سلام بچه ها من امروز زایمان کردم 38هفته و2روز
بیمارستان 17شهریور مشهد دکتر زهرا موهبتی
دیشب بستری شدم صبح 8صبح اتاق عمل
سوند رو ک وصل کرد خیلی بد بود همش احساس سوزش و فشار شدید ادرار داشتم میرفتم تو سرویس میشستم ک این حس خوب شه ولی نمیشد تا وقتی رفتم اتاق عمل
بی حسی رو ک زد دیگ سوزش سوند رفت
بی حسی شو‌متوجه نشدم فقط پام‌ پرش داشت و تموم
موقع دراوردن بچه تکونم میدادن اونم یکم درد داشت و دیگ بقیش متوجه نشدم بچه با وزن 2800 دنیا اومد
همونجا دکتر شکمم خیلی فشار داد توی ریماوری هم بی حس بودم ماساژ دادن‌و‌من هیچی متوجه نمیشدم
اومدم توی بخش کم کم بی حسی داشت میرف دوتا شیاف زد ولی تاثیری نداره
من ساعت10ونیم‌اومدم بخش ساعت 5 سوند کشید گف برو سرویس خیلی سخت بود دوبارم ماساژ داد شکممو واقعا درد داره
الانم هنو اذیتم نمیتونم درست راه برم خصوصا دشویی رفتن هم سختمه بشدت
ولی درکل میشه تحمل کرد
رسیدگی پرستاراشم بد نیس و از دکتر موهبتی راضی بودم

۶ پاسخ

سلام عزیزم قدمش مبارک باشه واسه پذیرش بیمارستان ۱۷ شهریور از چند ماهگی زیرنظر دکتر بودی

تبریک عزیزم
قدم نورسیده مبارک
انشالله به زودی سر پا بشی

تبریک میگم گلم،همه دردهاش ارزش داره به دیدن و بغل کردن نی نی🥳🩵🌱 نامدار باشه اسمش هم قشنگه

سز بودی؟

مبارک باشه عزیزم منم همونجا همون دکتر بودم با این تفاورت م بی حسی روم اثر نذاشت و مجبور شدن بیهوش کنن سر دخترم بی حس بودم دردی نفهمیدم اما اینبار ۵ یا ۶ بار ک فشار دادن هر بار مردم و زنده شدم خدا بهت توان بده
من بخیه هامم بد زدن امید وارم برا شما خوب باشه قرص اناهیل حتما بخور و اگه شیر نداشتی چون سزارینی پودر گالکتومید
واینم بگم حتماااااا نسکافه و قهوه بخور ک سردرد و کتف درد نشی

‌خداروشکر گلم
وزنش همونی بود ک سونو گفتن؟
و اینکه درد سوند مث وقتیه ک عفونت ادرار داری؟
درد سزارین چجوریه

سوال های مرتبط

مامان بردیا 🥰 مامان بردیا 🥰 ۴ ماهگی
سزارین قسمت سوم
رفتم بیمارستان، اول رفتم پذیرش و نامه پزشک و دادم و بعد بخش زایمان و آوردن ازم رگ گرفتن و بعد سوند زدن
ک البته سوند خودش درد چندانی نداشت ولی من بعدش همش حس ادرار داشتم دوست داشتم در بیارم برم دستشویی اما بتادین ک قبلش زدن منو اذیت میکرد و واقعا سوخت.
بعد منتظر موندم تا دکترم بیاد.
دکتر ک اومد بردنم اتاق عمل
دکتر بیهوشی بی حسم کرد ک اصلا درد نداشت
در حین عمل هم هی منو چک میکردن ک حالم خوبه یا نه
در آوردن بچه از شکمم خیلی زود بود شاید 5 دقیقه ولی بستن و دوخت و دوز شکمم طولانی تر بود و نمیدونم فشارم میدادن یا چی ک تپش قلب میگرفتم و حالم منقلب بود و یکم بی‌حال بودم ولی بد نبود.
بعد منو آوردن ریکاوری و ماساژ رحمی دادن چون بی‌حس بودم نفهمیدم هیچی
کلا بی حسی چیز بیخودیه
سرم نباید تکون میدادم و احساس می‌کردم پوست سرم خواب میره
خلاصه بچه رو آوردن و تماس پوستی و یکم شیر دادم ک البته نداشتم.
بعد از حول حوش یک ساعت میخواستن ببرنم بخش ک دم در یه ماما دیگ دوباره منو ماساژ رحمی داد و من چیزی حس نکردم چون بی حس بودم.
مامان نیلا🐥 مامان نیلا🐥 روزهای ابتدایی تولد
خب پارت دو داستان سزارین
وارد اتاق عمل شدم نگم که چه استرسی داشتم و مثل بید میلرزیدم منو تحویل اتاق عمل دادن مستقیم رفتم رو تخت اتاق عمل نشستم آمپول بی حسی به کمرم زدن و اصلااااا هیچی حس نکردم واقعا خیلی خوب بود و اصلا درد نداره نگران نباشید
آروم کمکم کردن خوابیدم دستامو بستن پرده رو کشیدن و دکترم کارو شروع کرد همش حس میکردم دکترم داره با شکمم کشتی میگیره 😅 یعنی فشار رو حس میکنید ولی به هیچ وجه متوجه درد نمیشید
دخترم به دنیا اومد آوردن نشونم دادن و بردنش کاراشو انجام بدن
دکتر منم داشت بخیه میزد و من همینجوری داشتم میلرزیدم بهم آمپول زدن لرزشام رفت و عملم تموم شد بردنم ریکاوری تو ریکاوری یه بار ماما شکممو فشار داد یه بار دکتر که بی‌حس بودم متوجه نشدم بعد که حسم رفت ماما اومد گف باید ماساژ بدم منم سفت‌ دستشو گرفتم و نمیذاشتم چون خیلی ترسیده بودم اما آروم فشار داد و خیلی درد نداشت
موقع تحویل به بخش هم دوباره پرستاری که اومده بود منو تحویل بگیره فشار داد که اونم درد نداشت البته درد داشتااا ولی قابل تحمل بود
پارت بعدی رو هم سعی میکنم زود بذارم از لحظه ای که وارد بخش شدم
مامان گندم 🩷🥹 مامان گندم 🩷🥹 ۳ ماهگی
تجربه زایمان ۲

