ما چند روز پیش هم برای دکتر رفتن هم تفریح رفتیم اصفهان
بعد که برگشتیم دخترم و شوهرم رفتن خونه ی پدر شوهرم
من قبلش بهش گفتم مامان هر چیزی رو نباید برای بقیه تعربف کنی و فقط بین من و تو و بابا هست
بعد که رفتن اونجا مادر شوهرم ازش میپرسه کجا رفتین دخترمم میگه مامان گفت نگم😐😐😐😐(اینو شوهرم برام تعریف کرد)
بعد دخترم گفت مامان عمو ازم پرسید کجا رفتین بعد بهم گفت راستشو بگوووو 😐😐😐
آخه چرا باید اینهمه بچه رو تحت فشار میزارن؟؟؟؟
بنظرتون به شوخی به جاریم بگم که دخترم چی گفت؟؟؟؟

۳ پاسخ

همینکه فهمیدن نباید خبر داشته باشن کافیه دیگه کدورت درست نکن جاریت حالا چهارتا می‌ذاره روش می‌ره میگه کلا نشنیده بگیر

چه فضول اینقدر می پرسن بچه رو بزرگترا خبر چین می کنند بقیه نبتید اینفدر بپرسند

یادش بده بگه حرفای خصوصی خونمونه نباید جایی بگیم
چندبار بشنون دیگه نمیپرسن ازش

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
آموزش توالت رفتن کودکان
آموزش توالت رفتن کودکان | زمان و روش مناسب آموزش دستشویی ر...
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
توضیح بچه دار شدن برای کودکان
توضیح بچه دار شدن برای کودکان

سوال های مرتبط

مامان لیانا و مسیحا مامان لیانا و مسیحا ۵ سالگی
دخترم نقاشی خودشو داداششو کشیده ک رفتن عروسی میگم عروسی کی رفتین میگه عزیز مامان منو میگه😆
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نازنین‌‌زهرا💗 مامان نازنین‌‌زهرا💗 ۵ سالگی
من بابت سوال چند روز پیشم که گفتم بچه گفته پی پی دارم من دستم بند بوده باباش نبردتش
الان خونه مادرشوهرمم پسرم یبار گفت جیش دارم مادرشوهر گفت من میبرمش گفتم نه تا من اینجام چرا شما ببرین
بردمش برگشتیم دفعه بعد گفته جیش دارم باز این بشر گفته بیا من ببرمت پسرمم به من گفته تو نیا مامان بزرگ بیاد😐

به خدا این دیگه نوبره جیش پی پی بچه رو دیگه فوضولی کنن
مگه من چلاقم
مثلا میخواست چیکار کنه میخواد بره چیز بچه رو دستمالی کنه یا چی

دو هفته پیش که اونجا بودم اولین بار بوده پوشک نداشته از رو شلوار قشنگ اومده دست زده که اه اینت آزاده پوشک نداری😐
بعضی آدما رو درک نمیکنم

