مامانهای که در جریان تاپیک قبلی م هستید ، من به معلم پسرم پیام دادم گفتم دکترش تشخیص اضطراب جدایی داده و حتی براش دارو نوشته و ویروس نبوده خداروشکر . معلم خیلی تعجب کرده بود و از دست دکتر عصبانی که اضطراب کجاست ...این بچه خیلی عالی شده نسبت قبل ، همکاری میکنه، داوطلب میشه، می‌خنده دوست پیدا کرده ،
میگه همه بچها تا یکماه دلتنگ میشن عادیه ولی اینکه بخوای بالا آوردنش رو ب اضطراب ربط بدی اصلا اینطور نیست چونکه چندتا از بچه‌ های کلاس خودشون و کلاس های دیگه بالا آوردن ....حتی میگه معلم ورزش شون هم حالت تهوع داشته و میگه اصلا نمی‌خواد بیای باهاش پسرت داره کم کم جا میوفته اونجا ....
حالا من نمی‌دونم چیکار کنمممم ....
از طرفی پسرم توی خونه میگه من مدرسه نمیرم دوست ندارم ولی اونجا همکاری می‌کنه وقتیکه برمیگرده خونه هم سرحاله .
بعد معلم شون میگه بچه ای ک اضطراب جدایی داره اصلا نمی‌مونه سرکلاس جیغ و گریه و ....
پسر من گریه نمیکنه ولی توی خودشه دلتنگ میشه
نمی‌دونم کدوم درسته
فقط خانوم شون گفت تا میتونی باهاش بازی کن وقت بذار براش ...

۶ پاسخ

ببین باید بهش احساس امنیت بدی، مثلا موقع جدا شدن بهش بگو سعی کن بهت خوش بگذره من یا بابایی زود میایم سراغت، یا خانم معلم از کاردستی‌هات خیلی راضیه و دوست داره. البته تعریف الکی نه ولی تعریفهای معلم رو بهش انتقال بده. سعی کن راجع به مدرسه باهاش حرف بزنی و بهش بگی که میدونی دلش تنگ میشه چون دل تو هم خیلی براش تنگ میشه ولی چون میخوای بیشتر بهش خوش بگذره لازمه بره. مدتی که خونه است تماس فیزیکی باهاش داشته باش و یک تایمی بگیرش تو بغلت و سعی کنید دوتایی وقت بگذرونید مثلا تو ظرف شستن کمکت کنه و باهم حرف بزنید. باید بهش بفهمونی با مدرسه رفتن قرار نیست ازت دور بشه

عزیزم دخترمنم تادوهفته میگفت نروخونه وپشت دربمون من پشته دربودم حتی درونیمه بازمیذاشت بنظرم عادیه ودرست میشه

دارو چی داده دکتر؟

پسر منم هم سن پسر شماست.امسال من مهد نذاشتمش
مهد قرآن میره ۳ روز در هفته ۲ ساعت بعدازظهرا!!!با این تاپیک شما رفتم تو فکر که بذارمش مهد سال بعد که بااید بره برام ادا درنیآره اذیت بشیم

عزیزم همین کارایی ک تو گفتگو بهت گفتمو انجام بدی اوکی میشه نگران نباش
خداروشکر تو مدرسه هم ک خوبه این خودش نشونه مثبتیه
علاوه بر چیزایی ک تو گفتگو بهت گفتم گاهی اوقات باهاش درمورد خوبی های مدرسه و اینا صحبت کن و اینکه اگه کسی پیش دبستانی و مدرسه نره چی میشه اینارو براش توضیح بده
بعدم براش توضیح بده ک ما ادما یه وقتایی ممکنه انجام کاری یکم برامون سخت باشه اما به خاطر خوبی هاش انجام میدیم مثلا بگو من برام سخته ک برم چند ساعت تو آشپزخونه غذا درست کنم ، شاید دلم بخواد برم همش بگیرم بخوابم اما باید غذا درست کنم وگرنه چی بخوریم پس؟
یا مثلا بابا ، ببین بابا میره سر کار ، شاید براش راحت تر بودک همش بگیره تو خونه بخوره بخوابه اما اگه نره اون وقت هیچی پول نداریم..
توام شاید دلت بخواد همش خونه بمونی بخوابی بازی کنی اما اگه نری مدرسه همه با سواد میشن تو بیسواد میمونی.. گاهی ادم سختی یه چیزو تحمل میکنه چون یه چیز بهتر به دست میاره

اما در کل اولویت اصلیت این باشه ک چیزایی ک تو گفتگو بهت گفتمو انجام بدی ، اونا معجزه میکنه ❤

من باشم ادامه میدم بلاخره باید یه جایی اضطرابش رو کم و به مرور قطع کنی البته من که ۳۴ سالمه و هنوزم خیلیی وقتها بخاطر استرس بالا میارم گوارشم بهم میریزه ولی به این فکر کن حرفهای معلمشون چقد امیدوار کننده هست

سوال های مرتبط

مامان شکوفه های سیب🌸 مامان شکوفه های سیب🌸 ۵ سالگی
خواهش میکنم مامانا آنقدر نسبت به مهد گذاشتن بچهاتون گارد نگیرید ، اینو از من قبول کنید که خیلی پشیمونم . پسر من ۵ سالشه از ترس بیماری و ویروس و شپش این پنج سال اصلا مهد نذاشتمش . فکر میکردم اگه پارک و خانه بازی و خونه ی فامیل و مادر بزرگ با بچها بازی کنه کافیه ولی اشتباه میکردم .
الان پسرم رو یکسال زودتر پیش دبستانی ثبت نام کردم ، مربی ش میگه همش توی خودشه با هیچکس حرف نمیزنه ، با هیچکس دوست نمیشه ، همیشه بغض داره و گاهی بی دلیل گریه می‌کنه ، برخلاف هوش سرشارش ماشاالله ....اما اصلا اجتماعی نیست .
امروز که داشتم براش انار دون میکردم یهو بغضش ترکید و گفت من مدرسه نمیرم دلم تنگ میشه دیر میایم خونه ...آنقدر اشک ریخت....
اولش توی ذهنم گفتم وای خدای من حالا چیکااااار کنم بدبخت شدم این کلا بچه درس نخونی میشه !!!! از حالا از مدرسه خوشش نمیاد وای بحال بعدها ....
ولی خودمو جمع و جور کردم یکساعت باهاش حرف زدم که باید باسواد بشی تا موفق بشی ....چیزهای جدید یاد میگیری و و و

خیلی پشیمونم ....کاش پسرمو زودتر از خودم جدا میکردم که اینطوری نشه .