دخترا براتون از تجربه سزارینم بگم ♥️
من ۳شنبه شب احساس پارگی کیسه اب داشتم رفتم بیمارستان برام اسپکولوم گذاشتن تست منفی بود اونجا خیلی گفتم شما نباید منی که سزارینم رو معاینه کنید ولی ادم نبودن و نفهمیدن
من اومدم خونه درد پریودم شروع شد انقباض های شدید با حالت تهوع
و دلپیچه های شدید
تایم گرفتم کم بود
۴شنبه اماده شدم اول نوبت دکتر قلب داشتم بعدش نوبت دکتر سزارینم
رفتم با سختی پیش دکتر قلبم بعدش رفتم پیش دکتر ان اس تی گرفت انقباض ها شدید و هر ۴دقیقه بود
گفت سریع برو بیمارستان
حالا من هیچی نداشتم😁
دکتر گفت من خودم نمیام دکتر شیفت میاد
التماسش میکردم قبول نمیکرد (من قانون بیمارستان دولتی رو نمیدونستم اصلا
ساعت ۹ اومدم منو زایشگاه بستری کردن بازم منو معاینه کردن با اسپکولوم پدرمو در اوردن
بعد ۱۰ دقیقه سرم زدن و امضا و اینا گرفتن من گوشی هم نمیتونستم داشته باشم
بهم گفتن تو انقباضات کنترل میشه امشب سزارین نمیشی
من تازه خوابم برد که داد زدن شفقت حاضر شو برو اتاق عمل
بچه ها من خیلی احساس تنهایی میکردم
شوهرمم نمیتونست بیاد بعد دکترم به رزیدنتش زنگ زد گفت گوشیو به خانم شفقت بده
داد بهم من کلی گریه کردم که خانم دکتر خودت نیومدی بهم قول داده بودی
گفت نگران نباش دکتر خیلی خوبیه نترس اصلااا
تجربه سزارینم تو بیمارستان خصوصی کلا ۲۰ دقیقه بود
ولی اینجا ۱ساعت تو اتاق عمل بودم
افرا خانم با وزن ۲۷۰۰ تو ۳۶ و ۲روز به جمع ما پیوست🙈

تصویر
۴۳ پاسخ

عزیزم مبارک باشه خداحفظش کنه انشاالله زیرسایه پدرومادر بزرگ بشه گلم💖

عزیزم چرا رفتی دولتی

عزیزم خدا حفظش کنه چشمت روشن ♥️36هفته دستگاه نرفت؟

خدای من دستاشو بیین ای جونم🫀😍

عزیزم مبارکه به سلامتی❤️
پمپ دردم داشتی زایمان دوم سخت تره؟

وای قللللبممممممم🍼🍼🍼🧡🧡🧡

عزیزم نام دار باشه زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه همیشه سلامت و تند درست باشید

قربونش بشم خوش امده 🤩🤩🤩

قدمش مبارک باشه عزیزم 💝

خداشکر عزیزم

عزیزدلممممم

خب الان نتیجه میگیریم خصوصی بهتره؟

منکه کمردردم قطع نشده ب شوهرم میگم ببرم ان س تی بگیرم میگه چیزی نیس طبیعیه الکی بیمارستان نمیخادبری

وای الهی بگردم چقداذیت شدی

عزیزم خداروشکر دستگاه نرفت

ای جانم قدمش پرخیر وبرکت

عزیزم چه عروسکی خدایا لباشو🥹❤️
مبارک باشه قدمش پر از خیر و برکت باشه براتون 🌸

ای جان عب نداره مهم اینه الان حالتون خوبه‌دیگ س سری چیزا دست خود آدم نیس 🥲

اخی چه سخت دولتی خیلی مسخره اس

مبارکا باشه قدم نو رسیدتون ❤️💐

لب هاشوووو😍😍😍

مبارکت باشه قشنگم انشالله همیشه حالتون خوب باشه
برای ماهم دعا کن

ای جووونم
خوشمزه خانوم ❤️

ای خدااااا خداحفظش کنه عروسکو 😍😍
خداروشکر بخوشی گذشت عزیزدلم برامام دعا کن راجت بگذره☹️😘😘

