نمیشه یه روز از دست بابام اعصابم راحت باشه.
خیلی شدید به مامانم وابسته است و من فقط بخاطر همین موضوع مجبورم کرد که بیام خونشون برا بعد زایمان،الانم که اینجام توقع داره با این حجم از کار غذا آماده باشه سر وقت،خابش سرجاش،بچع ها گریه نکنن،مامانم تمام وقت در اختیارش باشه.یه روز درمیون رابطه دارن.هر روز ظهر ها بچه دارن گریه میکنن منم از بی خوابی دارم میمیرم اونوقت به مامانم میگه بیا بیا بیا پیشم بخواب😑😑😑😑
واقعا که من اومدم خونه مامانم اذیت نشم و به بچهام برسه ولی مثل اینکه بابام به رسیدگی بیشتری نیاز داره.

۸ پاسخ

ببخشید نمیدونم چرا خندم گرفت 🤣🤣🤣خدا برسه به دادت

چرا من با خوندن این پیام خندیدم اخه😂😂

کاش شوهر من اینطور بود
به کتفش هم نیس پیشش بخوابم یا نه
فقط شبا نمیدونم چرا نمیزاره جایی بمونم میگه دوس دارم پیشم باشی
ناراحت باشم قهر کنم میره خروپف میکنه حتی محل نمیده و آشتی نمیکنه😐😐
ولی خب واقعا الان باید پدرت بدونه در چه موقعیتی قرار داره حداقل یکم صبر کنه

حق داری عزیزم چی بگم
خونه مادرشوهرت نمیشه بری؟؟
من ک پدرم فوت کرده دلم براش تنگ شده خدا پدر شما بهت ببخشه

وای خندم گرفت😂😂

عزیزم مامانت وظیفه نداره به بچهای تو برسه بالاخره اون مرده و نیاز داره به زنش پس توقع نداشته باش

😂😂♥️

بابات مامانت چند سالشونه

مقالات مرتبط

انواع گریه نوزاد
معنی انواع گریه نوزاد و ترجمه هرکدام
گریه شدید نوزاد
علت‌های گریه شدید نوزادان
غذا دادن به نوزاد از کی شروع میشه
غذا دادن به نوزاد از کی شروع میشه ؟
غذای مخصوص روز‌های امتحان بچه‌ها
غذای مخصوص روزهای امتحان بچه ها | تغذیه در ایام امتحانات

