عمه شوهرم دعوتمون کرده بود عروسشم بود
بعد این همش تعارف تیکه پاره میکرد
منم به زوووررر جواب میدادم
هی میگف خیلی خوش اومدین میگفتم مرسی سلامت باشین
باز میگف بیاین باز
گفتم ممنون شماهم بیاین خونمون
هی گف گفتم
تهش گفت جاتون رو چشم ماس
در حد ۵ثانیه سکوت کردم فکر کردم چی بگم خدایا 😂
گفتم دست شما درد نکنه
یکبارم یکی همینجوری تعارف زد
گفت خسته نباشی
گفتم پاینده باشی🤣🤣

۶ پاسخ

🤣🤣🤣

من تو جواب هرچی ک نمیدونم چی بگم میگم سلامت باشید😅😁😁

وای منکه اینقد بدم میاد الکی قربون صدقه هم بریم یکی نیس بگه بسه دیگه دهنتو ببند 😅😅😅

هرجا کم اوردی لبخند بزن بگو همچنین
اکثر جاها جوابه ❤

وااااااای اینجور مواقع ب طرف باید بگی استپ تو بردی فقط ولم کن 😃😃😃😃😃

نمیدونن من همینجوری تو حرف زدن میمونم اخه🤣🤣

مقالات مرتبط

لیزر بیکینی بعد از چند جلسه جواب می‌دهد
لیزر بیکینی بعد از چند جلسه جواب می‌دهد؟
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
آبریزش چشم نوزاد
آبریزش چشم نوزاد | علت و درمان آبریزش چشم در نوزادان
ماندگاری مزوتراپی دور چشم
ماندگاری مزوتراپی دور چشم چقدر است؟

سوال های مرتبط

مامان دلارز مامان دلارز ۵ ماهگی
عصر مامان شوهرم ز زد که بچه رو بیارین دلم تنگ شده
منم گفتم ببره برم یه دوشی بگیرم
خلاصه برد و من یه چرت زدم و رفتم حموم و کارامو کردم رفتم دنبالش میبینم بردانشتن بردنش خونه عمش
بعد رفتم اونجا گفتم من نمیدونستم اومدین اینجا رفتم در خونتون
بعد گفت به شورهرم کفتن که اومدن
بعد رفتم بچه رو عمس داشت میخوابوند بقلش کردم پوشکش یک کیلو شده بود از جیش
گرفتم بردم عوضش کردم مادر شوهرم کفت یکبار عوضش کردیم منم خیلی عصبی شدم بچمم بدخواب شد زد زیر گریه
بعد رفتم تو اتاق بخوابونمش این کریه میکرد اومد مادرشوهرم اونجا انگار من نمیتونم نکهش دارم ایندنمیخابه خیلی خوابیده گفتم پس چرا شما داشتین میخابوندینش
میگف نمیدونم همینجوری عمش بقلش کرد اورد بچمم هی بد قلقی میکرد چاییمو نخورده پاشدم اومدم خیلی هصبی شده بودم این بچم منو دیده بود زده بود زیر گریه اپنام هی میگفتن این از عصر اصلا گریه نکرده
الان خیلی عصبی و‌ناراحتم
از یطرف میگم نکنه رفتارم زشت بود
فشارمم افتاده بود خیلی عصبی شده بودم از کاراشون
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان 🎀مانِلی🎀 مامان 🎀مانِلی🎀 ۳ ماهگی
یادش بخیر۲تا بی بی چک مثبت بود ولی همش میگفتم باردار نیستم 🥲😂و خیلی بیخیال به زندگی عادیم داشتم ادامه میدادم تا شوهرم گفت بریم ازمایش بدیم 🤣🤣
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ویهان👶🏻🩵 مامان ویهان👶🏻🩵 ۷ ماهگی
مای بیبی پسرمو باز کردم گفتم. یکم هوا بخور گذاشتمش رو شکمم دیدم داره به یه نقطه نگاه میکنه یهو شکمم گرم شد نگو اقا تمرکز. کرده که بشاشه🤣🤣🤣🤣🤣
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان حسام ودوقلوها💞 مامان حسام ودوقلوها💞 ۶ ماهگی
یه چیزی بگم دیدم جوجه هاخابن گفتم ی حموم برم خیلی داغون بودم تارفتم داخل سریع شیربازکردم شامپوبرداشتم سرشوبازکردم بعدیهوب خودم اومدم گفتم چراسرشامپوبازکردم منک هنوز زیر دوش نرفتم... تااین حد استرس داشتم 🤣🤣🤣 بیدارنشن... اینم گل پسرم حسام 💞
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان Avan مامان Avan ۲ ماهگی
سلام مامانا پسر من خیلی گاز معده اش زیاد بود و اذیت میشد همه قطره ها رو تست کردم جواب نداد ولی قطره پدیاکول عالی بود گفتم بگم شاید به دردتون خورد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان یزادن💖💖 مامان یزادن💖💖 ۳ ماهگی
مامانا شما هم به بچه شیر میدین یه طرف شکمش باد مانند دارن یا نه نمیدونم منظورم رو فهمیدین چی گفتم یانه 🤣🤣
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان سیدعلیسان👼🏻💙 مامان سیدعلیسان👼🏻💙 ۳ ماهگی
😂😂بیاید کلی حرف دارم براتون
اینم بگم دیگه حتی ی درصد ی ترازوی بهداشت اعتماد ندارم
ما ۳ روز قبل یک ماهگی علیسان بردیمش پیش متخصص اونجا وزنشو گفت ۳۵۰۰
بعد روزی که یک ماهه شد بردمش بهداشت گفت ۴۵۰۰ خودم هنگ کردم گفتم مگه میشه اشتباه شدهد۳ روز پیش ۳۵۰۰ بود گفت ن خانوم درسته فلان... اینم بگم اصلا ب بچه های ۴۵۰۰ نمیخورد

