سلام مامانای گل خوبین☆☆☆
اکروز خواهر شوهرم زایمان کرد صبح اگه بگم یساعت طول نکشید از دردش تا زایمانش باورتون میشع اصلا من و عمرم ایجور نددیم حتی مامت همراشم تعجب کرده بود ای دختر یه جیغ نکشیده بود بعد من خوذمو بگم از ساعت ۷صبح کیسه ابم تو ۳۷هفته پاره شد دردم شرو شد یه سانت شده بودم با امپول فشار اینقد جیغ زدم تا ۸شب خدا شاهده ایقد جیغ زدم زنک میزدم ماما هحرام میگفت تا ۴سانت نشی من نمیام منم ایقد تقلا کرده بودم سرمی که برام وصل کرده بودن از دستم کندم و پر رو. تختم خون شدمادر شوهرمم هی پول میداد پرستاراک بیاد رو سر من منم موذب بودم ماماحتی ببخشید گلاب ب روتون من مدفوع کرده بودم تو اون وضعیت میومد هی سرک میکشید تو اتاقم منم واقعا خیلی کثیف کاری کرده بودم گلاب ب روتون این از من حالا بریم سراصل مطلب ما امروز بازار بودیم مادرشوهرم زنگ زد ب شوهرم ک بیمارستان بیا دنبالم بیام خونه نمازمو بخونم مام رفتیم بعد سواار شد احوال خواهر شوهرو.بچش و.گرفتم گفت بخدا اصلا پرستارا تعجب کردن که چقد صبور بوده این دختر اصلا حیغ نزده تمیز زایمان کرده بعد من شیرخشکیه بچم شیرنداشتم اریا هم دهنش کوجولو بود سینم نمیگرفت بعد میگفت شیر خودشو میده و یه جوری میگفت ک حس میکردم داره ب من تیکه مینذازه من بشدت دچار پارگی هم شدم دوبار بخیه خوردم واقعا سخت بود برام حس میکنم امروز منظورش بمن بود ک دخترش تمیز زایمان کرده و نماز خونده اول بعد رفته بیمارستان خب من شرایطم فرق کرد یهویی شد کیسه ابم ۳۷-هفته پاره شد همش از دختر خودش تعریف میکرد بابا دیگه زاییده خب

تصویر
۹ پاسخ

کاش نمیذاشتی مادر شوهرت همراهت بیاد با این که سزارین بودم گفتم به مادر شوهرم شما نیاین من خجالت میکشم ازتون راحت نیستم

خب ۳۷ هفته شرایط فرق داره معلومه شیر نداری اصن تو ۳۷ هفته باید سزت میکردن با این شرایط

بنظرممم خونواده شوهر اصلا محرم ادم نیستن ک بخوان برا زایمان با آدم بیان
سر هرچیز مسخره ای داستان میسازن و آخر یجوری به روت میارن

من خونم کنار مادرشوهرمه یبار اومد خونه ام یکم بهم ریخته بود ،تا مدت ها از کدبانویی و تمیزکاری دختراش تعریف میکرد حتی از تمیزکاری عروس بزرگترش ک طلاق گرفته و رفته🤣🤣

خواهرشوهرت بچع چندمش بوده؟؟

همه که مثل هم زایمان نمیکنن یکی راحت یکی سخت اصلا نباید مقایسه کرد بدن با بدن فرق داره .بعدشم مگه تو خودت دوس داشتی این مدلی زایمان کنی که ناراحت میشی یا بهت تیکه بپرونه .

مادر شوهرت دیگه تا دهن عروس و سرویس نکنه ول کن نیست

ول کن همه که مثل هم نمیشه هرکس یجور زایمان می‌کنه...شرایط تو هم کاملا طبیعیه..چیز عجیبی نیست....

ب اونجای بچت🤣 همه همینن بچه خودشون و میکنن الهه بچه مردم شیطان رجیم ...منم کیسه آبم پاره شد یک سانت کلا سه سانت باز شدم ک دکتر معاینه کرد گفت لگنش کوچیکه بیشتر باز نمیشه سزارین باید بشه ...دکترت درس حسابی نبوده انقد سختی دادن بهت ...الانم ک پسر گلت بغلته بقیه رو بگیر به یه ور آریا... انقد زوم نکن رو خانواده شوهرت ..اسمش روشه خانواده شوهر تو هرکاری هم کنی باز زبونشون درازه بعدشم خواهرشوهرت مگه زایمان دومش نبود؟؟؟؟وارد تر بود به پروسه زایمان تا تو

