۵ پاسخ

عزیزم ببخشید این حرف میزنم از حرف من ناراحت نباش علت بدبختی هامون خودمون هستیم بیخودی بچه را قرصی میکنیم یا روانی میکنیم یا خودمون حوصله نداریم بیش فعال میکنیم و هزاران چیز دیگه پول مشاوره را بچه را میبردی عشق و حال و بازی بچه حالا دلبری نکنه کی بکنه آخه

عزيزم به شوهرت بگو بچه رو بردن مشاور بررسي حرد گفت به بچه نياز نيست بايد به شوهرت دارو بدي😁

اول بگو چرا بردیش پیش مشاور؟

سلام همینارو به دکتره میگفتی؟مشاوره خوبی بوده اصلا؟؟

خب الکی برای چی میبری مشاوره ؟

سوال های مرتبط

مامان ضحی(ضحا) مامان ضحی(ضحا) ۵ سالگی
سلام مامانا
امروز دخترم تو کلاسشون جشن بود بعد ب بچه ی دیگه کش‌مو پاپیونی دخترم ازش گرفته بود میگفت مال خودمه دخترم هم ازش گرفته بود ک نه این مال منه اون دختره زد زیر گریه ک من اینو میخوام ی دفعه مادر بزرگش و مامانش اومدن تو سینه منو دخترم ک بده بهش گناه داره گریه میکنه من اصلا دخالت نکردم ک ب دخترم بگم بده بهش گناه داره خب دختر منم گناه داره اخه ......
خلاصه مامانش کش مو رو از دخترم گرفت رفت شکلایتی اورد داد دست دخترم اونم داد ب دختر خودش دختر منم گریه اش گرقت منم بلند گفتم مامان این مال تو بود برو بهش بگو بهم بده مال خودمه بعد دخترم ی کم بهونه کرد منم ب صورت اعتراض ک بدونن ناراحت شدم دخترم رو تو بغل گرفتم گفتم برو ازش بگیر گریه نکن برو حقت رو بگیر ....
دخترم رفت جلو ب ی خانمی گفت خاله این کشمو منو گرفته ازش میگیری برام خیلی دلم سوخت اونجا بلند شدم دست دخترم گرفتم رفتم پیششون گفتم خاله این مال تو نیست مال ضحا بوده گفت دوسش دارم گفتم خب ضحا هم کش‌موش رو دوست میخواد مال خودش باشه این کار درستی نیستی وسیله های مرد رو ب زور ازشون بگیری مامانش ازش گرفتش داد دستم منم همون جا دادم دست دخترم و بوسش کردم وسایلام برداشتم رفتم بیرون دیگه مراسم کلاس تموم بود .....
شما بودین چکار میکردین تو این موقعیت گذشت میکردین یا نه حقتون رو میگرفتین؟؟؟؟
مامان آرشا و آیهان مامان آرشا و آیهان ۵ سالگی
سلام دوستان وقت بخیر
مدتیه که پسرم همش میترسه مثلا دسشویی بخواد بره میگه تو هم بیا تو اتاق تنها نمیمونه شبا سه چهار بار بیدار میشه گریه میکنه یا میپره تو بغلم‌میگه میترسم سوالا عجیب و غریب میپرسه
تااینکه فهمیدم داشت فیلم نگا میکرد من نبودم و مثل اینکه صحنه ها ترسناک دیده
چند بار باهاش حرف زدم کتاب گرفتم قصه گفتم میگه میدونم ولی یادم نمیره و حتی از خواب با گریه میپره میگه خواب دیدم که فلان چیز شده
درواقع از شکل ظاهری اون افراد ترسیده
تو تاپیک قبلی گفتم که پسرم عاشق مردعنکبوتیه گوشیم دستش بود و داشت کارتون نگاه میکرد میخواست عوضش کنه و قسمتی ک پیشنهاد کارتون بعدی هست مردعنکبوتی میبینه غافل از اینکه توش پر از شخصیتا ترسناکه و اینبار بهم نگفت چون هرسری بخواد عوض کنه میگه
الان ک براش ممنوع شده دیدن فیلم و انیمیشن و اینا جز اونایی ک خودم میذارم ولی برا ترسش چیکار کنم خیلی اذیته بیچاره
چند روز پیش هم اسباب بازیش از کمد افتاد جییییییغ میکشید و صدام میکرد بغلش کردم کلی گریه کرد
بنظرتون درست میشه؟