۳ پاسخ

شکم فشار میدادن درد نداشت

۳۶ هفته زایمان کردی ؟

سلام عزیز
کدوم بیمارستان بودی؟

سوال های مرتبط

مامان عسل و آیهان👶💙 مامان عسل و آیهان👶💙 ۱ ماهگی
مامان اِلینا🐥💗 مامان اِلینا🐥💗 ۳ ماهگی
پارت سه

بعد کلی گریه دردامم خیلی شدت گرفته بود و هر نیم ساعتی میومدن معاینه میکردن بعضیاش واقعا دردناک بودن ساعت شده بود ۸ شب به ماما گفتم چند سانتم گفت ۴ ۵ سانت گفتم امکانش هست قبل ۱۲ زایمان کنم گفت نمیدونم بستگی به خودت داره خیلی درد داشتم ولی اصلا جیغ و داد نکشیدم و فقط تو خودم ریختم و تو دلم ناله میکردم دیگه نای تکنیک تنفس نداشتم و از درد مثل مار به خودم میپیچیدم🫠 یه دوساعتی تحمل کردم و ماما اومد معاینه کرد دید ۸ سانتم دیگه فول شدم و کیسه آبو ترکوند و حالا یه حس زور زدن داشتم و بردنم اتاق زایمان و با چندتا زور ساعت ۱۰ و ۳۵ دقیقه شب دختر قشنگم بدنیا اومد و گذاشتن رو سینمم🥹🥹 خیلی حس خوبیه بعد کلی درد کشیدن انقد خوشحال بودم که زدم زیر گریه و کلی گریه کردم🥲🫠
خلاصه که یه چندتا بخیه خوردم و برد اتاق ریکاوری و دخترم شیر دادم و دو ساعتی اونجا بودم و بعدم از بخش زنان اومدن و بردنم یه اتاق دیگه
از درد زایمان اون فشار دادن شکم خیلی درد داره یعنی مردم من😑💔 کلی هم لخته اومد بیرون فردا صبح هم اومد فشار داد یعنی آدم زنده میشه و میمیره😑
ساعت ۴ صبح یه خانوم دیگه رو هم آورد تو اتاقی که من بودم ازش پرسیدم اون خانومی که بچه اولش بود چیشد گفت رفت سزارین بشه ۱۰ سانت باز شده بوده ولی نتونست طبیعی بیاره و سز شد دلم خیلی براش سوخت💔 بعد چند ساعت دیدمش و حالشو پرسیدم پسرش شیر نمیخورد و بردنش یه بیمارستان دیگه بستری بشه 🥲
خودمم بعد ۲۴ ساعت شوهرم اومد رضایت شخصی داد و مرخص شدم
ولی از زایمانم خیلی راضیم خداروشکر که بسلامتی تموم شد 🫠 با اینکه زایمان اولم خیلی سخت بود ولی این زایمانم خیلی راحت بود و حاضرم چندباری طبیعی باشم ولی سز نشم 🤝🏻❤️
مامان نيلای 🩷 مامان نيلای 🩷 روزهای ابتدایی تولد
پارت اخر زایمان اول سزارین اختیاری🩵

ساعت ۶عصر بود ترخیص شدم اومدم خونه رفتم حموم هم خودم هم نینی حموم کردن
اومدم خابیدم و هی مامانم بهم مایعات میداد اوایل عرق بعد زایمان خیلی اذیتم میکرد اما کم کم خوب شدم و دکترم بهم اهن معمولی نوشته بود اما من تو بارداریمم ففول میخوردم الانم ففول گاین میخورم چون خونم هم تو بارداری کم بود بعد زایمان هم بدتر شد البته اولش شده بود تو بارداری ۸ بعد با دارو و قرص شد ۱۰ بعدش دوباره قرصام قطع کردم و اومده بود پایین که تو بیمارستان بعد زایمان هموگلوبینم باز پایین اومد و ۸ بود
حتما قرصاتونو تو بارداری بخورید و نزارید مثل من کمخون بشید
و
بعد عمل که اومدین خونه روز ب روز بهتر میشین اوایل شاید نشست و برخاست سخت باشه اما روز ب روز خوب میشید الانم من خوب شدم و روز نهم بخیمم برداشت بخیه برداشتن هم اصلا درد نداشت
و الان حالم خیلی خوبه اصلا درد ندارم و با اینکه خیلی بیقراری میکردم الان از زایمانم خیلی خیلی راضیم و از انتخابم خیلی خوشحالم نینیمم زردی نگرفت و اونم حالش خوبه❤️
مامان نورِ دیده☀️ مامان نورِ دیده☀️ روزهای ابتدایی تولد
رفتیم سمت زایشگاه ،ساعت ۳ونیم پذیرش شدم ،معاینه کرد
من تو معاینه مطب ۱ سانت بودم و تو زایشگاه ۲ سانت با دهانه رحم نرم ،ک ب لطف شیاف گل مغربی این اتفاق افتاد
حدود نیم ساعت ان اس تی بهم وصل بود بعد بردنم تو اتاقی ک قرار بود زایمان کنم دوتا سرم معمولی بهم زدن و تا ساعت ۶ دردای خودم نامنظم و کم بود
ساعت ۶معاینه شدم ۴سانت بودم و امپول فشار رو شروع کردن ،این وسط چند باری ان اس تی گرفتن ،من بخاطر صدای جیع اتاق بغلی اصطراب شدید گرفتم ک ضربان قلب خودم و بچم نامنظم شد و دستگاه مدام هشدار میداد...
کم کم اوضاع بهتر شد ،ساعت ۷ دردای زایمانم شروع شد
انقباض کل شکم ب همراه درد زیر دل ک هنوز قابل تحمل بود
اومدم پایین،راه رفتم
گفتن درد نداری دستات بگیر ب تخت و قر کمر بده ،درد ک شروع شد حالت چمباتمه بشین و فقط نفس بکش
برای من خیلی موثر بود ،دردارو کاهش میداد و بچه ب سمت لگن میومد
نیم ساعتی ورزش کردم ،گفتن بریم رو تخت ،معاینه شدم فعلا ۵سانت بود ولی زور زیادی روم بود با حس دفع
میرفتم دسشویی خبری نبود ،میومدم رو تخت مجدد اون حس رو داشتم🫠