ای جانم چه نازه ماشاالله مبارک باشه عزیزم

بیمارستان دولتی یعنی همجا همینطوره خون آدمو میکنن تو شیشه 🥲
خداروشکر الان حالت خوبه عزیزم❤️

شب اول اذیت نکرد ؟ شیرت اومد؟
من بچم شب اول تا خود صبح جیغ زد

ای خدا لپ و لباشو😍

خداروشکر عزیزم ای جان خداحفظش کنه مبارک باشه شما خوبین الان

عزیزم مبارکه پا قدمش خیر باشه انشالله

عزیزم❤️ چه قدر سختی کشیدی🫂 مبارک باشه الهی زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه

منم ۳۶ هفته و دوروز زایمان کردم دقیقا با همین وزن لباشونو انگار خدا تینت زده برامون فرستاده🥹🥹

عزیزم مبارک باشه خداحفظش کنه برات الهز

عزیزم قدمش مبارک باشه نمیدونستم زایمان کردی😍😍😍

مبارکه قشنگم 🫂🌸
انگار همین دیروز بود میگفتی خدایا این دو هفته هم بگذره خدا زود صداتو شنید سوپرایزت کرد 🤩😂

عزیزم امپول ریه زده بودی قبلا؟

ای جانم ماشالا بهش❤️
تبریک میگم نگار جان ایشالله زیر سایتون بزرگ بشه و قدمش پر از خیر و برکت باشه

ای جانم🥹🩷خوش اومده قندوعسل🤌🏼

الهی عزیزم چقدر اذیتت کردن 🤦🤦🤦

ای جانم ماشالله مبارک باشه .بچه تو‌دستگاه نرفت؟

مبارک باشه. چه لپ داره نینی فدا مدا دار🤩

بسلامتی عزیزم😍😍 خداروشکر جفتتون حالتون خوبه

الان حال خودت بهتره نگارم؟؟!

سوال های مرتبط

مامان دخترکم مامان دخترکم ۲ ماهگی
خانما خیلی هاتون بهم گفتین از تجربه زایمانم بگم براتون.... من هم درد طبیعی کشیدم تا 10 سانت باز شدم هم سزارین شدم... علتش هم متاسفانه زایشگاه بیمارستان بود که وقتی درد زایمان داشتم رفتم منو به دستگاه وصل کردن ولی به دروغ بهم گفتن که دستگاه هیچ گونه درد و انقباض زایمانی نشون نمیده حتی تماس گرفتن با دکترم بهش گفتم خانم فلانی اومد نوار قلب و نوار و نوار انقباض ازش گرفتیم هیچ گونه درد زایمانی نداره... منم رفتم خونه دردم هر لحظه بیشتر می‌شد که بعد دو ساعت دردام در حدی شدید شد که هر سه دقیقه دردی میگرفتم که حتی نمیتونستم راه برم... خودم به زور رسوندم بیمارستان معاینه ام کردن گفتن دهانه رحم 8...9سانت باز شده تماس گرفتن با دکترم که بیاد بیمارستان وقتی دکتر اومد معاینه ام کرد گفت دیگه دهانه رفتم 9 سانت بازه طبیعی زایمان کن منم التماس دکترم کردم که نه تورو خدا نمیتونم دارم میمیرم از درد.... بلاخره دکترم راضی شد ببره سزارینم کنه ولی حالا تو اتاق عمل دکتر بیهوشی گیر نمیومد رفته بود که عمل دیگه انجام بده.. چقدر هم طول کشید دکتر بیهوشی اومد!!
مامان غوره مامان غوره ۶ ماهگی
تجربه سزارین در نیکان سپیدقسمت‌اول

