۹ پاسخ

آره ،توام بچه رو از شیر بگیر خودتو راحت کن.چه جونی داری مگه الان وقت شیرش نیست حرفم داری میشنوی

نه بنده اصلا اینطور نیس
حتی بچه رو هم دعوا کنم هیییچی نمیگه

بعدم میگه حق داری

دیگه چه شیری گلم؟؟
بگو چون دوست دارم شما بهتر بلدی بفرما نگه دار من لال مونی میگیرم
ما هم بحث زیاد داشتیم و داریم اما تو کاری که بهش ربطی ندارد دخالت کند می‌نشینم میگم من آنقدر بلد بودم شما بیشتر بلدی بسم الله
میگم مگه من تو کار تو دخالت میکنم که اینجوری کن اونجوری کن تو هم حرف نزن کی گفته همه جا باید نظر بدی
یه وقتایی یه چیزهایی میگه احساس می کنم یه گلوله تو سرم میخورد دردش کمتر میبود

آره انقدر از این مزخرف کردیم ک الآن دارم ازش جدا میشم خخخخخ

منکه ررررررریدم تو دهن شوهرم یعنی از هیچ لحاظ خوب نیس

مگه نوکر آورده که بخاد اینطوری بگه گلم اونا فقط شوهرامونن نه اربابمون بهش بگو اول دل بوده که بعد دلبر اومده

نه حق اینو نداره باهام اینطوری حرف بزنه

ب نام خدا
هیچ کار،فقد بزنش🤣🤣🤣🤣🤣

با زبون چرب و نرم رامش کن😁
شوهر من با مهربونی باهاش رفتار میکنم همه کار کمکم انجام میده

سوال های مرتبط

مامان می می نی مامان می می نی ۱ سالگی
مامانا خستم تروخدا بیاین یکم حرف بزنیم
دخترم رفته رفته اذیتاش بیشتر میشه و منم صبرم کمتر
دیروز مجلس ترحیم دعوت بودیم تو مسجد دخترم پیش باباش بود کل آب خورشت رو خالی کرده بود روی لباساش سر تا پا نارنجی بود نه چیزی خورده بود نه یجا نشسته بود تو راه پله پیش جا کفشی وایستاده بود دونه دونه کفشارو برمیداشت دست میزد میپوشید اولین بارشم نیست هرجا بریم همینه نمیاد داخل میمونه پیش کفشا مهمونی رو از دماغم درمیاره
تو خونه فقط کارش گریس انقدر نق میزنه دیوانه میشم
وضعیت مالیمون متوسطه ولی تو این دو ماه ۵تومن اسباب بازی و کتاب خریدم سرگرم شه اینقدر نق نزنه
خونه عمم رفتیم نصف گونی برنج رو تو اتاق پاشیده بود
تو خونه یه دقیقه حواسم نبود یه بسته بزرگ دستمال مرطوبو دونه دونه مچاله کرده بود
هر لحظه داره یه کاری میکنه کلا استرس دارم از دستش یه دستشویی برم یخچالو خالی میکنه رو فرش
تو این ۲سال انقدر عصبی شدم خودم از خودم و بچه داریم بدم میاد
از وقتی چشمشو باز میکنه میگه بریم بیرون بعد بیرون رفتنی من یک ساعت دنبالشم تا لباس بپوشه و موهاشو شونه کنم
خونه کسایی که بچه کوچیک ندارن یک ربعم نمیمونه از خونه ی کسایی هم که بچه کوچیک دارن هیچ جوره نمیاد انقدر جیغ میزن۶ و گریه میکنه و سرشو میکوبه زمین از خجالت آب میشم
عروسی هم بریم فقط میگه برم بیرون هیچی از عروسی نمیفهمم
کلا یک دقیقه حواسم نباشه یا تو خیابونه یا داره یه گندی میزنه
خستم بعضی روزه انقدر داد میزنم سرش صدام میگیره
چند بار شنیدم بقیه میگن بچه داری بلد نیست نمیتونه بچه رو نگه داره یا آروم کنه
دیگه انگیزه هیچ کاری رو ندارم