دسشویی ای که ما دو دقیقه میریم میایم اینا ۷_۸ دقیقه‌س نیومدن بیرون😒
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان گل پسر مامان گل پسر ۵ سالگی
خانما ، من یه مشکلی دارم با پسرم ، شاید باورتون نشه ولی پسرم به من حسادت می‌کنه ، خیلی شدید باباییه ، با این که وقتی کار اشتباهی می‌کنه باباش باهاش برخورد می‌کنه ولی من بیشتر وقتا در برابرش کوتاه میام اما یه وقتایی یه جوری باهام برخورد می‌کنه انگار نه انگار که من مامانشم انگار دشمنشم ، مثلا بیرون بودیم ، چند تا عکس ازش گرفتیم یهو به شوهرم گفتم اینجا وایمیسم یه عکس تکی ازم بگیر اینقدر عصبانی شده میگه نمی‌خوام مامان عکس بگیره باید فقط از من عکس بگیری ، دیروز رفتیم بازار برای خودم یه کفش بگیرم ، اولش که میگه تو که کفش داری چرا میخوای کفش بگیری ؟کلی تو مغازه بد خلقی کرده اونم باباش بهش گفت چرا اینجوری می‌کنی وایسا تا مامان خریدشو بکنه بعد میریم دیگه تحمل کرد وقتیم خریدم بهم میگه خیلی زشته ، باور کنید قبلش برای پسرم یه لباس دیدم با این که نیاز نداشت گرفتم بعدش یه اسباب بازی خودم دیدم گفتم نگاه از اینایی که دوست داری وایسادیم براش گرفتیم نمی‌دونم چرا نسبت به من این‌قدر بده ،بعضی وقتا دلم میخواد گریه کنم ،نمیدونم چی کار کنم درست بشه 😔
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نرگس مامان نرگس ۵ سالگی
سلام..مامانا فردا تولد دخترم هست..ولی ما میخوایم ان شاءالله جمعه دخترم رو ببریم شه بازی و براش یه کیک بگیریم..به خواهرشوهر و مادر شوهرم هم گفتم بیان..به نظرتون شام چی ببرم؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان علیسان🩵آیلا🩷 مامان علیسان🩵آیلا🩷 ۵ سالگی
مامانا چند ماهگی گوش نوزاد رو سوراخ میکنین؟من میخواستم ۴ماهگی سوراخ کنم گوشش رو امروز با شوهرم رفتیم براش گوشواره بگیرم آقاهه طلافروشی گفت ۶ماهگی به بعد سوراخ کنین گناه داره یه چس مثقال گوشواره ۱۰تومن😐
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان شاهزاده کوچولو مامان شاهزاده کوچولو ۵ سالگی
سلام خانما امروز اولین روز برد پسرمو بردم مهد چهارسالشه مربیش کلی چیز گفت بگیر منم گرفتم بردم خوراکی میوه چیزا که برا مهد لازم بود کلن یه میلیون شد رفتم دنبالش مربیش گفت به پسرت بگو دوستاشو نزنه خوب پسرم تا کسی دست روش بلند نکنه نمیزنه که هیچی نگفتم به مربی گفتم باش میگم بهش بعد میخواستم بیارمش خونه نمیومد به زور آوردمش جیغ میزد رفت او اتاق در میخواست ببنده من نیام خورد به یه دختربچه مربی رفت بغلش کرد بوس کرد منم پسرمو آوردم بیرون بهش گفتم برو از مربی معذرت خواهی کن بگو دیگه تکرار نمیشه رفت گفت مربی گفت مامان این دختر بچه رو دخترش خیلی حساسه آخه منم گفتم همه رو باهاشون حساسن گفت ن اینا یه جور دیگه حساسن هیچی نگفتم اومدم یکم عصبی شدم اولش که پسرم من روز اولش بود باید مربی درک می‌کرد بعدشم اگه اون رو بچش حساسه من هستم اومدم بیرون پسرم گفت دوستم منو زده الان چیکار کنم لطفا بهم بگید من ماهی دو میلیون میدم یکم بچم اجتماعی بشه آروم بشه ن اینکه ازش ایراد بگیرن بچس خوب بنظرتون مهدشو عوَض کنم یا با مربی حرف بزنم چیکار کنم لطفا کمکم کنید
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان رایان مامان رایان ۵ سالگی
امروز رایانو برای چکاپ دندان پزشکی بردم خداروشکر دنداناش سالم بود کلیم ازم تعریف کرد و گفت مشخص آگاه بودید در این زمینه🙃...ی مورد دیگه ام گفت گفتم شاید کسی ندونه و به کارش بیاد اینکه از این سنشون به بعد میتونه دندونای آسیاب اصلیشون در بیاد اکثرا معمولا تا ۶ سالگی میارند اون ۲تارو گفت حتما اون موقع بیاریدش بازم چک بشه که شیارهای دندون آسیابش بررسی بشه اگه شیارها عمیق بود براش فیشور سیلانت میکنه...حتما یادتون بمونه.ان شالله که هیچ بچه ای درد دندون نکشه ما که خودمون زیاد کشیدیم ان شاالله بچه هامون نکشند...اینم ی توضیح کلی ازش
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان دل آرا مامان دل آرا ۵ سالگی
خانمای عزیز من امسال میخوام تولد دخترمو تو خونه بگیرم
میخوام مثلا ۴ تا ۷ دوستاش با ماماناشون باشن ۷ به بعد هم خانواده هامون
به نظرتون برای تولدی که بچه ها هستن چه غذایی بزارم ؟ با توجه به اینکه عصر هم هست فکر کنم ۱۵ تا بچه با مادرا باشن
مادر شوهرم میگه من میتونم ماکارونی و الویه آماده کنم براشون بیارم ‌که فقط سرو کنی
خوبه یا چیز دیگه ای باشه؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان حسنا مامان حسنا ۵ سالگی
سلام بیاید بیاید