سوال های مرتبط

مامان شکلات💖 مامان شکلات💖 ۴ ماهگی
قلبم داره میترکه از ناراحتی، کارم شده گریه ، دخترم۳۹روزشه کولیک و رفلاکس داره، وقتی میخواد مدفوع کنه از قبلش گریه های وحشتناک میکنه ک زور میزنه که کبود میشه و نفسش بالا نمیاد از گریه، که خودمم بلند بلند گریه میکنم باهاش، مامانم یکماه پیشم بود رفت یه روز نتونستم بچمو تنها نگه دارم اونقد گریه کرد شوهرم ترسید بردم خونه مامانم الان ۱۰روزه اینجام گریه ها روز به روز بیشتر هم میشه بینیش هم کیپه، حال روحیم بده، دوس دارم برم خونه خودم بچم گریه هاش کمتر بشه که بتونم ارومش کنم، 😭😭😭
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آقا کیان مامان آقا کیان ۵ ماهگی
از روزی ک من زایمان کردم مامانم ده روز خونه ما بود بعدش من رفتم خونه اونا تا دیروز ک اومدم خونه خودم به زور
یعنی دارم دق میکنم من از پسش برنمیام تنها با بچه فقط میخام گریه کنم بلند بلند همش فکروخیال میکنم دلم میخاست مامانم همیشه پیشم بود😭😭😭
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان لنا و آرتا🍭 مامان لنا و آرتا🍭 ۳ ماهگی
مامانم ۱۰ روز پیشم بود الانم چند روزه اومدم خونه بابام
مامانم میگه دوتا بچه سخته بمونید کلا اینجا فقط دوست داشتی اخر هفته ها برو خونت شوهرمم راضیه نظرتون چیه تا دو ماهگی پسرم بمونم؟دخترمم یازده ماهشه؟
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان کوروش مامان کوروش ۴ ماهگی
خانما یه سوال من طبقه پایینم مامانم بالا وقتی میبرم خونه خودم اصلا نمی‌خوابه و ساعت ها گریه میکنه شدید ولی همین که میارم خونه مامانم راحت میخوابه و آرومه بنظرتون چرا؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ✨سُـها خانم✨ مامان ✨سُـها خانم✨ ۳ ماهگی
خانما من از وقتی زایمان کردم خونه مامانم هستم، ولی دیگه میخوام برم خونه خودم تمام مدت بچه رو خودم جمعو جور کردم فقط چهار پنج روز اول مامانم کمک کرد ولی مامانم غذا درست میکنه چون شوهرم از سرکار که میاد باید ناهار بخوره.. من تمام وقت در اختیار دخترمم فزصت پختو پز ندارم حالا موندم خونه خودم خاسنو برم چجوری هم بچه رو نگه دارم هم غذا بپزم، شما چجوری هندل میکنید
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان آرتین مامان آرتین ۵ ماهگی
مامانای گل به حرفاتون راهنماییهاتون دلگرمیتون احتیاج دارم،موضوع از این قراره که من ۱۰ روز اول زایمانم خونه خودم بودم مامانم پیشم بود ۱۰ روز بعدی رو من رفتم خونه مامانم،بعد اون تا الان که ۴روز دیگه بچم دو ماه تمام میشه موندم خونه مادر شوهرم،منی که عاشق خونم هستم نمیدونم چرا این همه ترس رفتن به خونمون رو‌دارم همش حس میکنم برم خونه از پس بچه داری بر نمیام با اینکه اینجا هم اکثر کارای بچم با خودمه،اینجا کارم فقط بچه داری هست به جز اون دست به سیاه سفید نمیزنم از اینکه برم خونه به کارام نرسم میترسم چون به مرتب و منظم بودن خونم حساسم،از یه طرفی هم وقتی بعضی روزا میرم خونه مامانم بچم اکثرا بی قراری میکنه نمیخوابه میترسم خونه خودمون هم که رفتم اینجوری بکنه،ولی خوب تا کی بالاخره که باید برم..چیکا کنم یه چیزی بهم بگین،من با این همه استرس و ترس و فرار از شرایط جدید زندگیم چه کنم؟…
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نخودفرنگی مامان نخودفرنگی ۴ ماهگی
دیشب خالم با دخترهاش و نوه هاش اومدن خونه مامانم ،منم خونه مامانم هستم هنوز ،دخترم کل تایم که اومده بودن داشت گریه می کرد به اندازه کل مدتی که به دنیا اومده فک کنم گریه کرد فقط همین دیشب رو
هر کی هم یه چیزی می گفت که کاره من اشتباهه
کلا من حس می کنم هر وقت کسی می یاد خونمون بچم بی قرار میشه حالا نمی دونم واقعا کولیک هست یا همین که من احساس می کنمه
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان لنا🩷✨ مامان لنا🩷✨ ۶ ماهگی