ب دل نگیر شاید واقعا منصوری نداشته

سوال های مرتبط

مامان علیسان و آیلا مامان علیسان و آیلا ۷ ماهگی
میگم مامانا شما ماما یا پرستاری که موقع زایمان باهاتون بد رفتاری کرده رو می‌بخشین ؟
من نمیبخشمش چون سزارین قبلی بودم و هشت روز زودتر از تاریخ عملم درد زایمان طبیعی گرفتم رفتم زایشگاه بیمارستان ظهر ساعت دو بود
یه ماما جوون و به شدت بد اخلاق اونجا بود
اول که به دکتر خودم زنگ زد جواب نداد شروع کرد به زنگ زدن دکترای دیگه آنکال و ...هیچ کدوم گفتن نمیان من یا درد زایمان طبیعی گریه میکردم و داد میزدم با التماس به دکتر خودم زنگ بزن
بعدش کجا دیدین برا سزارین معاینه کنن اومد به زور با ناخن کاشت معاینه ام کرد
زمستون بود من میلرزیدم از سرما هرچقدر میگفتم برام یه شلوار بیار گوش نمی‌کرد رو تخت یه بالشت نازک میگفت به پشت دراز بکش دستگاه ضربان قلب بهم وصل کرده بود و من هر دو دقیقه درد و انقباض می‌گرفتم میدونید آدم نمیتونه به پشت دراز بکشه اونم زیر سرم پایین بود چقدر اذیت بودم همش می‌گفت سرتو بالا نیار آخرش دختر عمه ام خدا خیرش بده اومد رفت برام پتو و بالشت آورد خیلی حالم بهتر شد تا وقتی دکترم اومد و منو بردن اتاق عمل
من تو موقعیت خیلی بد و وحشتناکی بودم اون این رفتارو باهام میکرد😞
مامان Ayhan🤍💗 مامان Ayhan🤍💗 ۱۰ ماهگی
این روزا رو هیچ وقت یادم نمیره ...

