تجربه زایمانم بعد از کلی سختی و استرس دوره بارداری

قرار بود ۱۷ مهر زایمان کنم
که بیمارستان میلاد لاهیجان در کمیسیونی شدم
همه‌کارامو‌ کرده بودم
مهمونام آمده بودن از تهران
تا بالاخره دکترم با پارتی نامه زد برای ۱۸ مهر روز جمعه
خیلی استرس داشتم می‌ترسیدم اتاق عمل زیاد رفتم ولی می‌ترسیدم
دلم میخواست بیهوش بشم چون نگران بودم بخاطر تیغه بینی و همه مشاغل دیگه ۹ ماه استرسشو داشتم
ساعت ۷ رسیدم بیمارستان
رفتم بخش زایمان سوند زدم اصلا درد نداشت
کارامو‌ کردم
ساعت ۸/۱۵رفتم اتاق عمل ساعت
دکتر برام بی حسی زد اصلا نفهمیدم
خوابیدم سر شدم
هیچی متوجه نشدم
ساعت ۸:۴۵بدنیا آمد صداشو شنیدم
قشنگترین حس بود
فقط یسوال پرسیدم که سالمه یانه دکتر گفت چرا سالم نباشه
داشتن کاراشو‌میکردن من فقط میخاستم ببینمش صورتشو که سالمه یانه
آوردن دیدمش بهش شیر دادم لذت بخش ترین بود
بعدش رفتم ریکاوری لرز نداشتم سردرد نداشتم دردم نداشتم پمپ دردم گرفته بودم
شبم خودم راه رفتم فرداش هم مرخص شدم آمدم خونه
و اگر صدبار دیگه برگردم عقب باز هم همین سزارین و دکتر انتخهاب میکنم

۷ پاسخ

خداروشکر عزیزم. خیلی سختی کشیدی ولی خدا جواب صبرت رو با گیسو خانوم قشنگ داد. خدا براتون نگهش داره عروسک خانوم رو❤️🥰

هزینت چقد شد

چطوری بعد سزارین شیر داشتی؟

خیلی خوشحالم برات قدمش پر از برکت باشه ولی من خیلی سر دماغش استرس میکشم تقریبا عدد و شرایطامون یکی بود اخه میگن تیغه بینی کوچیک ربطی به سایز و اندازه دماغ نداره واقعیه یا نه؟؟

به سلامتی عزیزم قدم نو رسیده مبارک
الان سرپایی؟درد و اینا نداری؟ من ۱۸روز گذشته هنوز جای بخیه هام خیلی اذیته

خداراشکر به سلامتی و دلخوشی انشالله قدمش پر خیر و برکت باشه…ممنون از اینکه تجربتونو با ما به اشتراک گذاشتین 🙏🏻

خدا بچه تو برات نگه داره🫀

سوال های مرتبط

مامان پاشا🧸 مامان پاشا🧸 ۱ ماهگی
تجربه سزارین در بیمارستان صارم
مامانا من ۸ساعت ناشتا بودم از ۶صبح رفتم بیمارستان دنبال کارای پذیرش و فیلمبرداری عکاسی
یک پک کامل واسه قبل عمل و یک پک کامل واسه بعد عمل بهم دادن هزینش ۹۰۰ تومن بود
بعدشم رفتم برای آزمایش ادرار و خون و چک گردن ضربان قلب بچه و فشار خودم ، بعدشم اومدن دنبالم و رفتیم اتاق عمل
بی حسی از کمر بودم و اصلا درد سوزن اسپاینال رو حس نکردم انقدر دستشون سبک بود 🤌🏽 جو اتاق عمل عالی بود و همه حسابی پرانرژی بودن جوری که اصلا استرس نداشتم
گذاشتن و برداشتن سوند هم واقعا دردناک نبود
ساعت ۱۰:۳۰ رفتم اتاق عمل و ساعت ۱۰:۵۵ پسرم به دنیا اومد
همسرم اومد اتاق عمل و بند ناف رو برید تمام لحظه ها هم فیلمبرداری داشتم👀 بعدشم رفتم ریکاوری شکمم رو فشار دادن برای تخلیه خون و جمع شدن رحم که کاملا بی حس بودم و نفهمیدم هیچی
در آخر اومدم تو بخش ، پمپ درد داشتم و تا همین لحظه خداروشکر درد وحشتناکی نداشتم
از رسیدگی بیمارستان و پرسنل خیلی راضیم د به امید خدا فردا مرخص میشم❤
مامان Shahan♡ مامان Shahan♡ ۵ ماهگی
تجربه زایمان (سزارین1)
38 هفته بودم رفتم پیش دکتر که نامه بستری بگیرم دکترم تاریخ زایمان همون 40 هفته زده بودکه داخل سونو بود 3/13 انقد اصرار کردم گفتم استرس دارم میترسم دردم بگیره نامه بستری3/6 داد
دوشب قبل عملم رفتم پیش دکتر آمپول بتامتازون 6تا شبی 3تا زدم برای ریه بچه بهم گفت ساعت 9 صبح برم بیمارستان صبح ساعت 4 سوپ رقیق و له شده بخورم من اون شب تا صبح بیدار بودم قرآن میخوندم خیلی استرس داشتم تا صبح شد حاضر شدیم با شوهرم مادرشوهرم رفتیم سمت بیمارستان مامانم قرار بود بابام بیاره
خلاصه رفتم تشکیل پرونده دادیم 1 ساعتی طول کشید من داخل بخش زنان بودم همسرم کارای بستری پایین انجام می‌داد ساک بیمارستان برام آوردن لباسامو عوض کردم فشار ضربان قلب بچه رو گرفتن ازم سوال میپرسیدن بعدش رفتم داخل اتاق بهم سرم و سوند وصل کردن خیلی از سوند میترسیدم ولی آنقدر درد نداشت یک سوز یه ثانیه ای بود نفس عمیق خیلی خوبه بکشی دوساعتی گذشت هنوز دکترم نیومده بود بیمارستان خلوت فقط من تنها بودم تو اون بخش استرس نگرانیم بیشتر می‌شد تا اینکه شوهرم مامانم آمدن پیشم آروم شدم ساعت 12 شد 1 شد هنوز دکتر نیومده بود من سردم شده بود میلرزیدم یکم یک پرستار امد ساعت 2 اینا بود فکر کنم ویلچر آوردن که بریم اتاق عمل لرزم بیشتر شده بود شوهرم مامانم دیدم دوباره اشکام می ریخت میترسیدم تا دم در اتاق باهام بودن بعد جدا شدیم اینو بگم من بشدت از زایمان طبیعی میترسیدم تو دوران بارداری استرس زیادی کشیدم برا اینکه دکتری قبول کنه سزارین انجام بده
مامان نفسم 🩷🎀 مامان نفسم 🩷🎀 ۴ ماهگی