۵ پاسخ

انشالله که با دل خوش واسه منم دعا باردار شم دخترم از تنهایی دربیاد

انشالله بسلامتی عزیزم

انشا الله خدا برات خوب بخواد عزیزم

انشالله با دل خوش و سلامتی آرسام خان هم بدنیا بیاد

ایندی دن آلله کمکین اولسون

سوال های مرتبط

مامان setareh :) مامان setareh :) ۲ سالگی
مادر از خیلی وقته پیش مخ من رو خورده بود که بچه رو از پوشک بگیر چون بندر هوا گرمه عرق سوز میشد دخترم میگفت گناه داره و....
یکی فامیل ها دخترش از دختر من ۲ ماه بزرگتره اون دخترش رو کامل از پوشک گرفته هی اصرار به من که از پوشک بگیرش گناه داره وعرق سوز میشه و....
بعد من همش به مامانم و این خانومه میگفتم زوده گناه داره دخترم هنوز آمادگیش رو نداره اذیت میشه انقدر مادرم مخم خورد عصبیم کرد شروع کردم از پوشک گرفتن عصر تا شب قبل خواب چون بیرون میریم پوشکش میکنم از بعد خوابش تا فردا عصرش بدون پوشک توی این چند مدت بچم از استرس یبوست شد میبرمش جیش کنه بهونه میگیره عصبی میشه جیش هم نمیکنه اصلا توی این چند وقت کلا هم خودم عصبی شدم هم بچه همش مامانم میگفت بچه فلانی ببین مامانش از پوشک گرفتتش و....
امروز دیگه عصبی شدم بحثم شد باهاش گفتم بچه با بچه فرق داره چون اون بچه اش راحت از پوشک گرفته دلیل نیست بچه من الان بشه از پوشک گرفت🤕🤕
من خودم کتاب روانشناسی دارم نوشته بود اصلا بچه هاتون زیر دو سال نگیرید از پوشک
خانوما چیکار کنم الان؟ بخدا موندم چیکار کنم دوباره کامل پوشکش کنم؟ 😭
یجا توی کتاب روانشناسی خوندم اگه شروع به پوشک گرفتن کردید دوباره نباید پوشک کنید
البته من عصر تا شب دخترم پوشک میکنم نمیدونم الان چیکار کنم🥲
مامان لنا سادات مامان لنا سادات ۲ سالگی
امروز دخترم دو ساله شد🥹
چقدر خون دل خوردم تا بزرگ شد چون بچم نارس بود ۳۳ هفته دنیا اومد خیلی سختی کشیدم و اذیت شدم
بماند از از وقتی باردار شدم تا همین الان بخاطر مشکلاتی که داشتم یه روز خوش ندیدم
از بارداریم که یه بار سه ماهم بود مج شوهرمو گرفتم
یه بار ۷ ماهم بود مچشو گرفتم که اخرشم منجر شد به زایمان زودرس من!
زایمان که کردم شوهرم ورشکست شد و چکای منو که همه رو خرج کرده بود برگشت خورد و من موندم و یه بچه ۳ ماهه و کلی بدهی و شکایت
با بچه کوچیک از شهرستان زدیم بیرون به امید اینکه کار کنه و بذهی هارو بده
اما دو ساله که هیچی تغییر نکرده
و من هر روز نگران تر و افسرده تر از دیروز که اینده دخترم چی میشه با یه مادر و پدر فراری از طلبکار😔
قراره زندگیم تبدیل بشه به قبل تولد ۲ سالگی لنا و بعد تولد ۲ سالگی لنا
به شوهرم و خانوادش یه هفته فرصت دادم بدهی های منو بدن
اگه ندن بچمو جگرگوشمو میذارم و میرم خودمو معرفی میکنم به کلانتری
یک میلیارد و پونصد با چکای من بدهی درست کرده 😞
الان خودشو خانواذش افتادن به التماس ک بخاطر بچه نرو
منم گفتم اتفاقا بخاطر بچه میرم که وس فردا بزرگتر شد نیان منو جلو چشماش ببرن😭
بدترین روزای عمرمو دارم میگذرونم خیلی برام دعا کنید