قصه از اینجا شروع میشه که من بادهمسایه بعپغلیمون تو عالم همسایگی رفت واند داشتیم تا اینکه یه روز من رفتم خونشون با بچه هام.پسرمن یکساله نیمشه اصلا تا حالا توی خونه چیزی بشکنه یا خراب کنه هیچکدوم از وسایله خونمم جمع نکردم که دست نزنه.اونروز که رفتیم خونه همسایمون اون سریع روی نیز هرچی داشت جمع کرد و دخترش همش میگفت وای مامان اونو نشکنه اینو نشکنه بعدش پسرم رفت سمت تلوزیون بهش گفت بابات پولشو داره بخره منم دیدم اینطوریه بلندشدم اومدم خونمون.از فرداش اینا اومدن دنبال پسرم منم به دخترم گفتم بگو مامانم حمومه در قفل چند بار اومدم درو باز نکردم.دیگه رفتیم تو حالت قهر اون چند روز پیش رفت کربلا خداحافظی نکرد.منم جلوی در دیدمش راهمو کج کردم که رو درو نشم.خلاصه که امشب دخترش اومد گفت فردا روضه داریم بیایید.بازم مادره نیومد دخترشو فرستاد حالا بنظرتون برم یا نه خودم خیلی دودلم و میگم نرم.شما چی میگید
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان نازنین‌‌زهرا💗 مامان نازنین‌‌زهرا💗 ۵ سالگی
ی چیزی تعریف کنم از جمعه شب
حضرت صبرررر

با بچه ها اول رفتیم خونه مامانبزرگشون که خونه نیستن باغچه آب بدیم و بچه ها کلی آب بازی و گل بازی کردن و بعد مغازه لوازم قنادی و امامزاده
و اصل داستان
رسیدیم دم فروشگاه که روبروش پارک بود رفتیم یکم خرید کردیم بچه ها تشنه بودن آب خریدیم بدون دردسر دخترم ۵ سالم آب خورده پسر ۲ سالم آب خورده من خوردم بالاخره که رفتیم پارک و از آب سردکن باز پرش کردیم و این آب رو نیمکت بوده و بچه رفتن بازی
دخترم ی دوست پیدا کرده و گفتم دیگه بریم خونه یکم غر زده و باز تاب بازی و فلان و رفتیم بریم سمت ماشین
دم پارک بطریو از دست داداشش کشیده اونم گریه گفتم میریم تو ماشین بهت میده
رفتیم تو ماشین دخترم گفته مال خودمه خودم خریدم
پسرم گریه
باباش دید دخترمون اون بطریو گرفته دستش نمیده رفت ی اب معدنی دیگه خرید داد دست پسرم
حالااون اومده بطری قبلیه رو داده به زور جدیده رو میخواد بگیره
این گریه اون گریه
جیغ داد
تا خود خونه
اخر از سوپری دم خونه باز ی بطری جدید خریدیم🤕



