بعد از یک روز خسته کننده
آخر شب
همسرم و پسرم رفتن توی اتاق بازی کنن
منم یکم نشستم خستگیم بره
همسرم : بابا بیا بریم پیش مامان تنهاست 🙄🙄
من تو دلم : بابا دو دقیقه بزار مغز من راحت باشه
پسرم : نه
همسرم : نه چیه بابا ، مامان گناه داره تنها نشسته 🤕
من تو دلم : فدای سرتون تنها بشینم عیبی نداره مشکلی نیست
بعد یک دقیقم اومدن بیرون توپ بازی 😭

ما مامانا خیلی گناه داریم بخدا 🥲

دقیقا
از عمد میکنن ها
که بیاد پیش ما دوباره

با تمااام وجودم درک کردم این تاپیکو و بارها تجربه کردم

من که تا پریود میشم دلم میخواد همسرمو جررر بدم
بعضی وقتا میگم کاش دنیا بدون مرد بود
چقدر خستم از بچه داری

یعنی واقعا مغزم خستست یک روز بدون بچه نیاز دارم

اخ چقدر گناه داریم ما خانما🥲
منم الان همه کارامو کرده بودم به همسرم گفتم دخترمو ببره دم در با سه چرخه اش بازی کنن هی اصرار میکرد بیا توام بریم یه دوری بزنیم گفتم من هیچیییی نمیخوام الان تنها چیزی که میخوام سکوته🤣خلاصه فرستادمشون رفتم خودمم خستگیم در رفت.الانا دیگه میان که بخوابونم دخترمو😁

خو بگو خستمه حداقل یه نیم ساعتی تو اتاق بازی کنید

ای دقیقا شوهر من

مامانت داره صدات میزنه
تو گوشی تپلو نشونت بده🤯🤯😡😡