۶ پاسخ

فقط اونایی ک میگن چرا بلد نیس بخوره مغزیجات تا سه سالگی فقط آسیاب شده خطر خفگی داره

هوووووووووف حق داری والا
انگار میخواد لج کنه باهات
وگرنه فهمش کار سختی نیس

انگار میخواد حرصتو درآره

مادرشوهرت بچه بزرگ نکرده فکر کنم

زیاد داده بهش،ولی یادش بده بخوره.بادوم یکم تو دهن بمونه نرم میشه

چرا نمیتونه بخوره ، هامین از یکسالکی داره بادوم میخوره . عادت ندادی بهش ؟ در کل چیزی که شما میگی با توجه به شناخت بچه ت . باید به حرفت گوش بدن . حق داری عصبانی شی ناراحت شی

سوال های مرتبط

مامان 👼🏻. مامان 👼🏻. ۱ سالگی
آقا یه چیزی بگم من کم کم زبونم داره باز میشه در برابر خانواده همسرم😅
قبلا هر کاری با بچم میکردن و هر چی میدادن من اصلا زبون نداشتم حرفی بزنم و از بچم دفاع کنم ولی یکی دوباره که جوابشونو میدم وقتی میبینم شوهرم هیچی نمیگه مجبورم خودم حرفی بزنم
مثلا دیروز خواستیم بریم اونجا یکم دیر رفتیم مادرشوهرم زنگ زد شاکی که کجایین چرا انقد دیر میایین گفتم وایسادم کارامو بکنم بعد گفت برادرشوهرم گفته که اینا انقد دیر میان که تا بچه بیداره نمیشه باهاش بازی کرد نیومدنشون بهتر از اومدنشونه منم گفتم حالا اگه میدونید که نیایم بعدم که رفتیم اونجا سرشو کرده تو گوشی و اهمیت به بچه نمیده منم گفتم چی شد مگه نمیخواستی بازی کنی خب پاشو باهاش بازی کن دیگه
یا مثلا پدرشوهر من همیشه سر پسرم داد میزنه وقتی کاری میکنه دیروز پسرم رفت تو حمام دست میزد به وسیله ها من رفتم به پسرم میگم مامان بیا بیرون اینجا جای بازی نیست اونو وایساده پشت سر من هی داد میزنه سر بچم که بیا بیرون منم بهش گفتم شما برید من خودم میارمش بیرون بعد دوباره میخواست شکلات بده به پسرم منم به پسرم گفتم باید از من اجازه بگیری مامان اگه من اجازه دادم میتونی بخوری الانم نمیتونی شکلات بخوری چون دندونات خراب میشن پسرمو بردم سرگرمش کردم
وقتی میبینم شوهرم هیچ حرفی نمیزنه مجبورم خودم از پسرم دفاع کنم و جواب بدم چون اینا هر کاری دوست دارن میکنن و کلا منو نادیده میگیرن فکر میکنن همه کاره پسر من هستن ولی دیگه باید بفهمن این بچه مادر داره قرار نیست هر کاری دلشون میخواد بکنن
پدرشوهرم خیلی سر پسرم داد میزنه دعواش میکنه وقتی کاره اشتباهی میکنه ده بار پشت سر هم بهش میگه پسر بد منم یه بار بهش گفتم اینجوری نگید تو ذهنش میمونه این حرف شما
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
من پسرم چند روز دیگه دو سالش میشه و پسرعموش ۱۰سالش
بعضی موقع ک داخل حیاط هستن سرپسرم داد زده چیزی بهش نگفتم چند شب پیش باز خونه مادر شوهرم بودیم پسرم دخترعموشو ک یه ماه از پسرم کوچکتر بود هول داد خیلی دوستش داره همش بغلش میکن پسرعموش دوباره سرپسرم داد زد با صدای بلند خواهرشوبغل کرد بعد من اونجا بودم مادرشم بود خواهر شوهرم گفت بهش حق نداری تا پدرمادراشون هستن سر بچه کسی داد بزنی اوایل اینجوری نبود اصلا پسرم با خواهرش بازی میکرد دعوا میکرد چیزی نمی‌گفت الان مثل یه آدم بزرگ رفتارمیکن حتما مادرپدرش بهش گفته ک پسرمن این کارکرد تو ام از خواهرت دفاع کن وگرنه قبلا اینجوری نبود تا امروز دوباره دیدم سرپسرم داد زد گفتم داد نزن سرش تو بزرگی اینا متوجه نمیشن دیدم مادرشوهرم میگه پسرعموش گفتم هرکی باش حق نداره تا پدرمادرش هست دادبزن سربچم سرخواهرخودش هرچقدردلش میخواد داد بزن اما بچه من اجازه نداره مادرشوهراز پشتش گفت عمو عمه سرتو اصلا دادنزدن گفتم تا اونجایی ک عقلم رسیده ازگل نازکترنگفتن حالا شاید کوچیک بودم اونم پدرمادرم هست قرار نیست هرکسی از راه برس حرف بزن دیگه چیزی نگفت مشکل اینجاست هممون تو یه حیاط زندگی میکنیم واقعا خسته شدم از اینکه هرروز بیدارمیشمو میبینم دورم محفوظ نیست سریع پسرم می‌ره داخل حیاط تا یه کاری میکن همه صداش میکنن دست نزن اینجوری نکن هزار حرف دیگه این جاریمم تازه آمده هردوتاشون مال یه محله هستن باهم بیرون میرن پارک میرن اصلا نمیگن تو میایی نمیایی اگه مراسم ختمی چیزی باش اصلا ب آدم نمی‌گم واقعا غریبه غریبه