سلام من به این نتیجه رسیدم که همه این مدت ۹ ماه که حالا افسرده بودم هر چی یا استرس و اضطراب داشتم واقعا اشتباه کردم اشتباه فکر میکردم خودم هیچی به فکر بچمم نبودم و پشیمونم دفعه پیش که پریود شدم خونریزیم به دفعات قبلش کمتر بود امروز دوباره پریود شدم با خودم میگم نکنه مثه دفعه پیش کم باشه،خلاصه همش فکر اینم تنبلی تخمدان نگرفته باشم،یا بلایی سرم نیاد از سر اضطرابام،دعا کنین تنم سالم باشه خدا ببخشم ،این روزا همش دعام اینه که سلامتیمو از دست ندم

خیلی خوشحالم عزیزم ک ب این نتیجه رسیدی تا خودت نخای هیچی نمیتونه حالتو خوب کنه انشاءالله ک روز بروز حالت بهتر بشه و با گل پسرت عشق کنی و برای لحظه ب لحظه لذتشو ببری من از وقتی خوب شدم تازه شیرین کاری بچه هامو میبینم

بهت حق میدم عزیزم منم دقیقا مثل توام کوچیک ترین مسئله ذهنمو درگیر‌میکنه و بهم میریزه همش میگم نکنه اینجوری بشه نکنه بلایی سرم بیاد اگه چیزیم بشه بچه ام‌چی میشه یاکاش هیچ وقت بچه نمی اوردم همش فکرهای منفی دست خودمم نیست
اینجوری بهت بگم که چند روزی دستم با زیربغلم درد میکرد همش به استرس اینو داشتم که نکنه سرطان سینه گرفتم توتایپیک هامم هست نمیدونم واقعا برای فرار از استرس چیکار کنم چون میدونم اخرش این استرسه کار دستم میده😔

واقعا این روز ها سخت بودن ..منم کشیدم ..ولی الهشکر
انشالله مشکلی نداری