واسه پنجمین بار جون بچه مو از مرگ نجات دادم
وای مامادرا تو موقعیت در خطربودن بچه هامون چه کارایی ازمون برمیاد
دوبار با قند میخواست خفه بشه الانم باالو بخارا یه بار با نون یه بارم فایل ایستاده میخواست بیفته روش با دست نگهش داشتم اونم حالتی که دراز کشیده بودم
اینم بگم قند واینا رو دستش نمیدم یه بار مادرشوهرم داده بود اونم بزرگ از تو حلقش کشیدمش بیرون یه بار دیگه هم خودش برداشته بود مانفهمیده بودیم
خیلی بایدحواسمون به بچه ها باشه
شوهرم میگه من باشم میترسم
من خییییلی سریع عمل میکنم
کیا تا به حال تو موقعیت خطر نجات دادن کوچولوشون رو
بگن چیا خوردن وچیکار کردن که ماهم حواسمون باشه؟

آفرین که میتونی عزیزم من که تو این شرایط خودم از حال میرم ، دختر بزرگم چهاردست و پا می‌رفت نمی‌دونم چی کرده بود دهنش یهو نفسش رفت سیاه شد شوهرم بود برعکسش کرد چند بار زد پشتش تا راه نفسش باز شد حالا اونجا من انقد خودمو زدم که تا چند روز تمام جونم درد میکرد 😭😭😭

خداعنایت کرده تونستی جانم
افرین به سرعت عمل شما

یه یار قند موند تو گلوی نویان درآوردم با خون دراومد بیرون خدا میدونه بعدش تا یکساعت داشتم گریه میکردم و دست و پام میلرزید

چرا من اشکم دراومد 🥲خداحفظش کنه برات من مطمینم فقط گریه میکنم تو اینجور مواقع

یه سری پسر من از رخت آویز کشیده بود بالا رو بالکن اگه دیر میرسیدم خدایی نکرده از رو بالکن سه طبقه میافتاد پایین بعدش توری نصب کردیم

صبا صدقه بزا عزیزم🧿🧿🧿🧿🧿

چند سالشه؟
من خیلیییی حواسم به بچه ام هست همش استرس دارم. البته اینقدر بهش گفتم خودشم حواسشو جمع میکنه.

خدا حافظ و نگهدار بچهامون باشه ان شالله

وای خوبه میتونی من اینجور موقع انقدر هول میشم میترسم که خودمم گم‌ میکنم چندسالشع