یعنی گوه خوردن افتادم که طبقه بالای خونه مادرشوهرمم.هر غلطی بکنی میفهمن.بچم از صبح منو به جنون رسوند.دادش زدم،بغلش کردم بخوابه.داشت میخوابید،مادرشوهرم امد بالا گریه میکنه،بچم دیدش گریه و لج که برم پایین.گفتم نه گریه نمیکنه میخواد بخوابه.بچه چشمش بسته بود.این چندمین دفعه ایه که بچم گریه میکنه یا صدامون بلند میشه میاد بالا ببینه چیه.هوووف از دست بچم‌خودم اعصابم خورده،خودمم سرگیجه دارم و حال ندارم،اینم میاد ببینه چیه،بیشتر منو به جنون میرسونه😪

گریه می کنه دلش مبسوزه دیگه
بگو نگران میشی مادر جون درست زنگ بزن به گوشیم میایی بالا بچه بهانه می گیره
روت نمبشه به همسرت بگو بگه بهشون

خب بذار با مادر شوهرت بره خودت بگیر راحت استراحت کن

منم تو ی حیاط زندگی میکنیم منم این مشکل دارم من ک بجه روپام باشه در باز نمیکنم بدشم تو میخوای حریم خصوصی اینچیزا بهش یاد بدی بچت بررگ شد اگ قرار بود اینچیزا بفهمه ک هیچی بهترین گزینه در قفل کن برو تواتاق خواب بگو هم نشنیدم هم بچع رو پام بود خودش با خودش فکر میکنه چرا در قفل بود پس بخاطر من بود خودش دگ میفهمه

تا وقتی یک جا هستین این چالش ها هست

بهش بگو مادر ما این ساعت میخوابیم الان تایم خوابشه اگه در بزنین بد خواب میشه وتاشب اذیتمون میکنه'من که گوشی میزارم روپرواز بچه رو میخوابونم وخودم یا استراحت میکنم یا به کارهام میرسم'بگو شماهم اذیت میشی با این پاها میای بالا'هر وقت بیدار شد میارمش پیشتون

دروقفل کن خب

وای چقدر بدم میاد اینجور آدما که تا یچیزی میشه میان بزرگش میکنن خب بچه اسمش همراشه بچس گریه میکنه دیگه اون از فضولی میاد بالا خدا صبرت بده

خدا لعنتشون کنه منم همین مشکلو دارم ولی من اخرین باری ک اومدن درو باز نکردم هر چی پشت در موندن صدا زدن رفتم تو اتاق محل ندادم😏از این ب بعد هم موقع گریه بچه بیان شوهرم نباید قصد دارم درو باز نکنم

بعد میکه وایی بچه از تو خسته شده منو میخواسته

مثل مادرشوهرم