفتم پاش درد میکنه گفت تب هم داشته گفتم بله گفت ببر ازمایش خون بده جوابشو بیار
بله جواب ازمایشو گرفتیم متوجه شدیم خون عفونت داره ولی نه زیاد و اینکه ویروس گرفته درد پاش هم یه مشکل به اسم سینوویته که از همون ویروسه
برا خودم خیلی عجیب بود ک چجوری ویروس تنفسی میتونه استخوان ران بچه رو دچار درد کنه دکتر گفت این ویروسا بازمانده های کرونان و هر بچه رو یجوری درگیر میکنن یکی میشه اسهال یکی تب و لرز یکیم اینجوری 🙁 بلا از همه بچه ها دور باشه خیلی مراقب باشید
مامان یارا مامان یارا ۱ سالگی
مامان پپلی(ژیوان😍) مامان پپلی(ژیوان😍) ۱ سالگی
از مجردی دوست داشتم بچم دختر باشه که موهاشو جینگیلی کنم لباسای گوگولی وکیوت تنش کنم🥹وقتی ازدواج کردم و وارد خانواده همسرم شدم ،متوجه شدم پسر دوستن🙄همش میگفتم خدایا بهم پسر بده که دهن فامیل بسته شه (اخه خودم ۲تا ابحی دارم وداداش ندارم گفتم نگن عین مامانش دختر زاس،اخه تو روستا میگن فلانی پسر زایید انگار امپراطور زاییده😂)وبعدشم یه دختر بده واسه دل خودم🥰 فهمیدم پسره نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت از اینکه دهن فامیل بسته میشه یا اینکه خدا منو لایق دختر ندونسته وپسر داده(همش تو دلم میگفتم خدایا تو یه دختر به من بدهکاری من عاشق دخترم)
الان چند روزه به این نتیجه رسیدم دختر وپسر فرقی نداره وهردو نعمت وبرکت خداس(حتی پسر واسه مادر بهتره خودم دخترم وبه شدت به بابام وابسته ام)
همه اینارو گفتم که برسم به کارای پسر کوچولوم🥹🥹وقتی موقع خواب تو بغل باباش نمیره ومیاد تو بغل من انگار موهای ۱۰۰تا دخترو خرگوشی بستم،وقتی موقع چرتای عصر از خواب پا میشه ومیبینه من کنارش نیستم بلند میشه منو پیدا میکنه وته پاهای من میخابه😍🥹وقتی بیدار میشم اونجوری میبینمش انگار کل دنیا مال منه☺️وقتی به هیچ کس بوس نمیده حتی باباش ولی لبای کوچولوشو میزاره رو لبای من انگار یه کوه شکلات مال منه
خلاصه از شیطونیاش هم که بخام بگم به حدی منو عصبی کرده که فقط بادارو خودمو کنترل میکنم
خدایا شکرت که منو لایق مادر شدن دونستی وبهم نعمت دادی دعا میکنم تن همه بچه ها سالم باشه چ دختر چ پسر
مامان حسنا مامان حسنا ۱ سالگی
سلام مامانا خدا قوت
گفتم از تجربه ام بهتون بگم دختر من پنچشنبه دندون در آوردم فرداش جمعه ظهر شروع کرد اول اسهال بگیرد ۴بار شکمش کار کرد بعدش بدنش گرم شد اول کاری که کردم شربت آبلیمو درست کردم و بهش دادم گرمی بدنش یکم اومد پایین بهتر شد عصری براش کته ماش درست کردم بهش دادم اصلا هم همراه غذاش ماست بهش ندادم چون اسهال داشت بهش ندادم دوبار بهش موز دادم میوه دیگه ایی هم اصلا بهش ندادم ساعت ۸شب یکم دیگه کته ماش بهش دادم و یک ساعت بعدش هم یکم چایی نبات (نبات سفید )بهش دادم ساعت ۱۰شب که شد بچه من نه دیگه اسهال داشت و نه دیگه بدنش گرم بود خوب شد کامل ‌.
