۲۰ پاسخ

ای جونم
خداحفظش کنه

مبارکت باشه ان شالله عروسیش آبجی

خداحفظش کنه چشم بهم بزنی جشن ۸سالگیشو بگیری

چهاردست وپا میره عزیزم

ماهگردت مبارک خوشمزه ی خواستنی . خدا برا هم نگهتون داره گلی

عزیزم خدا حفظش کنه ان‌شاءالله عاقبت بخیر و خوشبخت بشه

آخه زینب کوچولو 🫠❤️

ویییییش خوداااا

ای جااانم زیر سایه پدر و مادر بزرگ شده😘 برا چی بستری شده بود؟

حبیبتی😍😍😍😍گلبی💋💋

فقط ی مادر ک بچش بعد زایمان بستری شده با اینجور عکسا چشمش پر اشک میشه. اخ خدا چقد برامنم سخت گذشت چقد پشت شیشه براش اشک ریختم

،🌹❤️

خدا نگهدارش باشه ان شاالله همیشه سالم و سلامت باشه لبش خندون دلش شاد ۸ ماهگی زینب خانم مبارک

ای ننه 🥰🥰
دستش چی شده بوده🥹

😍عزیزم ۸ ماهگی جوجو مبارک😍🥹♥️

خدا برات همیشه حفطش کنه.به دور بلا و چشم بد باشه انشاالله
همیشه خنده به لبش باشه.
۸ ماهگیت مبارک عزیز دلم

خداحفظش کنه

دستش چیشده ؟🥲🥺

الهی نینی قشنگ😍خدا حفظش کنه

خدا حفظش کنه برات عزیزم

خدا حفظش کنه

سوال های مرتبط

مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۹ ماهگی
‍✨داستان امشب ✨
یسنا مداد رنگی هایش را روی میز گذاشت، دفترش را باز کرد.
یک مامان کانگورو کشید که توی کیسه اش یک کانگوروی کوچولو استراحت می‌کرد. مامان کانگورو داشت برای کانگورو کوچولو کتاب می خواند.
یسنا نقاشی اش را رنگ کرد، دفترش را برداشت و از اتاق بیرون رفت.
مامان داشت کتاب می خواند، یسنا جلو رفت. گفت:« مامان چشمانت را ببند» مامان چشمانش را بست. یسنا نقاشی اش را جلوی صورت مامان گرفت.
مامان محکم او را بوسید گفت:« آفرین خیلی نقاشی قشنگی کشیدی! تو یک هنرمندی!»
یسنا نقاشی را روی مبل گذاشت. ماهان کوچولو را که تازه خوابش برده بود دید. رفت و کنار ماهان دراز کشید. کم کم خوابش برد.
وقتی از خواب بیدار شد ماهان را کنارش ندید، سریع از جایش پرید. یاد نقاشی اش افتاد، اما نقاشی روی مبل نبود! این طرف و آن طرف را نگاه کرد.
صدای خنده ماهان را شنید. ماهان را دید که گوشه ای نشسته و تکه های پاره نقاشی یسنا روی پایش ریخته است.
یسنا اخم کرد ، چشمانش پر از اشک شد. سریع به سمت ماهان دوید.
تکه های نقاشی را از ماهان گرفت، بلند گفت :«چرا نقاشی من را پاره کردی؟»
اما ماهان که حرف زدن بلد نبود! اخم یسنا را که دید بغض کرد.
می خواست گریه کند اما یسنا خیلی ماهان را دوست داشت.
تکه‌های نقاشی را روی میز گذاشت. ماهان را بوسید و گفت:« نازی! نازی!»
بعد هم با چشمان گریان و نقاشی پاره پیش مامان رفت.
مامان لیوان را داخل کابینت گذاشت، دستش را روی موهای یسنا کشید و گفت:« می‌دانم که از این کار ماهان خیلی ناراحت شدی! اما من یک فکری دارم»
مامان اشک های یسنا را پاک کرد، با هم به اتاق رفتند گفت:« ببین دخترم تو الان یک جورچین داری یک جورچین کانگورویی! جورچینت را بچین! »
یسنا خندید و جورچین کانگرویی اش را چید.😍
مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۹ ماهگی
#تربیت_جنسی

⭕️ پوشش والدین در منزل

ما در داخل خانه هم اجازه نداریم که خیلی لباس باز بپوشیم. این متأسفانه تفکر بسیار اشتباهی است که می گویند بگذار کودک ببیند تا عادت کند؛ منظور من هم این نیست که مثل سریال های تلویزیون تو خونه مانتو و مقنعه بپوشید! نه من این را نمیگم چون فضای خونه فضای راحتی و آزادی ما است و باید لباس راحت بپوشیم ولی مواظب باشید چه پدر و چه مادر، طوری لباس بپوشید که #کنجکاوی بچه ها تحریک نشود. 

♨️ بچه ها از سه سالگی احساس جنسی دارند؛ غریزه ندارند احساس را با غریزه اشتباه نگیرید و همچنین خیلی کنجکاو هستند، بچه ها نباید با بدن پدر و مادر #کنجکاوی_جسمی کنند.

✅ بچه ها با همجنس حمام بروند، دختر با مادر و پسر با پدر و اگر هم در مواقعی مجبور شدیم که با غیر هم جنس حمام بروند حتماً پدر یا مادر کاملاً پوشیده باشند، البته حتی با هم جنس هم پوشیده باشید. وقتی مادر دختر را حمام می برد با لباس پوشیده این کار را انجام دهد و باز هم تأکید می کنم که این حرف ها را صرف از روی اعتقاد مذهبی نمیزنم بلکه بحث علم است، چون کودک درک انتزاعی ندارد، می بیند که از جنس مادر است ولی نه من خیلی هم من شبیه مادر نیستم نمیتونه بپرسه و نمی تونه در ذهنش این تفاوت ها را درک کنه، پس این برداشت را می کنه که من ناقصم! 

کودک زیر 6 سال نمی تواند درک کند که یک روز او هم بزرگ می شود و مثل مادرش می شود، بلکه فکر می کند که ناقص به دنیا آمده است چون مثل مادرم یا مثل پدرم نیستم.