منم همین حس هارو دارم
منم شوهرم و خانوادش میخوام بچه رو بکشن به اون سمت. موفق هم دارن میشن
حس میکنم بچم دوسم نداره داره منو تحمل میکنه، غه شدت باباییه و اصلا بود و نبود من براش مهم نیست
انقد گریه کردم تاحالا ولی خب فایده نداره
به این فکر کن که چه خواهرای خوبی داری که اینقد خواهر زادشونو دوس دارن دقیقا عین پسر من و خاله هاش ولی من خوشحالم از این بابت چون نشون میده خیلی دوسش دارن.
بازی بازی بازی صبر
تنها راه نجاتته
باید انقدر بازی کنی و سرگرمی بهش بدی (چیزایی که دوست داره)
که یاد اونا هم نکنه
منم با خانواده همسرم ي جا هستیم اما همیشه خودم سرگرمش میکنم
مجردن خواهرات؟کاش من یدونه فقط خواهر داشتم کمکم میکرد تو بچه داری 😥
بچه همه اینجوریه ...ناراحتی نداره اقتضای سنشه ...بعد اونایی که میگی مثل شما که مادرین دلسوز نیستن دوسشدارنا خیلیم دارن ولی چون بچه خودشون نیستش درک نمیکنن شمای مادرو ...بنظرم جدی باهاشون حرف بزن اینده بچت دست خودته بعدا میگن میخاستی نذاری
عزیزم یه مدت اینجوره ما با داداشم تو یه ساختمون بودیم اینقد بچه ش به خواهرم وابسته بود هممون نگران بودیم ازدواج کنه بچه نابود میشه ولی نه بزرگتر شد همه چی عوض شد
ازهمين الان نزار دلسوزياي بيخود کنن
من پسرم کلاس اوله ازبس برادرام پشتش ميگيرن بهش محبت ميکنن اصلا خونه نميا مدرسه نميره کلا سه چهار روز رفته مدرسه تاهم پدرش ميخواد جلوش بگيره کتکش بزنه نميزارن اسيرشديم ازبس اين چند روز مشت توسرخودم زدم سردردم هميشه
خب چرا انقدر با یکی رفت و آمد میکنی که کنترل تربیت بچت از دستت در بره؟؟؟
از تاپیک های قبلت فهمیدم خونه باباتی ، میتونم بپرسم چرا ؟ ۲شکم خونه بابات حامله شدی؟ شوهرت کجاس؟ چرا نمیرین خونه جدا بچه ت ۲ سال و نیمشه
چرا از خونه ی بابات اینا نمیرید ؟
تو یه ساختمونید با خواهرات؟؟ چرا بهشون نمیگی دخالت نکنن اخه
عزیزم، زیاد خونشون رفت و امد داری؟
چرا به خواهرات نمیگی اینطوری نکنن
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.