احساس عذاب وجدان دارم
مخصوصا شبا که میشه
من یه پسر پنج ساله دارم که پیش دبستانی میره
مامانایی که یه بچه دیگه دارن بیشتر این موضوع رو درک میکنن
من خیلی رو رفتار و گفتار پسرم حساسم
و خیلی زود واکنش نشون میدم
وقتی میخوام بخوابم بهش که نگاه میکنم دلم میخواد گریه کنم
حس میکنم بهش سخت میگیرم ولی از یه طرف هم میگم اگر بیخیال باشم شاید نتونم درست تربیتش کنم
الان یک عالمه سر خوابیدنش چالش داشتم چون که باید صبح بره مدرسه
خب ازطرفی میدونم که اگر دیر بخوابه فردا اذیت میشه وبخاطر همین مجبورش کردم که بخوابه
الان حالم بده حس میکنم مامان خوبی نیستم
دلم میخواد گریه کنم
ببخشید اگر طولانی شد

الان منم پسرمو دعوا کردم اصلا اعصاب ندارم دست خودم نیس خوابید عذاب وجدان گرفتم از این ورم فشارم میره بالا

ای جونم ماشالله چ پسری🥹ن عزیزم واقعا اگه دیربخابه صبح خودش اذیت میشه خدتواذیت نکن

کاااملا میفهممت.
دیروز یه دعوا و بحث مفصل با دخترم داشتم،همسن پسر شماست.
همین چالش ها هست برای همه،کم و زیادش
بهرحال ما مادرا هم تا حدی ظرفیت داریم. واقعا وقتایی گنجایش نداریم.
من خودم میدونم که خیلی بیشتر باید رو تسلط به وعصاب خودم کار کنم. ولی یه روزایی مثل دیروز پیش میاد دیگه،که دلم از جاهای دیگه پر بود، طاقت بداخلاقی دخترم رو نداشتم،با اون بحث کردم.
شب هم بغلش نکردم واسه خوابیدن.کلی گریه کرد تا باباش اومد،بغل اون خوابید.
نصفه شب احساس کردم خیلی داره دندون قروچه میکنه،بغلش کردم،یکم بوسش کردم،انگارمتوجه شد،اروم شد و راحت خوابید.
کلی از دست خودم ناراحت شدم و گریه کردم نصفه شبی.

میفهمم چی میگی پسر منم ۵ سالشه دقیقا‌همین حس رو دارم دلم میسوزه نگاهش میکنم می‌خوام گریه کنم دلم تنگ میشه طبیعیه مادریم دیگه مادر همینه ۱۰۰ سالشونم بشه باز دلمون بهشون وصله و براشون میتپه خدا حفظ کنه پسرتو و همه بچه ها رو برای مادر پدراشون انشالله. اینم که میگی باید زود بخوابه کاملا درسته چون میخواد صبح زود بیدار شه بره مدرسه پس خودتو سرزنش نکن کارخوبی میکنی تربیت همینه دیگه اینکه یه سری قوانین هست که همه تو‌خونه بایذ رعایت کنن مثل ساعت‌خواب جای خواب یا هر چیز دیگه ای .

عزیزم مگه تا کی میتونی سخت بگیری بهش….خیلی گیر بدی سخت بگیری بچه عقده ای میشه…اون همش ۵ سالشه خیلی کوچیکه….ولش کن حرف مردمو دیدگاهای احماقنشونو…بچه رو اذیت نکن خودتم هم….

چققققققققققدر تو منی ولی من دختره ده سالشه حس میکنم زیاد حساسم اعتماد بنفسشو گرفتم

تو چقد منی حالا با این که پسر من مهد هم نمیره ولی از خودم بدم میاد میگم شاید اذیتش کردم امروز شاید ناراحت شد نبردمش کلبه شادی دیشب یه ساعت گریه کردم

منم مثل خودتم نمیتونم بیخیال باشم تمام رفتار و حرفاش برام مهم هست بچم دختره امسال رفته اول

هممون همبنجوریم وقتی بچها میخابن چقد مظلومن😪

دقیقا همین حالو دارم دخترم امسال کلاس اوله کلا از وقتی باردار شدم ناشکری نباشه فقط میگم در حق دخترم ظلم کردم همش میگم من که یکی داشتم‌میخواستم چکار