تجربه سزارین ۲
اون شب اگه میخواستیم بمونیم باید رضایت میدادیم که اگه بچه نارس بود و ... به گردن خودمونه و اگه میخواستیم هم تا ۳۸ هفته پ ۵ روز صبر کنیم باید رضایت میدادیم که بند ناف و .. اگه مشکل ایجاد کرد گردن بیمارستان نیست😐
سخت ترین دوراهی عمرم بود ولی بالاخره قبول کردیم دو روز دیگه صبر کنیم تا ۳۸ هفته و ۵ روز بشه.
پس فرداشب که واسه بستری رفته بودیم گفتن دکتر اونقدر براش محرض بوده که نمیتونستم زایمان طبیعی انجام بدم که گفته یه شب زودتر بستری شم تو بخش زایمان طبیعی و صبح برم بخش سزارین تا شاید بیمه قبول کنه به دلیل عدم پیشرفت
جوری بود که فکر میکردن اشنای دکترم که اینطور داره تلاش میکنه برامون
خلاصه بستری شدم و منتظر تا فرداصبح
ساعتای ۴ صبح بود که اومدن بهم سرم وصل کردن ، بهم گفتن سرم قندیه ولی روش نوشتن سرم اکسی توسین فکر کنم که همون سرم فشاره ..
منم که تو بخش زایمان طبیعی بستری بودم ، خانوما میومدن اونجا جیغ و درداشونو میکشیدن و لحظه اخر میرفتن واسه در اوردن بچه
من از شدت استرس وفتی حال اونارو میدیدم ، صبح که اومدن واسه معاینه ام ۴ سانت باز شده بودم و کیسه ابم پاره شده بود
ولی بدون هیچ درد یا انقلاضی این اتفاق افتاده بود ...

۱ پاسخ

وای چه حیوونایی بودن سزارین بودی و سروم فشار زدن

سوال های مرتبط

مامان پسرم🩵🍼 مامان پسرم🩵🍼 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین ۱
من ۳۸ هفته بودم که برای معاینه لگن رفتم پیش دکترم. میخواستم معاینه تحریکی هم برام انجام بده که زودتر فارغ بشم و به ۴۱ هفته نکشه ..
دکتر که معاینه ام کرد گفت خیلی خیلی لگنم تنگه و به هیچ وجه امکان زایمان طبیعی نیست. و برای بچه ریسکه که توی لگن گیر کنه سرش ، مخصوصا چون بند ناف هم دور گردنش پیچیده شده بود
خود دکتر یه ان اس تی الکی و ضعیف بهم داد و گفت همون شب برم بیمارستان و بستری شم تا فرداش بیاد و عملم کنه .. که بیمه هم قبولش کنه
ما هم که واقعا امادگیشو نداشتیم خیلی شوکه بودیم و استرس بند ناف هم داشتیم
شب که رفتیم بیمارستان و نامه بستری دکتر و ان اس تی رو نشون دادیم بیمارستان گفت ما زیر ۳۸ هفته و ۵ روز عمل انجام نمیدیم و برین و دوشب دیگه بیاین. از نظرشون بند ناف خطری نبود. دوتا ماما هم اومدن واسه معاینه ، ولی مثل دکترم قاطع نمیگفتن که نمیتونم طبیعی زایمان کنم. گفتن ۵۰ ۵۰ هست . ممکنه بتونی ، ممکنه نتونی..
ولی بیمه قبول نمیکنه تنگی لگن رو
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۵ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مامان 🐣جیگر طلا مامان 🐣جیگر طلا ۱ ماهگی
پارت یک زایمان طبیعی من-بیمارستان اریای رشت🌸

