۹ پاسخ

الهی امین

الهی آمین

خداروشکر که مرخصم کردین عزیزم چشت روشن

الهی آمین سخته واقعا

خیلی سخته خیلیییی از نخاع دختر من مایع کشیدن انقدددد گریه کرده بود و اذیت شده بود که همین الانم هروقت یادم میوفته قلبم تیکه تیکه میشه و چشام پر از اشک میشه ولییی گذشت ، خدارو هزاااار بار شکر الان دخترم حالش خوبه بازی میکنه تو خونمونه خدارو هزاااران بار شکر روزای سخت گذشت ، یروز میشه میریم عروسیشون و این روزا یادمون میوفته که فقط ازشون یه خاطره میمونه . خداروشکر که پسرت به سلامتی اومده خونه انشالله همیشه تنش سلامت باشه زودی بزرگ بشه و خونه ات رو بهم بریزه😅

الهی امییییییییییییین،خیلی سخته خودم کشیدم

الهی امین
خداروشکر ک خوب شده
منم بچم ۵ روز بخاطر عفونت ادرار بستری بود واقعا سخت بود 😔

الهی آمین🙏🙏🙏

آمین یا رب العالمین🤲

سوال های مرتبط

مامان 👶🏻 دیاکو ☃️ مامان 👶🏻 دیاکو ☃️ ۷ ماهگی
* 2 *

اونجا کارای قبل از عمل رو انجام دادن سوند وصل کردن آنژیو کت زدن

نیم ساعت گذشت و ساعت هشت صبح من و وارد اتاق عمل کردن

پرستار ها خیلی کم سن و سال بودن خوش بر خورد شوخ و مهربون 
کمک کردن از رو تخت بلند شدم و نشستم رو تخت عمل

دو نفر از کمرم محکم گرفتن دستامو گذاشتم تو دستشون تا دکتر بیحسی آمپول رو بزنه
سوز داد بیشتر استرس داشتم تا درد فک کنم دوبار زد چون بار دوم پای راستم یه دفه خودش پرتاپ شد حالت برق گرفتگی و دردم گرفت

طاق باز دراز کشیدم و پرده سبز رو جلوم وصل کردن
چشمم افتاد به لامپ های استیل بالا سرم یه لحظه دیدم که میخوان چیکار کنن صورتم رو برگردوندم ترسیدم و اصلا نگاه نکردم

هیچی حس نمیکردم حالت تهوع و تنگی نفس بدی بهم دست داد
به پرستار بالا سرم میگفتم اونم یه چیزایی هی تزریق میکرد
صدای پرستار اومد که میگفت کیسه ابش چقد پربوده بند ناف هم دور گردنش

و یک دفعه صدای دیاکو رو شنیدم گفتم میشه نشونم بدین

گفتن وایسا تمیزش کنیم میاریمش پیشت
از صداهاشون تشخیص دادم دارن قد و وزنش میکنن

(و اینم بگم  وزنی که تو سونو برام زدن و با وزنی که به دنیا اومد خیلی اختلاف داشت. اگه پیگیریای مامانم نبود و من سبک میشماردم قضیه رو میرفتم طبیعی یا خودم از بین میرفتم یا خدایی نکرده بچم)
بگذریم...
بعد نمیدونم داشتن باهام چیکار میکردن تختی که روش بودم تکون های محکمی میخورد واینور و اونور میرفت.

پسرم و  اوردن بغلم و لحظه ای که دیدمش قشنگ ترین ثانیه های عمرم بود تا قبل از این حس قشنگ✨ رو تجربه نکرده بودم
مامان آریا 👶🏻🩵 مامان آریا 👶🏻🩵 ۶ ماهگی
من خیلی پسرمو دوست دارم 🥲🥹
یکی دوبار که خیلی گریه کرده اینو فهمیدم
دلش درد میکرد بچم و خیلی بی قراری میکرد وباعث شده بود گریه زیادی بکنه
دیدم اشکام باهاش سرازیر شد...
قلبم درد گرفت از دیدن گریه هاش
اونجا فهمیدم خودمو درگیر چه عشقی کردم با به دنیا آوردنش
اونجا بود که فهمیدم دیگه راه برگشتی نیست
تا همیشه یه تیکه از قلبم میمونه بیرون تنم❤
الان تو بغلمه
چهار روز دیگه تو بغلم جا نمیشه
چند سال دیگه میره و قلبش رو هدیه میده به دختری
من میمونم و همسرم
چقد فکر کردن به آینده عجیبه
همیشه نگاش میکنم
میگم ببین قدرت خدا رو
از هیچی همچین موجودی به وجود میاد
که انقد خواستنی و لذت بخشه
کوچیکه ولی .دست داره
پا داره . قلب و ریه و کلیه داره
و چقدر دیدن تکاملش برام لذت بخشه 🥹
خدایا شکرت
شاید کسی که بچه نخواد درک نکنه اینا رو
ولی من همیشه حس میکردم با داشتن بچه خودم و زندگیم کامل میشه . حس مادری رو دوست دارم
و چقدر شاکرم خداوند رو برای اینکه لایق دونست من رو ❤️
انشاالله هر کی بچه دار نمیشه و از خدا میخواد قسمتش بشه 🤲
و در آخر شاید زیبا ترین اتفاق زندگیمون باشن بچه ها
ولی در عین ها پر چالش ترین و سخت ترین روزهامون رو میگذرونیم وقتی بزرگشون میکنیم
واسه همین خسته نباشید به خودم و شما که کم نمیاری
داد نمیزنی سرش
دست روش بلند نمیکنی
و میدونی که باید صبر و تحملت رو زیاد کنی
هر چی بچه بزرگ تر میشه
صبرت باید بیشتر بشه باهاش🙃❤️