دیگ روانی شدم از دست این بچه از صب نذاشته ی لقمه غذا بخورم عصری بردمش بیرون شوهرمم همش سرکار با بدبختی دو ساعت مشغول کردم‌گردوندم مچ هر دو دستم‌دیگ کار نمیکنن از خستگی و اینکه مداوم شبر میخوره اومدیم خونه سریع ماهی پاک کردم سرخ کردم داشتم از گشنگی هلاک میشدم‌ سیرش کردم با هزار تا ادا و اصول وقت غذا خوردن طبق معمول بدش میاد من چیزی بخورم ایقد جیغ زده و خودشو کوبید ب زمین ک من نخورم ک همون ی لقمه شد زهرم‌ دیگ نایی برام‌نذاشت بدش میاد من دراز بکشم غذا بخورم ایقد همه چیو با استرس میخورم ک نعدم درد گرفته کاش بمیرم الانم اومدم تو اتاق با باباش داره بازی میکنه این بچه با همه خوبه جز من...برام دعا کنین دیگ توان جسمی و روحی برام نمونده خدا حفظش کنه من عاشقشم ...خستم خیلی

ای وای چقدر شبیه همیم ما، پسرم اجازه غذا خوردن بهم نمیده به خودش که با هزار ترفند غذا میدم نوبت من که میشه یا باید بریزه چنگ بزنه یا آویزون من بشه ا زدستش یه لیوان آب یا چایی نمیتونم بخورم فقط تو این مدت ۲ـ۳ کیلو وزن کم کردم صورتم شده استخون حوصله همسرمو ندارم اصلا سفره غذا شده برام شکنجه گاه از بس اذیت میشم انشالله زودتر از این دوره بگذریم من که دیگه دارم سوءتغذیه میشم بهخدا😢

دقیقا پسر من سرما خورده حالش خیلی بده با باباش الان خوبه منو که میبینه اذیت می‌کنه خستم واقعا خسته ام یه بانک نمیتونم برم هیچ کاری نمیتونم بکنم ولی به شیرینش می ارزه عزیزم بچه همینه خواهر جان میدونم خسته ای

دخترمن بعضی وقتا بدقلقی می‌کنه دادکه میزنم ازم حساب می‌بره دیگه آروم میشه

عزیزم وقتی خودت گشنته اونم سیرش کردی بشین غذاتو بخور به گریه هاش اهمیت نده.

من نشستم دارم زار زار گریه میکنم 😭😭😭