دخترای رشت که میخوان زایمان طبیعی کنن
این فقط واسه کسایی هست که دوست دارن طبیعی زایمان کنن و نظر شخصیمه
دخترا من بیمارستان اریای رشت رفتم زایمان کردم طبیعی
واقعا پرسنل بخش زایمانش فوق العادن،خیلی همراهن مخصوصا اگه کلاساشونو شرکت کنین که رایگانه
ببینید من خودم کیسه آبم پاره شده رفتم بستری شدم .ساعت 3:15 شب بود کیسه آبم پاره شد.تا بستری شم شد 4:30اینا
رسیدم گفتن یه سانتی درد داشتم ولی کلاسا واقعا بهم‌کمک کردن آگاهی داشتم و میدونستم قراره دردادم رفته رفته بیشتر بشه ‌‌تهش بچمو میبینم
خلاصه تا ساعت 6 صبح دردام داشت هی شدید تر می‌شد
دکتر عزیزم نوری سمیع که فوق العاده مهربونن بدون هیچ زیر میزی باهاشون تماس گرفتن گفتن وضعیتمو بهشون
صبح ساعت‌7 اومدن بیمارستان معاینم‌کردن و امپول فشار تجویز کردن که سریع تر زایمانی بشم چون کیسه آب پاره خطر عفونت رو برای مادر و‌جنین بالا میبره
خلاصه تا ساعت 7/8 شده بودم‌نزدیک 3/4 سانت
مامان جوجه رنگی🐣🐦 مامان جوجه رنگی🐣🐦 ۲ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۸
۴۰ هفته ۵ روز زایمان کردم
بچم ۳۵۰۰ وزنش بود
ناخن هاشم بلند بود چون تا آخرین هفته مونده بود
یه شب بیمارستان خوابیدم بعدش مرخص شدیم
الان که به زایمانم فکر میکنم میبینم با اون همه دردی که کشیدم ارزشش رو داشت که زایمان طبیعی رو تجربه کردم حتی اگه یه زمانی زایمان بعدیم سزارین باشه بازم پشیمون نیستم که زایمان طبیعی رو تجربه کردم وقتی بچمو دیدم بدن داغشو حس کردم خیلی خوب بود یه حسیه نمیشه توصیف کرد 🥹
درد طبیعی همون لحظه که بچه بیاد درد تموم میشه ولی سزارین بهوش که میای شکمت ۷ لایه پاره شده ولی بازم هر دو تا زایمان بخیه ها درد دارن
تخت کناریم سزارین کرده بود سه تا سرم بهش وصل بود که یکیش پمپ درد بود هر چند ساعتم هی میومدن براش شیاف مسکن میزدن
منم درد داشتم ولی فقط روز اول شیاف میذاشتم بعدش دردم آنچنانی نبود فقط بخیه هام حس میکردم که سفت بودن که خودشون یکی یکی افتادن
خداروشکر میکنم که زایمانم یه خاطره خوب شد برام
زایمان چه سزارین باشه چه طبیعی هر دوتاش درد و عوارض داره و دست خودمونه کدوم راه رو بریم
و البته بدن با بدن هم فرق می‌کنه بعضیا فقط یه نوع زایمان براشون راحته
مامان آقا پسری مامان آقا پسری ۶ ماهگی
تجربه زایمان #۱
من از اول بارداری انتخابم زایمان طبیعی بود،ولی خب چون ماه هشتم بارداری سرماخوردگی شدید گرفتم و کلی وزن از دست دادم،دیگه ترجیح دادم زایمان سزارین و انتخاب کنم ،دکترم هم قبول کرد 😁البته زیر میزی شو گرفت ،ولی دکترم گفت سزارین اختیاری واسه ات انجام نمیدم،روز ۴ام که شیفتم توی بیمارستان بیا که به بهانه طبیعی بستریت کنم و بعدش ببرمت واسه سزارین که بتونی از بیمه پولت و بگیری،
خلاصه سرتون و درد نیارم
۴ فروردین شد و من صبح با بهونه کاهش حرکت بچه و خارش کف دست و پا رفتم بیمارستان ،معاینه کردن دکتر گفت ۱سانتم باز نشدی ،بستری شدم بلوک زایمان ،اونجا کلی ترسیده بودم ،چون ماما ها فقط می اومدن بالا سرم و چکم میکردن ،
بعد یک ساعت دکترم اومد ،و ان اس تی ودستکاری کرد گفت کاهش ضربان قلب جنین داریم باید سزارین بشه .همه اینا الکی بود
دیگه سریع سوند و بهم وصل کردن که خیلییییی درد داشت،
بعد دو دقه من توی اتاق عمل بودم ،اونجا همه کلی باهام حرف میزدن که از استرسم کم کنن ولی مگه این استرس لعنتی کم میشد؟!
دیگه امپول بی حسی مو زدن و کم کم کمر به پایینم گرم شد و بی حس،
مامان Yasn,Ayhn,Shahn مامان Yasn,Ayhn,Shahn ۵ ماهگی
#زایمان طبیعی دوقلو
#پارت پنجم
تا اونجایی واستون تعریف کردم که رفتم بخش زایمان واسه ان اس تی مجدد
وارد بخش زایمان که شدم؛رفتم رو یه تختی دراز کشیدم و منتظر شدم بیان واسم ان اس تی انجام بدن
که یهو کمکی بخش صدام کرد و گفت بیا خانم دکترمون میخواد قبل از ان اس تی معاینه ت کنه
رفتم اتاق کناری و خانم دکتر با یه دستگاهی میخواست صدای قلب جنین ها رو بشنوه که فقط صدای قلب یکیشونو شنید و بعدشم معاینه م کرد که یهو در حین معاینه کیسه آبم پاره شد....ساعت طرفای ۲۱:۱۵ بود که کیسه آبم پاره شد...منم ازینکه فقط صدای قلب یکی از تودلیامو شنیده بود اشک میریختم و حالم خیلی بد بود...
سریع به دکتر خودم اطلاع دادن و دکترم از اتاق عمل اومد بالا سرم و بهم گفت نگران نباش،صبح سونوی بچه هات خوب بوده،بذار خودم صدای قلبشونو بشنوم که خدا رو شکر صدای قلب دوتاشونو شنید و خیالم راحت شد و بعدم بهم گفت از الان که کیسه آبت پاره شده تا ۱۲ ساعت وقت داری که طبیعی زایمان کنی وگرنه که باید سزارین بشی...
منم ازونجایی که مطمئن بودم بعد از زایمان کمکی ای ندارم و خودم باید از عهده ی تو دلیام و کاراشون بربیام؛تمام عزممو جزم کردم که زایمانم طبیعی بشه...و تو دلم فقط از خدا کمک میخواستم که هوامو داشته باشه تا بتونم طبیعی زایمان کنم
تو این فکرها بودم که یه مامای خیلی مهربون اومد بالا سرم و آنژیوکتمو چک کرد و گفت این که خرابه و مجدد خودش واسم آنژیوکت زد و سرم بهم وصل کرد و در حین دریافت سرم هم ان اس تی ازم گرفت...
و من همچنان درد نداشتم.....
ادامه در تاپیک بعدی...