۱۴ پاسخ

مردا همشون همینن بهترینشون هم همینن فقط هنوز لو نرفتن رو خودت و بچت تمرکز کن خیلی باهاش بحث نکن بیشتر رو خودت سرمایه گذاری کن به چشم تامین کننده بهش نگاه کن وظیفشه خرج تو و دخترت بده؛ شوهر دوستم اینقدر جا نماز آب میکشید همع میگفتن این بهترینه فرشته است مچش با ۳ تا دختر تو خونه گرفتن حالا تو خ فقط یه تماس تلفنی دیدی 😂

هی خواهر من چی بگم پس از وقتی زایمان کردم ۸ روز بیشتر نمیشه مادر بد بختم اومده بالای سرم تا ده روزم بمونه مادرشوهر و شوهرم کم شعورم تا هربار میچرخن ود میدادن میگن که تو تا ۳.۴ روز بیشتر که پیش دخترت نیستی بعدش از اینجا میری ، یا به مادرم بی احترامی میکنن با زبونی بی زبونی بهش میگن از اینجا برو، یا میگن خرجا چقدر گرون شده ، اون بد بخت هم خون به جیگر شده ، از خودش هم کمر درد داره این روز ها کم برا من جوش میزنه که زایمان سختی داشتم همه شکمم پاره پوره شده از طرفی هم این ها بهش فشار وارد میکنن ،کمردرد شدید شده، خواهر آدم چی بگه با این مرد های کم عقل ، من که کم کم دارم دیونه میشم
اصلا هرکسی یه مشکلاتی داره چقدر ناراحت میشم وقتی یکی از درد زیاد مثل من میاد گهواره درد و دل
برایه مشکلت هیچ ایده ای ندارم ولی تازه زایمان کردم برات دعا میکنم خدا آرامش به دلت برگردونه و بسازه اون چیزی دوست داری🥲لطفا تو هم برام دعا کن 🙏

فاطمه باورت میشه منم همینجور شدم ، با اینکه شوهرم خیلی خوبه ولی حسم مثل قبل نیست بهش تازه بعضی وقتا هم بدم میاد ازش

🥹😩😩مردی که مست میکنه بی شرفه

مقصر اون مغز کثیفشه که خدا دوتا فرشته بهش داده اما دنبال زن یا دخترا بقیس والا شوهر من هر وقت از سرکار میاد همش خداروشکر میکنه میگه خدا دوتا فرشته بهم داده چرا خیانت کنم چرا چشمم به ناموص بقیه باشه

عزیزمممممم 😢😢 خوبی الان

اینکه کتکت میزدو بچه اوردی نمیدونم اما درکت میکنم خیانت سخته خیلی بیشترم تو توران بارداری یا اول زایمان پیش میاد درکت میکنم انگار اون ادم دگه یه غریبس

ی مدت

تو مادر بدی نیستی ولی بنظرم ی مدت بهش بی محلی کن نذار فک کنه تو لنگ خواستن اونی شاید درست شد و به اشتباهش پی برد

درد و بلای خودتو دخترتو بزن بهش فوق فوقش تا پنج شیش ماه دیگ میاد منت کشی و التماستو می‌کنه فقط صبر صبر صبر صبر داشته باش عزیزم

بمیرم برات
بنظرت بهترنیس با مشاوره صحبت کنی؟!؟
حداقل میتونی زندگی و خودتو نجات بدی!

