با دیدن این عکسم یاد این خاطراتم افتادم گفتم قبل خوابیدن بیام اینجا با شما به اشتراکش برارم😅
تو بارداری بیشتر وقتا عکسای قبلمو نگاه میکردم و میگفتم کی این وضعیت تموم بشه و دوباره برم برگرم به وضعیت قبلی🥲
سالها بود ورزش میکردم، رژیم می‌گرفتم، مربی بودم، باشگاه داشتم
و الان سختم بود که به خاطر هماتوم فقط دراز بکشم و هیچ فعالیتی نکنم
حتی خیلی اصرار داشتم طبیعی زایمان کنم تا زود برگرم به ورزش😅
ولی اصلا درد سراغم نیومد حتی با تمام دارو‌ها و سرم فشار و سند رحمی و ... که برام گذاشتن
سزارین شدم... اما بازم بعد چهل روزگی رفتم باشگاه و شروع کردم
چقد سخت بود برام، چقد خسته میشد، نفس کم‌میاوردم
منی که از ۶ صبح تا ۱۱ شب در حال دویدن و پریدن بودم الان حتی به زور راه میرفتم🥲
منی که ۴۰ کیلو دمبل برمیداشتم و صد کیلو هالتر پل میزدم الان دوتا دمبل یه کیلویی خسته‌ام میکرد
هر یه ست یه رب استراحت میکردم، تردمیل میرفتم اما عجله نمیکردم
میدونستم که دوباره میسازمش چون ارادشو داشتم
به خودم سخت نمیگرفتم تو تمرین
خلاصه یکسال گذشت و من رسیدم به تقریبا اندام قدیمم، چیزی که توی عکس میبینین
تا اینکه پدرشوهرم فوت شد🥲 اینهفته بگذره میشه چهل روز که از باشگاه و تمرین و رژیم دورم، دوس دارم زودتر تموم شه تا دوباره برگردم به ورزش و رژیم🫠

تصویر
۱۵ پاسخ

باریکلا بهت شکمت بزرگ نشده چی پیشنهاد میدی شکم سل و اویزون‌من جنع شه؟

خوشبحالت منم خیلی دوس دارم برم باشگا ولی اراده ندارم

آفرین بهت
ما ژنتیکی پاهامون تپله
هرچی هم ورزش کروم اصلا تاثیر نداشت یا به چشم نمیاد
از قبل جنگ دیگه نرفتم
بنظرت چ رشته ای برم
یا اصلا ورزش تاثیر داره
خورد و خوراکمم زیاد نیست
من فیتنس و ایروبیک کار کردم
ی مدت کوتاه هم بدنسازی

خیلی خوبه این همه اراده کاش یکی منو هل بده جلو انگار همه چیز استوپ کرده برام

جووووووون

وای منم قبل بارداریم باشگاه میرفتم🥲🥲🥲🥲🥲ولی از وقتی باردار شدم نرفتم. الان ۲سالی میشه که از ورزش دورم.ماشالله چه استایل قشنگی😍آفرین واقعا

عزیزم شما خیلی به بدن خودت فشار آوردی دکتر من‌ تا شش ماه اجازه ورزش بهم نداد اونم تازه می‌گفت سنگین کار نکن چه توقعی از خودت داشتی بعد چهل از زایمانت رفتی دوباره توقع داشتی مس قبل باشی ولی دمت گرممممم

عزیزم یه سوال دارم میشه راهنمایی کنید
مثلا من ۴۸ کیلو ام با قد ۱۶۱ . لاغر اندامم
با ورزش می شه وزن اضافه کنم ؟ یا کمی توپر تر بشم؟

ماشالله بهت
من خیلی تو ورزش تنبلم😂

ببخشید پدرشوهرت فوت کرد بچت رو چیکارمیکردی ک از جیغ و داد ها نترسه.گذاشتی پیش فامیلی کسی? مادرشوهرم در حال فوته دور ازجون .موندم این بچه ک‌وابسته منه رو پیش کی بزارم فقط منو میخاد🥺

موفق باشی دوست عزیز

چه خوب که اراده قوی داشتی 🥰 من یکم تنبلم ورزش کم میکنم هنوز یکم شکم دارم چیکار کنم بهتر میتونم شکم رو صاف کنم .