برای اولین بار زودی نرفتم سراغ دارو و دکتر اول دمای بدنشا کنترل کردم و بعدم چیزهایی که برای خوب شدن بود غذا میوه و شربت بهش دادم واقعا هم خوب شد گاهی وقتا خودمون با مراقبت کردن و رعایت کردن یک سری مواد غذایی میتونیم به خوب شدن بچه کمک کنیم گفتم تجربه ام بهتون بگم که اگر یک روز نیاز داشتید بتونید استفاده کنید‌
برای یبوست بچه هام هم میتونید از میوه گیلاس کمک بگیرید من دختر بزرگم ۵سالشه و یبوست دارد از وقتی که گیلاس اومده مرتب دارم بهش گیلاس میدم مشکل یبوست برطرف شده و شکمش کامل کار کرده به خاطر سردی گیلاس هر وقت گیلاس بخورد بعدش بهش خرما میدم .
مامان دوقلوها💞 مامان دوقلوها💞 ۱۷ ماهگی
خیلی با خودم کلنجار رفتم که بهتون بگم یا نه.. راستش شما دوستای خوب من هستین تو این 2سال خیلی بهم لطف داشتین، هم خودم هم بچه ها دوسشون داشتین، با چندتا ازمامانای گل که همدیگه رو دیدیم و زحمت کشیدن برای بچه ها کادو گرفتن از همینجا مجدد ازشون تشکر میکنم...🌹
راستش همه هم میدونستن منم بارها گفته بودم که بچه میخوایم و دوست داریم، حالا یا امسال که بچه ها 2ساله میشن اقدام میکنیم یا سال بعدش، اما همه چی یهویی شد و کوچوهای ما یهویی وارد زندگی مون شدن🥹اولش که فهمیدم شوک شدم گفتم من از پسش بر میام دیگه مگه نه؟ بعد با خودم گفتم معلومه که میتونم، خدا منو لایق دونسته و فرشته هاشو بهم امانت داده پس باید مامان خوبی باشم و بتونم و از اون روزیکه فهمیدم خیلی خوشحالم و دارم تمرین میکنم که صبورتر بشم و بتونم از پسش بربیام.. من خیلی دوسشون دارم خیلیییی و از خدا ممنونم که منو دوباره لایق مادرشدن دونست🙏🏻🥹
.
حالا بهتون بگم که خانواده ما داره 7 نفره میشه و من از این بابت خیلیییی خوشحالم... میگم اولش شوکه شدم انتظارشو نداشتم ولی بعدش هزاران مرتبه خداروشکر کردم و ممنون دارش شدم که منو لایقش دونست...
خلاصه بگم که بله من شدم مامان 3قلوها🤭بهم میاد مامان 5تا فسقلی باشم؟؟؟😝
کوجولوهای دلبندم، از خدا میخوام که صحیح و سالم باشین و بسلامت بدنیا بیان و در پناه امام زمان باشید دلبندای من.. 🥺قول بدین که باهم سفر 9ماهه خوبی رو داشته باشیم و همکاری کنیم که همه چی خوب پیش بره و بوقتش بیان بغلم که منو بابابی و آبجی ها بیصبرانه منتظر دیدن روی ماهتون هستیم دلبندای من🤰🏻😍
بازم خداروشکر بابت فرشته هام..