هیچ وقت برای زایمان آمادگی نداشتم اونروزا .. فقط شب به فکر ناهار فردا بودم تنعا دغدغم همین بود که فردا چی بپزم و بعدش شوهرم که رفت سرکار برم خونه مامانم ...آخه هنوز ۳۷هفتع بودم و دوروز قبلش رفته بودم پیش دکترم گفته بود یک سانتی هنوز چیزی نیست و جا داری تا به دنیا اومدنش ...
خوابیدم و صبح با خیس شدن از خواب پریدم و با همون موهای خراب و لباسای معمولی رفتم بیمارستان .. فهمیدم کیسه آبم پاره شده رفتم بیمارستان و دکترمو دیدم گف عزیزم طبیعی هستی من میرم نیم ساعت قبل از اینکه به دنیا بیاد میام پیشت تا ده سانت نشدی من نیستم .. با کلی استرس رفتم و پذیرش شدم .. رفتم مامانای ک طبیعی زایمان میکردن جیغ میکشیدن وحشتناکککک. خیلی ترسیده بودم و منم کم کم دردام شروع شده بود و تا سه سانت رفتم تا اینکه نوار قلب گرفتن و گفتن سزارین اورژانسی هستی رفتم اتاق عمل ترسیده بودم و ی حس عجیبی داشتم .. اشکام میریخت ... بچم به دنیا اومد و از بیمارستان ک مرخص شدم گفتع بودن باید پیش متخصص ببری بچع رو .. بردم تا اینکه فهمیدم زردی زیاد داره .. واسه زردی آیهان ده میلیون خرج کردیم .. تا چهل روزگی زیر دستگاه بود و من با شکم پاره و بخیه شده نگران بچم بودم ... شیرخودمو بهش میدادم بچم با وزن سه کیلو به دنیا اومد و بیست روزه شده بود بردیمش ۳۱۰۰بود و دکتر گفت باید فقط شیرخشک بدی .. من مونده بودم برای زردی زیادش غصه بخورم یا اینکه وزن کم کرده و توی بیست روز صد گرم بیشتر شده غصه بخورم ... خلاصه روزای سختی بود برام خیلی غصه خوردم .. همش گذشت همش ... اما خیلی غصه میخوردم...🥺
مامان 🫀👧🏻قلبِ‌مادر مامان 🫀👧🏻قلبِ‌مادر ۸ ماهگی
سلام خانوما گفته بودین از تجربم راجب سوراخ کردن گوش دخترم بگم،
من دیروز دخترمو بردم مطب ماما به روش پیرسینگی (با آنژیوکت) گوش های دخترمو سوراخ کردن ،خودشون پماد بی حسی دادن زدم بعد
اول قشنگ با خودکار علامت زد و من دیدم تایید کردم بعد منو از اتاق بیرون کردن🥹(البته بهتر چون دلشو نداشتم نگاه کنم اصلا)
خودشون دو نفر بودن یه کوچولو دخترم همونجا گریه کرد کرد و تمام
یه کوچولو هم خون اومد البته در حد همون دور سوراخ گوشش
من براش گوشپاره حلقه ای هم از قبل خریده بودم دادم همونجا انداختن براش که این خیلییییی خوب بود،دختر اولمو به روش تفنگی سوراخ کرده بودم بعد اون دخترم خیلییی ترسید و مریض شد و تب کرد ،چقدم لاغر شد…
و گوشواره میخی انداخته بودن براش با تفنگ
که بعدش خودمون خواستیم حلقه ای بندازیم چقدددد مکافات داشتیم و گریه کرد دخترم !!تا اینجای کار از پیرسینگی خیلی راضی تر بودم
البته نظرها متقاوته رو بدن هرکوچولو متفاوته تجربه ها🥲
هزینش هم ۴۰۰ گرفت ازمون
مامان کــایـرا🎀 مامان کــایـرا🎀 ۱۰ ماهگی
#پارت_سوم
خب منم بردن تو یکی از اتاق ها و نوار قلب رو وصل کردن بهم و زیرانداز یکبار مصرف رو انداختن زیرم و دوباره اومدن معاینه کردن و من چون مدفوع نکرده بودم بهم گفتن تا دستشویی نکنی بچه نمیاد دنیا . بعد چند دقیقه یه لوله باریک آوردن و کیسه آبمو پاره کردن و از اون موقع دردام شروع شد ولی فعلا قابل تحمل بود و بهم گفتن هروقت کاری داشتی این زنگ بزن و منم بعد چند دقیقه دستشویی داشتم و بهشون گفتم و اومدن گفتن که برو اشکال نداره . منم رفتم دستشویی و دردام یکمی آروم شد و اومدم رو تخت دراز کشیدم
ماما شیفت شب اومد خودشو معرفی کرد و گفت هرچی خاستی به خودم بگو و تا آخر اون معاینه م کرد . و معاینه م کرد شده بود ۴ سانت تو ۲ ساعت پیشرفت خوبی داشتم و رفت دوباره و بعد نیم ساعت دکتر دارایی نیا اومد معاینه م کرد ۵ سانت بود و بهم گفت اگه ماما همراه نگیری تا دو روز دیگ بچت نمیاد دنیا😂🥲
زنگ زدن به همسرم باهاش حرف زدن و خودمم باهاش حرف زدم که واقعا سخته و اصلا نمیتونم از جام بلند شم از شدت درد چون دردام بیشتر شده بود .
ساعت ۱۰ شب بود فسقلی فعلا نیومده بود دنیا که یه خانوم اومد و خودشو معرفی کرد و گفت من ماما همراهتم خیلی خانوم خوبی بود اسمش خانوم کرمی بود خیلی بهم کمک کرد و روحیه بهم میداد و کلی میخندوندم
بهم آبمیوه و آب میداد ولی بعد چند دقیقه همشو بالا میاوردم🥲🙂
باهام ورزش کرد و حالت سجده وایسادم و اون خیلی بهم کمک کرد البته من کلاسای بارداری رو میرفتم و اون بیشتر از همه بهم کمک کرد
مامان آریاس مامان آریاس ۶ ماهگی
سلام مامانای عزیز میخوام بعد از ۴ ماه تجربه زایمانمو بزارم 🤭


اون شبی ک میخواستم برم برا عمل همه کارامو کرده بودم سوپمو بارگذاشته بودم ک برگشتم بخورم خونه تمیر همه چی عالی حموم رفته ساعت ۷ شام خوردم بیرون با همسرم یادمه بارون میبارید و برام کباب گرفته بود 😋🤣
از استرس هردوتامون خواب نداشتیم تا ساعت دوازده حرف زدیم و هندونه اورد گفت بخور توام منم ب حرف دکترم گوش نکردم و خوردم اخه تا بعد ۱۰نباید بخوری چیزی الکی خودمو گول زده بودم ک خوابم تا چشام گرم شد بیدار شدم و همسرم بیدار کردم خلاصه رفت مادرشوهرمو اورد و رفتیم دنبال مامانم و خودمم وسایلم و اماده کرده بودم از فلاکس و پتو ساک نی نی و لوازم ارایش و بهداشتی و اینا..
تو راه از بس استرس داشتم زدیم کنار ساعت ۵ من جیش میکردم😂😂😂 ۴و نیم راه افتادیم ۶ اونجا بودیم (بیمارستان بوعلی همدان)رفتیم تو با همسرم هیچکی نبود دیگ تا کارای اداریشو کردیم و منتظر شدیم تا پذیرش بشم و ازمایش خون گرفتن و رفتیم پیش دکتر بیهوشی و بقیش پارت بعدی