نمیدونم چرا دقت کردم میبینم هرروزی که ما وقت بیشتری گذاشتیم تفریح بیشتری کردیم یا مثلا فروشگاهی جایی بیشتر تحویلش گرفتیم براش خرید کردیم این دختر بیشتر اعصابمونو خورد کرد
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان fatemeh mohamad مامان fatemeh mohamad ۵ سالگی
مامانا این سوالم نمی‌دونم کجا رف دوتا مامان مهربونم جواب دادن ولی میخوام تا اونجایی که میشه نظر بقیه مامانا رو هم بدونم تب بچه فرزند پروری
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ئارژین مامان ئارژین ۵ سالگی
سلام خانما صبح که پسرم از خواب بیدار شد گفت سرم درد میکنه الان هم از غروب میگه مامان سرم خیلی نگرانم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان رادین مامان رادین ۵ سالگی
سلام چطوری ب بچه یاد بدیم در برابر تهدید دیگران کوتاه نیاد؟اتقد این مسئله اذیتم میکنه میخوام بمیرم.اومدیم خونه پدر شوهرم دوتا خواهر شوهرم اینجان.یکیش بچش ۸ سالشه یکیش ۷.اینا چند وقته یاد گرفتن پسر منو تهدید کنن ب اینک اگ این کارو نکنی ما میریم خونمون یا تو میری خونتون(از بس شوهرم اینو گفت همه یاد گرفتن)الان هر کدوم ی دوچرخه دارن ریختن سر دوچرخه پسر من دو نفری سوار شدن پسرم میگفت ن پسر خواهر شوهرم میگفت پس ما میریم خونمون اینم راضی شد.منم آروم ب پسرم گفتم دوچرخه خراب میشه.یهو داد زد منم من اخم کردم یهو اون دوتا موزی فرار کردن پسرمم زد زیر گریه.حتی تو مراسم مادر شوهرم ک همه سرگرم بودن همین پسره پسرمو تنها تو کوچه گیر آورده بود برای رسیدن ب خواستش با تسبیح میزدش ک چندبار تذکر دادیم آخر نزدیک بود دعوا بشه.چندبار ب پسرم گفتم هرچی گفت میرم خونمون بگو برو الکی میگ و...باز نمیفهمه
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان علی مامان علی ۵ سالگی
سلام خانما لطفاً راهنمای کنید ماقرارع فردا پسرم رو ببریم دکتر تبریز بیش فعالی داره از سنجش خودشون دکتر متخصص دارن می‌فرستن من یه ماه پیش باشوهرم دعوام شده بود مادر افریتش هم پشت پسرش وایساده بود من قهر کرده بودم خونه بابام ۱۲ روز موندم پشت سرم گفته بود به اینو اون که اون زیر سری داره. رفته بهش وعده وعید دادن من الان باهاش زیاد حرف نمی‌زنم دوسندارم مادرش هم بامابیاد شوهرم میخاد اونم ببره منم گفتم اگه اون بیاد من نمیرم ازیه طرف هم نگران پسرم هستم که اینا نتونن مشکلشو درست به دکتر توضیح بدن الان دندونم دماغمو میبره از حرص جوش بنظرتون چکار کنم اخع چرا باید تو همه چی ما حتی دکتر مادرش هم آش نخورده قاشق نشسته هرجا باشه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان janan مامان janan ۵ سالگی
سوال:بعد از ۱ سال و ۲ ماه اقدام بی نتیجه
اومدم کلینیک پویش
امیدوارم خدا برام خیر بخواد و ی بچه صحیح و سالم بهم بده
امروز وقتی ماما پرسید تعیین جنسیت میخوای همسرم با جدیت گفت نه !!!بهش میگم ما که تا اینجا اومدیم بزار تعیین جنسیت هم بکنیم فعلعلی میگم اسنپ از شهرکرد تا اصفهان چقدر حدودا؟ا که گفته نه!!!!
ی جورایی خوشم اومد از رفتارش و به خودم بالیدم که دخترم همچین پدری داره ❤
بنظر شما تعیین جنسیت هم بکنم؟
۱۹‌شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۹ و نیم صبح
مشاهده ۱ پاسخ دیگر