بعد روزی که چهل روزش شد بردیمش متخصص اونجا گفت ۳۹۰۰ بعد من ب همسرم گفتم دیدی ترازوی بهداشت اشتباه بود گفت نه اشتباه نبود الان ۴۹۰۰ بود کشید گفتم ن ۳۹۰۰ بود خلاصه بعد کلی بحث گفت من مطمئنم گفت ۴۹۰۰

خلاصه موند تا چن روز پیش ک دوماهش شد بردمش بهداشت گفت ۴۸۰۰ چرا وزن کم کرده یک ماهگی خوب وزن گرفته بود الان نه و کلی از این حرفا

منم خیلییی نگران شدم اصلا چون ن اسهال بود ن شیر نمیخورد همه جی اوکی بود تازه یبوستم گرفته بود
بعدش دیروز بردیمش دوباره پیش دکترش گفت عالی وزن اضافه کرده ۴۸۲۰ هست... منم گفتم وزنش کم شده چهل روزگی ۴۹۰۰ بود
گفت ن خانوم تو پرونده نوشته بود چهل روزگی ۳۹۰۰ بود اوردینش😂😂😂وای خیلی لحظه ی دارکی بود🤣🤣

گفتم ینی الان اوکی همه چیش گفت اره همه چی عالیه و فلان ی شربت زینک داد واسه اشتها و رشد و اینکه بخاطر یبوستش شیرخشکشو عوض کرد گیگوز نوشت

حالا بیاید اونایی ک ب بچه هاشون گیگوز میدن چطوره؟؟ وزن دهیش و اینا
علیسان هم شیرخودمو میخوره هم شیرخشک😇❤️
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان روژا مامان روژا ۸ ماهگی
دو روزه گن بستم. قبلش شکمم انگار هنوز حاملم جلو بود، تو این دو روز شکمه برگشت به حالت اول انگار فقط باید دل و روده هام برمی‌گشتن سرجاشون🤣کلی ذوق کردم، گفتم تجربم رو بگم شاید به درد کسی بخوره.گن هم ازین چسبی های پاکسمن
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان حامیم مامان حامیم ۴ ماهگی
لطفا هر کی مینرسه یا حساسه نخونه🙏🙏🙏











پسرم ۳ سال ونیمه ..این دوبار تو خونه پیش میاد که بهم میگه ترسیدم میگم از چی با دست اشاره میکنه میگم کو میگه رفت..بعد بهش گفتم چه شکلیه با صورتش اداشو در اورد..الانم بیدار شده بود من داشتم دستامو میشستم که بیام به نوزادم شیر بدم دیدم یه جا خیره شده بهش گفتم چیه مامانی خوبی؟؟گفت هاپو؟گفتم چی گفت پیشی گفتم کجاس گفت رفت...الان خیلی نگران چرا بچه ی من اینجوریه؟😔کسی تجربه مشابه منو داره.؟؟؟خیلی ناراحتم
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان پسرام💙🤍 مامان پسرام💙🤍 ۶ ماهگی
خدا لعنت کنه آدم های بی ذات رو 😡
از دیشب سر دردم



من تهران پسرم رو ختنه کردم بعدش اومدم مسافرت دور تا دور حلقش افتاده بود فقط یه تیکه خیلی کوچیکش وصل بود

گشتم توی شهری که اومدیم سفر دکتر جراح پیدا کردم
رفتم با پسرم داخل مطب دکتر شدیم
بعد معاینه و چیندن حلقه ختنه پسرم
گفت بچه رو نمیفروشی
من خندیدم فکر کردم شوخی میکنه
گفت ۲۰میلیون می‌خرم
گفتم دنیا دنیا پول بدی حرفشم حاضر نیستم بشنوم
عصبانی شده بودم
یه پوزخندی زد گفت حالا خوبه دختر نیست انقدر ناز میکنی