سلام مامانا منو دخترم چند روز خونه مامانم اینا بودیم اونجا خیلی ساکت و آرومه ولی به محض اینکه میایم خونه شروع میکنه گریه و بالا آوردن شیر ، فقط گریه میکنه ، از طرفی زنگ میزنم مامانم میاد خونمونم دخترم آروم میشه وقتی میره دوباره مثل قبل شیر بالا میاره فقط گریه میکنه ، چیکار کنم؟ نکنه تو خونمون دعایی طلسمی چیزی هست؟ به محض اینکه میرم خونه مامانم آروم میشه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان گل پسرا🩵🩵 مامان گل پسرا🩵🩵 ۱ ماهگی
مامانای که زایمان طبیعی بودین تاچند روز بعد زایمان استراحت کردین من فقط هفته اول مامانم و مادر شوهرم کارامو انجام دادن به بعد خودم مجبورم کل کارای خونه رو انجام بدم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان سلن مامان سلن ۲ ماهگی
دخترم از دیشب خیلی بی قراری میکرد خیلی زیاد مدام جیغ سر هم از دیشب یه ساعت هم نخوابیده بود منم وسایلش جمع کردم اومدم خونه مامانم از ساعت پنج که تخت گرفته خوابیده آروم آروم صداش در نمیاد مامانم میگه آنقدر میگی بچه گریه می‌کنه. پس کو 🫤🫤🫤 کلا زده تو کار ضایع کردن من
مامان نهال مامان نهال ۲ ماهگی
خانما برام غیرعادیه که بچه هی گریه کنه مامانم میگه عادیه نوزاد تا چهل روز گریه میکنه ولی من کلافم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان صدرا مامان صدرا ۴ ماهگی
امشب اولین شبیه که بدون مامانم پسرمو خوابوندم
چقدر به مامانم وابسته شده بودم این افسردگی پس از زایمانم رومخه.
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مهرو کوچولو مامان مهرو کوچولو ۱ ماهگی
دیشب دخترم حسابی گریه کرد
من و مامانم هم نمیدونستیم از چیه
هعی میگفتم دل درد داره ولی جالب اینه که با این وجود همه اش میخواست شیر بخوره. گرسنه نبود چون همون مقدار شیر رو پس میزد ولی هعی میخواست انگار مک بزنه. اینقدر جیغ زد. آخر سر به مامانم گفتم جاشو عوض کن شاید کثیف کرده. دیدیم بچه سوخته. همینکه مامانم دستمال مرطوب رو زد به تنش چنان پرید و جیغ کشید
فعلا با یه پماد که از قبل گرفتم دارم کنترلش میکنم تا بعد از ظهر ببرمش دکتر
برای شما تجربه مشابه پیش اومده؟
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آوینا🍭 مامان آوینا🍭 ۲ ماهگی
مامانم دستش درد نکنه تا الان پیشم بوده بنده خدا همه کارامو میکنه ولی خیلی بچمو به خودش عادت داده بغلیش کرده
امروز خیلی گریه میکرد بغل خودم اصلا آروم نمیشه تا مامانم بغلش میکنه آروم میشه می‌خوابه اومدم تو اتاق فقط دارم گریه میکنم حالم بده اعصابم میریزه بهم میترسم به مامانمم چیزی بگم خب طفلی ناراحت میشه از یه طرفم خودم دارم داغون میشم اینجوری
4 روز دیگه من تو شهر غریب تنهام میخواد بره من چجوری آرومش کنم اونجا اذیت میشم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی ۳ ماهگی
تجربه زایمان من پارت چهار
رفتم که رفتم😅🤦🏻‍♀️
حالا بیان منو بگیرن رفتم بیرون زنگ زدم همسرم بدو‌ بیا بریم اون بیچاره هم زایشگاه بود بدو بدو اومد رفتیم گفنم برم خونه دوش بگیرم لباس بردارم مامانمم بردارم بیاییم که همسرم گفت دیر نشه بچه چیزیش بشه شک افتاد ب دلم ولی باز گفتم نه بریم خونه من از اینجا مستقیم برم زایمان از استرس میمیرم فقط ساک همراهم نبود واگرنه حموم اینا رفته بودم از ترس میخاستم زمان بکشم نرم بیمارستان
رفتیم خونه به مامانم زنگ زدم با گریه توضیح دادم اونم فورا با بابام اومد همشون ترس تو چشاشون بود حتی مامانم گریه میکرد ولی به من دلداری میدادن چه این هفته چه هفته بعد نترس
البته بگم که من بعد سونو به دکترم خبر دادم گفت بمون الزهرا زایمان کن خیلی ناراحت شدم گفتم خانم دکتر من ۹ ماه اومدم پیش شما اخرش اینجا زایمان کنم اونم طبیعی گفت اونجا همشون دکترای باسواد و حرفه ایی نترس منم که گوش ندادم و همسرمم از حرفش عصبی شده بود که چه دلیلی داره حتی اگ وقت زایمانتم باشه باید بیاد بیمارستان و اون عملت کنه اینم بگم دکترم فقط بین المللی میرفت الزهرا نمی اومد
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر