۱۰ پاسخ

خداروشکرکه هردوتون سالمین قدمش مبارک باشه عزیزم انشاالله زیرسایه پدرومادربزرگ بشه😍 واقعازایمان سخت ودردناکی داشتی منم میخام طبیعی زایمان کنم تنگی نفس هم دارم بچه اولمم هست واقعاوحشت کردم که بازایمان طبیعی چقدراذیت شدی عزیزم

کاش زود نمیرفتی وصبر میکردی دردات شدید بشن توخونه تحمل می کردی منم میترسیدم که 40هفته رورد کنم وبشم 41 ولی 40هفته که کامل شد دردام شروع شدو تحمل کردم زود بیمارستان نرفتم موقعی که دردام خیلی شدید شد وزود زود می گرفت رفتم بیمارستان توزایشگاه اون دردای آخر که داشتم میمردم وگریه میکردم فقط یک ساعت بود ولی چون درداش سخت بود انگار یه روز بود منم موقع زایمان اولم بیشتر سختی کشیدم چون زود رفتم واینکه بدنم آماده نبود

وای عزیزم دقیقا مثل من شدی ولی من از زایشگاه لخت فرار کردم 🤣گفتم یا سز کنین یا شوهرم امضا میده میرم که مجبور شدن سز کنن در کل زایمان طبیعی کار ما امروزی ها نی واقعا سخته ولی گذشته عزیزم الان حالت چطوره خوبی نی نی چطوره 🤩😘

۳۵هفته وزنش چقد بوده من ۳۵هفته رفتم ۲۲۰۰بوده یعنی تاازایمانم چقد میشه

مبارکه عزیزم قدمش خیر برکت باشه

وای من کم استرس داشتم اینا. رو خوندم بیشتر ترسیدم الان قلبم تو حلقمه چه خاک به سرم بریزم لوبیای بیمارستان دارم مثه سگ میترسم

خدا قوت دوست عزیز واقعا سختی زیادی کشیدین خدارو شکر هر دو سالمین🌹❤️

ماما همراه داشتی عزیزم؟

کدوم بیمارستان

کدوم بیمارستان رفتی

سوال های مرتبط

مامان مهرو کوچولو مامان مهرو کوچولو روزهای ابتدایی تولد
مامان محمد مسیحا 💙 مامان محمد مسیحا 💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین در بیمارستان تریتا پارت ۲

ولی تریتا واقعا اینطور نبود پرستار بارها سر میزد بهم حالم رو می‌پرسید نکات شیردهی رو بارها گوش زد میکرد و چندین بار توضیح میداد بدون خستگی یه خوبیه بیمارستان این بود که محورشون شیره مادره ‌و اصلا استفاده از شیشه شیر و شیر خشک تا اونجایی که من فهمیدم ممنوع هستش... حتی کلیپ های آموزشی شیردهی برام گذاشتن و پرستار برای اینکه بفهمه من متوجه شدم یا نه اومد ازم پرسید چه چیز هایی فهمیدم و باز خودش اون فیلم هارو بهم توضیح داد هم به خودم هم مادرم که همراهم بود... من اتاق خصوصی گرفته بودم و واقعا شرایط رفاهی خوبی داشت همراه جاش خیلی راحت بود اتاق سرویس بهداشتی جدا داشت کمد های زیاد و جدا داشت تلویزیون داشت روشویی جدا تو یه اتاقک جدا داشت که همه اینا با هزینه به صرفه تر از اتاق vip بود خیلی دوست داشتم امتحان کنم اتاق های vip رو ولی احتمال دادم شاید اتفاق غیر منتظره بیوفته و هزینه ها بره بالا برای همین منصرف شدم چون بیمه تکمیلی به اتاق vip تعلق نمیگیره... ولی اتاق های معمولی هم دو تخته بودن که اونروزی که من بستری بودم کلا دو تا اتاق خصوصی پر بود با یه اتاق دو تخته که یه نفر توش بود یعنی کلا خلوت بود و جالب بود پرسنل هر رفتاری با منی که خصوصی گرفته بودم داشتن با اتاق عادی هم داشتن یعنی با اونا هم خوش اخلاق بودن...
مامان محمدحسن💙زینب🩷 مامان محمدحسن💙زینب🩷 ۴ ماهگی
مامان فندوق👣🩵 مامان فندوق👣🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۶
.
ساعت ۶ صبح شد دیدم یهو انگار از خواب عمیق بیدار شدم وقتی ونج دقیقه بی درد میشدم
چون موقع تحویل شیفت و تمیز کاریه داشت شلوغ میشد
بعد منم اتاق LDR اول بودم دقیقا رو به روی ایستگاه پرستاری
میشنیدم کی چی میگه
یه لحظه بیدار شدم دیدم ساعت ۶ صبحه ماما ها دارن حرف میزنن که زنگ بزنید همسرش بیاد رضایت بده از اون طرف یه خانوم دیگه تو یه اتاق دیگه داد میزد اون دردش گرفته بود طبیعی داشت بچش بدنیا میومد بعد
همشون رفتن بالا سرش یهو صدای ترکیدن اومد که کیسه ابش ترکید و سریع بردنش یه ربع بعد صدای نوزادش اومد ولی خب میرفتن داد میزدن سرش میگفتن زور بزن انقد داد نزن در حالی که اینا اول شیفتشو برخورداشون خیلی بهتر و اروم بود ولی من حقیقتا مطمن بودم یکی تو درد اینجوری بم بگه من دیگه خودمو کامل باختم تمام بعد دیدم نه انگار کسی تو اتاق من نمیاد ۶/۵-۷ شد صدای حرف این میومد که بره سزارین و...
من تو دلم میگفتم خوش ب حال اون کسی که به اینجا رسیده رضایت بدن بره سز
بعد یکی از ماما ها که گفت از اول کار تو با منه اومد تو اتاق همچنان که سرم و امپول فشار برام میرفت اومد سه چهارتا امپول دیگه از دستم زد گفت الان دردات شدید تر میشن و دلت درد میگیره خیلی اورژانسی دکمه رو بزن بیام
من همچنان کمر درد شدید از امپول فشار رو داشتم
بعد سه چهار دقیقه اومد گفت پس چرا صدام نکردی

ادامه تاپیک بعد ...