بعد اینکه کیسه آب و ترکوند ودیدن مدفوع بچه خیلی غلیظه گفت سریع ببرید سزارین
منم هنوز تو دوسانت بودم و درد نکشیده بودم
ولی وقتی اسم اتاق عمل اومد خیلی ترسیدم چون اصلا ب سزارین فک نمیکردم
وصل کردن سونو اصلا درد نداشت ولی بعدش یجوری بود همش،فک میکردی جیشت داره میریزه دیگ رفتیم اتاق عمل آمپول بی حسی رو هم هیچی حس نکردم
ولی دیدن درد دارم ی چیزی زد سرم گیج رفت و هیچی نفهمیدم دیگ اصلا صدای گریه بچه و اینا نفهمیدم
(من از قبل بارداری ام رو کمر نمی تونستم بخوابم کمرم بد درد میگیره )
از وقتی ب هوش اومدم درد کمر و جای بخیه خیلی شدید بود ماساژ شکمی ام درد داشت ولی زود گذشت برا من سخت ترینش همو دوازده ساعت رو کمر خوابیدن بود چون کمرم داشت داغون میشد برا پاشدن و نشستن و راه رفتن هم قبلش ی شیاف زدم ولی باز سوزش بخیه خیلی شدید بود دیگ کم کم پاشدم راه رفتم باز خیلی میسوخت
از دیشب از تاپیک قبل هم سردرد وحشتناک داشتم تا امروز یخورده بهتر شده
ولی خدارو شکر الان بهترم و دردام کم شده
وزنش ۳۶۰۰
قدشم ۵۷ بود
انشالله ب زودی قسمت همه اقدامی ها بشه❤️🥹
مامان حامی مامان حامی روزهای ابتدایی تولد
پارت ۳ زلیمان
خلاصه دوتا دانشجو نابلد اومدن سوند بزارن منم از درد نمیتونستم دراز بکشم ایناهم هی میکردن تو در میاوردن تا اینکه سرشون داد زدم و نزاشتم ادامه بدن تا یه ماما اوند انجام داد سوند درد زیادی نداره ولی چون من خیلی درد داشتم برام عذاب اور بود...خلاصه گذاشتنم رو تخت و صدای داد من بود که کل بیمارستان و گرفته بود ماما ها بهم میگفتن خدا رحمش کنه رحمش داره میترکه...و بردنم اتاق عمل رو تخت عمل نشستم خم شدم که امپول بی حسی بزنه تا خم شدم کیسه ابم ترکید و خون اب بود که همینجور میرفت منم لرز کردم فشارمو گرفتن ۱۷ بود امپول بی حسی اصلا اصلا درد نداشت هیچی متوجه نشدم دراز کشیدم پاهام یخ کردن ولی هنوز هم تکون میدادمشون هم حس میکردم بتادین زدن و پرده رو کشیدن من میگفتم خانم من حس دارم هنوزا گف صبر میکنم یهو یکی از پرسنل اتاق عمل گف دکتر بچه داره از دست میره که تیغو کشید... همه ی دردشو فهمیدم جیغم رفت هوا درد وحشتناکی بود که دکتر گفت مخدر بزنین تا زدن من دیگه خوابم برد بیدار شدم داشتن ماساژ رحمی میدادن تو اتاق عمل و من گفتم بچم کجاست گفتن توی کانال زایمان گیر کرده بوده و اصلا تنفسش خوب نیست دیگه بردیمش دستگاه و تو ی ریکاوری هم شکممو ماساژ داد با اینکه بی حس بود پاهام خیلی دردم گرفت و بردنم بخش تا شب هی شیاف و مسکن زدن که دردام قابل تحمل بود تا امروز ساعت ۱۰ که گفتن راه برو خیلی سخت بود ولی به خاطر بچم بلند شدم و راه رفتم و رفتم شیر دوشیدم فقط ۲ سیسی شد کل شیرم بردم برا بچم دیدمش ولی هنوز حس نمیکنم که مال منه ....خلاصه اگه برمیگشتم عقب فقط فقط سزارین رو انتخاب میکذدم چون دردای بعدش با مسکن قابل تحمله ولی زایمان طبیعی خیلی سخته خیلی....