آفرین چ اراده ای
عالی عزیزم 😍👏

ب هرحال موفق باشی گلم

دمت گررررررم عجب استایلی 👍👍👍👍👍❤️❤️❤️❤️❤️

سوال های مرتبط

مامان ‌‌‌ایلیا مامان ‌‌‌ایلیا ۲ سالگی
روی صحبتم بیشتر با ماماناییه که تازه مادر شدن، مادرایی که مثل اون روزهای خودم حس می‌کنن توی یک باتلاق گیر افتادن و قرار نیست هیچ وقت از توش دربیان و هیچ کسی نه درکشون می‌کنه نه می‌تونه کمکی بهشون بکنه، مامانایی که با وجود این که جوری عاشق نوزادشونن که تا قبل از اون عاشق کس دیگه‌ای نبودن ولی خسته‌ن و بی‌نهایت احساس تنهایی می‌کنن، می‌خوام بگم خیلی از ماها این شرایط رو تجربه کردیم، حالا بعضی‌ها کمتر بعضی‌ها بیشتر، من خودم تا سه ماه اول فقططططط نشسته بودم داشتم بچه شیر میدادم چون شیرم کم بود و دائم زیر سینه بود پسرم و واقعا حتی حموم رفتن هم برام سخت بود چه برسه به کارای خونه و آشپزی، این در شرایطی بود که بارداریم هم برنامه ریزی شده نبود و درست تو شرایطی که من درگیر دفاع ارشدم و مقاله و شروع دکترا و این مسائل بودم پیش اومد، با این که هیچ وقت ناشکری نکردم بابتش ولی خییییلی خییییلی سخت گذشت، فکر می‌کردم دنیا دیگه برام تموم شده و همه اهداف و آرزوهامو باید ببوسم بذارم کنار، ولی اگر بخوام منصف باشم هر چی جلوتر رفت بیشتر تونستم به روتین زندگی خودم قبل از به دنیا اومدن بچه نزدیک شم،
ادامه تو کامنت
مامان مهراد مامان مهراد ۱ سالگی
بچه هاا حوصلم سر رفته بیاید حرف بزنیم
الان داشتم مهرادو نگا میکردم یاد دوسال پیش این موقع ها افتادم که ان تی بهم گفت به احتمال زیاد پسره و من با اینکه قطعی نبود جوووری گریه میکردم که شوهرم میگفت از نگاه مردم پیداس فک میکنن دوست بودیم تو حامله شدی من گردن نمیگیرم😂 خلاصه که خییلی ناراحت بودم چون همیشه تو دلم یه دختر با لباس گل‌منگولی داشتم و اون لحظه همه تصوراتم خراب شد
ولی الان که دوسال از اون روز میگذره دارم فک میکنم من اصلا آدم دختر داشتن نبودم من هم خودم خیلی نازنازی ام هم زیادی تو همه چی کمالگراام اگه دختر داشتم هم خییلی لوسش میکردم هم خودمو همه چی رو فراموش میکردم که اون بی نقص ترین و زیباترین باشه و هم اینکه چون شوهرم فقط پسر دوس داشت حتی اگه بعد به دنیا اومدن عاشق دخترمون میشد بازم من همش حس میکردم باید یه پسر براش بیارم
اما الان با مهراد حسابی تغییر کردم و از هر لحاظ قوی تر شدم و خودشم با این سن کمش انقددر مهربون و با درکه که حس میکنم خدا یه تیکه از بهشتشو برام فرستاده تو این دنیا
البته اینکه مهراد یه ایزی بیبی واقعی بود هم رو همه این احساسات تاثیر داشت من راحتترین بارداری و زایمان ممکن رو داشتم و بعد بدنیا اومدنشم بعد از دوماه اول هیچ سختی و اذیتی واسم نداشت و کلا هرچی که مربوط به مهراد بود سریع راحت پیش میرفت و قدمشم حسابی برا زندگیمون خوب بود
خلاصه که میخوام بگم واسه پدر نمیدونم ولی واسه مادر جنسیت بچه‌ش کوچکترین تاثیری روی احساسش به بچه نداره البته که تا تجربه نکنید متوجه نمیشید ولی واقعا اینطوره
حالا شما بگید جنسیت بچه‌تون همونی بود که دلتون میخواست یا اصلا براتون فرق نمیکرد؟ شما روز تعیین جنسیت چه حسی داشتین؟
مامان 🌙ماهلین مامان 🌙ماهلین ۱ سالگی
خداروشکر که کابوس واکسن 18 ماهگیم تموم شد😮‍💨
برا خودم غولی ساخته بودم از این واکسن و فکر میکردم چه قدر قراره دخترم اذیت بشه🥺 امااا خداروشکر که اینجور نبود و خیلی راحتتر از چیزی بود که فکرشو میکردم
تجربمو میگم شاااید به دردتون بخوره 😜
اول اینکه به محض اینکه واکسن زدن بهش استامینوفن دادم اینم بگم که موقع واکسن زدن خیلی گریه کرد وخیلی زود هم ساکت شد بعدشم برای اینکه سرگرم بشه با همسرم رفت پیاده روی و راه رفت بعدازظهرشم خودم بردمش بیرون و راه رفت شاید برا همین بود که پاش خیلی درد نگرفت هر چهارساعت هم دوبرابر وزنش بهش استامینوفن میدادم خداروشکرر که تب زیادیم نکرد در حد گرم شدن بدنش بود که با همون قطره کنترل میشد تو این مدت یکم پادرد داشت در حدی نبودکه نتونه راه بره و یکمم بی حال بود پروسه این تب و درد یک روز و نصفی توی کشید ☺️
(اینارو گفتم برای مامانایی که مثل من نگران این واکسنن نگران نباشین انشاالله که برای کوچولوی شماهم راحت میگذره😉)