از ته قلبم میخوام که خدا به همه اقدامی ها نگاه کنه و به حق 6ماهه اباعبدالله دامنشون سبز کنه🌱
مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
سلام اومدم تعریف کنم از امشب که مهراب رو بردم پیش دکتر خودش دکتر افلاطونیان
اول اینکه وزنش خوب رشد کرده بود خداروشکر
بعد اینکه در مورد ختنه مهراب و چسبندگی پرسیدم و اینکه گفتم اون دکتر که ختنه اش کرده گفته عمل زیبایی میخواد و گفتم پوست آلت مهراب میاد روی کلاهکش رو میپوشونه بعد معاینه کرد و گفت اصلا احتیاج به عمل زیبایی نداره هیچ کارش نکن فقط تا پوشک میکنی تمیزش کن زیر پوست رو و اینکه بزرگ هم بشه در رابطه با ازدواج و ...هم مشکل پیدا نمیکنه
گفتم آزمایش برای مهراب نوشت و در رابطه با واکسن پرسیدم گفت اول کمپرس سرد بزار رسیدی خونه احتیاج به پارک بردن نیست بعد چند ساعت بعدش یل حتی فرداش کمپرس گرم بزار و قطره هم اونایی که خیلی شدید بوده واکسن های قبلیشون بهتره بروفن بگیرن و داشته باشن بزای مهراب گفت چون سبک بوده واکسن هاش پاراکید بده فقط
در مورد قطره د۳ پرسیدم گفت اگه قطره د۳ میدی دیگه مولتی یا آد نباید بدی اصلا .
امروز هم مهراب تا دید دکتر دستش رو داشت سمت شلوار مهراب می‌برد رو دید جیغ و گریه کرد بچم حسابی ترسیده
یه نصیحت خواهرانه اونایی که میخوان بچشون رو ختنه کنن حتما حتما ببرید به روش سنتی ختنه کنید چون این ماجراهای چسبندگی رو ندارید که چند بار پول بدید
مامان گل پسر مامان گل پسر ۱ سالگی
اول شوهرم پریود مغزی شد ، یک هفته الکی باهام دعوا میکرد غر میزد تو اون حین بچمم اسهال بود و بهونه گیر ، بعد خودم پریود شدم به بهونه پریود سه روز رفتم خونه بابام ، بعد این ویروسه رو گرفتم پدرم دراومد از بدن دردش ، رفتم سرم اینا زدم ، سه روز کامل تو خونه با ماسک بودم بچمو بوس نمیکردم و اینا که نگیره ، ولی گرفت ، یهو تب کرد ، تب شدید که با هیچی پایین نیومد ، مجبور شدیم ببریم بیمارستان ، سرم زدن تا اومد پایین ، بعد آنتی‌بیوتیک داد دکتر بهش که بچه من آنتی‌بیوتیک نمیسازه بهش ولی مجبور بودم بدم تا تبش قطع بشه ، خلاصه دو روز دادم که اسهال شدید شد و پاش به شدت سوخت ، دیگه دیروز روز هفتم آنتی‌بیوتیک رو قطع کردم بلکه اسهالشم قطع بشه وضعیت پاهاش افتضاهه ، تو این حین به شدت بهونه گیر و وابسته و چسبیده به من بود چون از سرم و اینام ترسیده ده بود ، بعد وقتی خودمو بچم مریض بودیم هیچ‌کمکی هم نداشتم چون مامان بابام درگیر کارای خواهرم بودن که متأسفانه نامزدیش به هم خورد و اینا ، اصلا حواسشون یه من نبود ، وقتم نداشتن در واقع
خلاصه این شد که تو دو هفته چهار کیلو کم کردم ، الانم تهوع و سرگیجه دائم دارم با دمیترون زندم
خیلییییی وزنم کم شده ، شوهرم خودش لاغره ، میگه خوب شدی تازه ، ولی خودم میدونم وضعیتم افتضاه شده و نمیدونم چیکار کنم ، بچمم از بعد این ماجراها دیگه جایی نمیمونه که بتونم برم دکتر ، حتی اجازه نمیده درست غذا بخورم ، همش داره بهونه میگیره و بغلمه ، غیر از جسمی ، از نظر روحی و ذهنی هم خیلیییییی خستم خیلی و واقعا نمیدونم چیکار کنم ، خونم خیلی به هم ریخته حتی نمیتونم یا نمیرسم مرتب کنم
دلم میخواد گریه کنم
احساس میکنم دارم خفه میشم همش