انقدر ناراحت و عصبی شده بودم

بعد از مطب با مادرم رفتیم خونه زن عموم گفت آدم ساده اون داشته به خودت پیشنهاد میداده
گفت کلا دکتر بد نامیه توی شهر
گفتم اخه من از کجا بدونم توی اینترنت کلی نظرات مثبت داشت


😤
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان نلین💕✨ مامان نلین💕✨ ۶ ماهگی
سلام تا دخترم خوابیده دلم خاست بیام از تجربه زایمان طبیعیم بگم..
پارت ۱

۳۹ هفته و دو سه روز بودم که با شوهرم رفتیم بیرون خرید نزدیک مطب دکترم بودم شوهرم گفت تا اومدیم اینجا زنگ بزن دکتر یه سر بریم پیشش(چون هفته آخر بود نوبت نزد برام گفت اگه به دنیا نیومد خودت بیا)
رفتیم مطب و نوار قلب اینا گرفتیم بعد دکتر اومد معاینه کنه تا دست زد کیسه آبم پاره شدددد🥲
گفت کیسه آبت به مو بند بوده و من خیلی وقتا برای بقیه مجبورم با سوزن سوراخ کنم کیسه آبو…
یه ترسی تمام وجودمو گرفت از اینکه دیگه قراره زایمان کنم
دستام شروع به لرزیدن کردن
دکتر باهام حرف زد و یه کم آرومم کرد
راستش بیمارستان تا اون لحظه هم باز تصمیم نگرفته بودیم کجا بریم
دکترم پیروزی بود گفت کجا میری بیمارستان گفتم احتمالا بریم قلهک
گفت من خودم بیمارستان تهرانپارسم هزینه دستمزد و خود بیمارستان ۱۱ تومنه
گفتم دوتاش؟ گفت بله
دیگه گفتم دکتر خودمه خب خوبه گفتم پس باشه میرم اونجا
زنگ زد سفارشمم کرد و بهش گفتم میتونم برم خونه پردیس وسایلمو بیارم؟
گفت نه باید بری بیمارستان همسرت میره وسایلت و بیاره
خلاصه راه افتادیم بیمارستان تهرانپارس
مامان یاسمین زهرا مامان یاسمین زهرا ۴ ماهگی
پارت چهار باور نمیشد به دکتر گفتم بدنیا اومد گفت نه پس بچه همسایه هست بدمیا اومده بچه رو گذاشتن رو سینم ومن با تمام وجودم گفتم خدایا شکرت دکتر بخیه زد ورفت ساعت شده بود دوازده وچهل دیقه ماما برام سوند گذاشت خونریزی خطلی شدید من شروع شد شروع کردم به تب ولرز برام قرص زیر زبونی گذاشتن چندباری هم استفراغ کردم ساعت چهار صبح که یکم حالم بهتر شد بردنم به بخش
مامان آریا مامان آریا ۴ ماهگی
مامانا توروخدااااا بیاین
من خب به اریا از بزم تولد بیومیل دادم خب بعد دلدرد داست بالا میاورد ولی ن بگم حیغغغ شدید بزنه من خر گفتم گبگوز خوبه مدتی گیگوز دادم اولش خوب بود ولی الان همش دلدرد میشع میکم اشکال نداره گیگوزو قط کنم دوباره بهش بیومیل خودشو. بدم دیگه غلط کردم اصلا عوض نمیکنم شیرخشکش رو.
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان راشِن مامان راشِن ۳ ماهگی
یکی بیاد از فردا رژیم شروع کنیم 🤣🤣🤣🤣🤣 تکی نمیتونم، ببینم یکی دیگه هم رژیم گرفته حسودیم شاید بشه منم بگیرم🤣🤣انگار تو شکمم ی بچه دیگه جا مونده 🤕 من قبل بارداری ۶۴ کیلو بودم تا اخر بارداری رسیدم به ۸۴ الان ۷۹ عم😭😭😭سر زایمان متخصص بیهوشی گفت چند کیلو زیاد کردی تو بارداری گفتم ۲۰ کیلو چشماش چهار تا شد🤣🤣🤣
مشاهده ۱۹ پاسخ دیگر
مامان گل های من ❤️🫠 مامان گل های من ❤️🫠 ۴ ماهگی
خواهر شوهرم اومد میگه غذا درست کردم نی نی بیار نگه دارم برو بخور گفتم نمیخورم داداشت بیاد میخورم ولی اگ نی نی برمیداری میارم اصلا نگفت بیار🤣🤣🤣از بس گریع میکنه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر