۹ پاسخ

ینی با وجود همه این کارا ۴۰ هفته زایمان کردی؟ منم طبیعی ام دوس دازم ۳۸ هفته زایمان کنم

مفید بود ممنونم 🌹

راسی سوره انشقاق و قبل اینکه برم تو زایشگاه خوندم ینی به هر راهی متوسل شدم تا راحت زایمان کنم 😅

خداروشکر ب خوشی زایمان کردی ممنون تجربتو در اختیار ما گذاشتی

آره خب دومی راحت تر بدنیا میاد ولی تو زایشگاه میریدم کسایی که بچه اول بودن خوب همکاری میکردن خیلی ام راحت زایمان کردن

عزیزم چ خوب کدگفتی مارو هم مشتاق کردی

خداروشکر
حرکت سجده رو هر روز انجام میدادی؟
توی دو هفته آخر؟
چقدر زمان میگرفتی؟

عزیزم قدمش پر از خیر و برکت
چ خوب ک گفتی
منم زایمان اولم سخت بود الان در حال پیاده روی هستم،نکاتی ک گفتی خیلی مفید بودن
شما اختلاف بین فرزنداتون چن سال بود
من 9سال

به سلامتی کمنون به اشتراک گذاشتی، فک کنم زایمان دوم بد جا باز می کنه

سوال های مرتبط

مامان هستی ودنیز🌹 مامان هستی ودنیز🌹 ۴ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربمو از زایمان طبیعی بگم؛
من بچه دومم هست ، برا اولی هیچ تحرکی نداشتم زایمانم خیییلی سخت شد ، برا همین از هفته ۳۰ روز نیم ساعت پیاده روی شروع کردم، از هفته ۳۶کردمش روز یساعت پیاده روی تند ، اسکات وبشین پاشو زیر آب گرم حمام میرفتم هرروز درجا بصورت نرمش میزدم رابطه هم داشتم هرروز از هفته ۳۸خلاصه ۳۷هفته دکترم معاینه کرد گفت یسانتی ، هفته ۳۸ک رفتم گفت دوسانت شدی دهانه رحمت نرم شده سر بچه اومده تو لگن برام نامه زایمان نوشت ۳۹هفته رفتم بستری شدم بدون هیچ دردی چیزی آمپول فشار بهم وصل کردن هی میومدن معاینه میکردن 🙆معاینشون وحشتناک درد داشت😓 از ساعت ده صبح ک بستری شدم ساعت ۲ظهر زایمان کردم، ماما بهم گفت حالت سجده شو با باسنت ضربه بزن ب چپ و راست ک سر بچه بیاد پایین برام شیاف گل مغربی هم گذاشتن تو زایشگاه ساعت یک وربع بود ک پنج سانت شدم دردام سخت شروع شد داد میزدم گاز بیحسی بیارین ک اوردن برا یک دقیقه یهو حس کردم سربچه داره میاد فول شدم تو ربع ساعت
مامان ܩߊ‌ܣـ🌙ـܠࡅ࡙ن🩷 مامان ܩߊ‌ܣـ🌙ـܠࡅ࡙ن🩷 ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۲:
خلاصه ورزش ها ادامه داشت و چندسری من میرفتم زایشگاه و دریغ از تغییر
نمیدونم دهانه رحمم یاری نمی‌کرد کلا یا اینکه ورزش هارو دیر شروع کردم اما هر سری که میرفتم زایشگاه میگفتن دهانه رحمم خیلی نرم شده و باز میشه ورزش کن پیاده روی کن که همه بی فایده بود ۴۰ هفته شدم و تاریخ زایمانم ۱۰ شهریور بود طبق انتی زایشگاه گفتن که فردای تاریخت بیا بستری شی البته بازم بستگی به دکتر شیفت داره ۱۱شهریور شد و من تا ۴ صبحش خوابم نمی‌برد از استرس چون ن از طبیعی خوشم میومد ن سزارین ولی خب باز میگفتم طبیعی بهتره همون روز ساعت ۶ صبح از درد بیدار شدم
( اینم بگم که من از یه هفته قبلش دردای کم پریودی داشتم با فاصله دو سه ساعت ) خلاصه بیدار شدم و فاصله دردام گاهی ۵ دقیقه گاهی ۱۰ دقیقه بود ولی دردام قابل تحمل بود
خونم پله میخوره پا شدم یه ییس دقیقه ای پله نوردی کردم و دوش آب داغ با اسکات رفتم و اردکی و یه نیم ساعتی هم تو خونه پیاده روی کردم که دردام بیشتر شه دردام همون بود فقط فاصله اش دیگه منظم ۵ دقیقه شد شوهرمم خواب بود با دردای من بیدار شد هر لحظه میگف بریم زایشگاه میگفتم ن هنوز زوده و ۱۲ من رفتم زایشگاه معاینه شدم ۲سانت بودم کیک رانی خوردم و ازم ان اس تی گرفتن که خوب نبود و بخاطر دردام و ان اس تی بستری شدم دکتر شیفت گفت که یبار دیگه ان اس تی بگیرن خوب نباشه میبرن اتاق عمل
سرم زدن بهم دوباره ان اس تی گرفتن که خداروشکر خوب بود دیگه بستری شده بودم دردام بیشتر شده بود...
مامان 👶علی👶 مامان 👶علی👶 ۲ ماهگی
مامان پناه مامان پناه ۷ ماهگی
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من
مامان رُز🌸 مامان رُز🌸 ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی.
من خیلی مصمم بودم برم سزارین اختیاری و تا هفته بیست وهشت پیش متخصص زنان مبرفتم که عملمو اون بگیره و چون طول سرویکسم لب مرز بود شیاف پروژسترون میزدم هر شب و ابن باعث میشد بیشتر برم سمت سزارین ولی از هفته های بالاتر تقریبا 25به بعد بیشتر تحقیق کردم و خودمو با هردو زایمان و عوارض و مزایاش سنجیدم و تصمیم گرفتم برم طبیعی از سی هفته شیافو قطع کرد و شروع کردم به پیاده روی روزانه مرتب از نیم ساعت الی یک ونیم ساعت تا رسوندمش به چار ساعت هفته ی اخرو ورزشای خانم ابادی ورزشای لگنی وگکل گرفتم و هرروز از سی هفته مرتب یساعت تمام کار میکردم و از هفته ی سی و چار شروع کردم با کفش پاشنه بلند به جدول نوردی در خونه و از پله های خونه بالا پایین رفتن مرتب هرروز سه چاربار بصورت پهلو شربت خاکشیر و خرما هرروز ناشتا از هفته های اخر خوردم 🤣رابطه توکل بارداریم همش دو بار داشتم که اونم خیلی سطحی بود هفته ی اخر پنج تا شیاف گل مغربی زدم و دوبار معاینه لگنی و تحریکی شدم 😂فقط کشتی نرفتم