وایییی عزیزم هیچ کس نمیتونه تو رو قضاوت کنه 😞😞فداتشم اخه چرا بچه اوردی وقتی مست میکرد و کتک میزد برات بمیرم خواهر 😞🫂🫂

کتک میزد بهت و بچه آوردی؟🥺

🤦🤦🤦😓😓😓

سوال های مرتبط

مامان ماهک🧿 مامان ماهک🧿 ۲ ماهگی
بچه ها از وقتی زایمان کردم دلم یه جوریه خیلی نگرانی تو دلمه انگار از یه چیزی میترسم که نکنه یه اتفاق بد بیفته
به خاطر نوزاد من وهمسرم نمیتونیم کنار هم بخوابیم وتا صبح نا آرامم .همش تو اتاقی که با بچه هام خوابه رو نگاه میکنم .حتی به فکر بچهام نیستم چون شوهرم خیلی مراقبه برای آب و دستشویی وبی خوابی و......ولی دلم یه جوریه نمیخوام ازش دور بمونم .ولی نمیشه بهش احتیاج دارم این روزها انقدر در گیر بودیم از قبل زایمان تا عمل تا زردی بچه و......انگار ۱۰۰۰ساله همسرم رو ندیدم وفاصله داریم .نمیدونم اگه مادرم بره .هم میشه کنار هم بتونیم باشیم یا نه .اصلا حس بدیه نمیخوام ادامه پیدا کنه .ازم دور باشه اونم خوابش بهم خورده وروز هم مشغله داره .کلا از همه چی تو دنیا واسم مهم تره وقتی برای این که خوابش بگیره میبینم سرش تو گوشه حس بدی دارم افکار منفی میاد سراغم .البته تا قبل زایمان با هم سرمون تو گوشی بود تو اینستا وگوگل و.....نمیدونم چرا حسم نمیتونم کنترل کنم .حتی یه جنسی رو برای فروش میزنه تو دیوار بدم میاد چت کنه با مشتری 😱😱😱😱دست خودم نیست
مامان فندق كوچولو مامان فندق كوچولو ۷ ماهگی
خانوما درد دل كنم براتون

شمام شوهراتون براي شما و خانواده تون احترام قائل نیستن😔😔

پدر من چون عموي شوهرمه خيلي باهاش خوبه هميشه سعي ميكنه بهش كمك كنه چه از نظرمالي چه از نظر هاي ديگه ولي شوهر من هيچ احترامي براش قائل نيس همش فكر ميكنه بابام اگه يه كاري ميكنه بخاطر يه چيز ديگه س يه قصد پنهان داره پشت سرش جلوي من بد ميگه بهم ميگه بابات آدم نجسي هست بهم ميگه تو به بابات كشيدي شبيه اوني
تا يه ذره ميام حرف بزنم باهاش ميگه تو دوباره شبيه سگ اومدي ميخاي چي بگي
همين الان باهاش دعوا كردم سر اين حرفاش ولي اصلا فايده اي نداره
از طرفي اگه به بابام بگم اينارو میدونم رابطه م با خانواده م قطع ميشه براي هميشه منم كه غير از اونا كسي رو ندارم

شوهرمم از طرفي انقدر پسر دوسته كه حتي حاضره دودول پسر مو بوس كنه
از طرفي بچه م انقدر قیافه ش شبيه شوهرمه انگار كپي شدن حتي داره حالم از بچه م بهم ميخوره در حاليكه وقتي به دنيا اومد طاقت يه لحظه گريه شو نداشتم ولي الان حتي به نظرم زشت شده و نفرت انگيز هر روز با هر دعوا مون بيشتر متنفر ميشم از بچه م همش احساس ميكنم وقتي قیافه ش به باباش بره اخلاقاي گندشم به اون ميره پس چرا براش زحمت بكشم آخرش اينم بشه لنگه ي باباش باهام شبيه باباش رفتار كنه
به نظر شمام آخرش بچه م شبيه باباش ميشه يه زن ديگه مثل منو بدبخت ميكنه و من بیچاره توسط پسرم تحقير ميشم اين فكرا منو دیوانه م ميكنه ديگه حتي گريه هاي بچه م برام مهم نيس ولي بعدش وجدانم ميگه خدا قهرش مياد اينجوري نباشم دارم دیوانه ميشم
مامان دختر نازم 🩷 مامان دختر نازم 🩷 روزهای ابتدایی تولد