من در اصل باید ۲۱اردیبهش میرفتم واسه زایمان
چهارروز پیش که رفتم پیش دکترم‌چون خیلی ترسح سبز داشتم دکترم معاینه کرد و قرص داد
دیروز صبح که رفتم حمام قاطی ترشحاتم خون بود دیگه سریع زنگ زدن بلوک زایمان گفتن بیا
ان اس تی گرفتن خوب بود و اینکه سونو رشد و بیوفیزیکال هم دادم همه چی عالی بود دکتر گفت احتمالا واسه معاینه اس
خلاصه ساعت شش از بیمارستان رفتم خونه
خیلی ترافیک بود تا برسیم خونه ۸ شد خیلی کمرم درد گرفته بود رفتم رو تخت دراز کشیدم که بلکه آروم بشم مدام هم بچم سفت میکرد به شدت درد میومد تا اینکه ساعت ۹ یه صدای تق از تو دلم اومد از ترسم بلند نشدم حسم میگفت کیسه آبمه ولی میترسیدم
تا اینکه پنج دقیقه بعد یهو کلی آب ازم ریخت روی تشک
دیگه اولش حسابی ترسیدم و گریه کردم بعدش شوهرم صدا کردم سریع حاضر شدیم جمع کردیم اومدیم بیمارستان از اون طرف هم به دکترم گفتم اونم گفت شما برو من میام
دیگه تا برسیم بیمارستان ساعت ۱۱شد
دکتر زنگ زده بود بلوک زایمان اطلاع داده بود که من دارم میرم با این شرایط
سریع لباسامو‌ در آوردن نوار قلب گرفتن پرونده تشکیل دادن آنزیوکت و سونداژ وصل کردن حاضر و آماده منتظر بودم اتاق عمل بگه بیا
سونداژ اصلااا درد نداشت لیدوکائین زدن
دیگه دردام خیلی داشت زیاد میشد
همسرم‌اومد رضایت داد و پیش بسوی اتاق عمل....
مامان یارا 🤱 مامان یارا 🤱 ۱ ماهگی
بچه ها من از تجربه سزارینم میگم براتون اونای که میترسن برن سزارین اشتباه میکنن صدرصد برین خیلی خوبه🙂
من ۳۷ هفته ۴ روز بودم و دکتروم عوض کردم رفتم مطبش تا قبول کنه سزارینم تو بیمارستان دولتی قبول کنه. و من بگم که از اول بارداری فشار داشتم وآب دور جنین کمه بود و چند بار بستری شدم
خوب خلاصه رفتم مطب دکتر گف فشارت بالاس سونو گرافی اورژانسی نوشت برا آب دور جنین و آب دور جنینم کمتر شده بود و همون شب ۲۰ملیون گرفت نامه سزارین برا بیمارستان دولتی داد و من شب رفتم برا بستری و بستری شدم و صب دکتر اومد منو بردن اتاق عمل استرس داشتم دیگه منو بردن اولین چیز سوند وصل کردن که اندازه یکی دو دقیقه سوزش داشتم تموم شد بعد دکتر بلندم کرد نشستم آمپول بی حسی رو زد راستش من دردم اومد ولی خیلی کم بود هم آمپول که زدم گرم شدم قشنگ بی حس شدم اولش ترسیدم گفتم من هنوز بی حس نیستم اونا هم گفتن باشه شروع نمی‌کنیم داشتم سروم میزدم من حواسم نبود دیدم دکتر کارو شروع کردن 😂 بعد چند دقیقه احساس خفگی بهم دست داد دکتر گف داریم سرشو در میارم یه کوچولو درد داره بعد تموم شد من هیچی حس نکردم بیاین بعدی😅🤗
مامان ملکا مامان ملکا ۱ ماهگی
تجربه زایمان❤️
پارت ۲



خلاصه زنگ زدم زایشگاه بیمارستان علائم و گفتم گفت بیا اینجا تا چک کنیم تا شب وایستادم به مامانمم گفتم که درد دارم من میرم بیمارستان،رفتم زایشگاه یکبار معاینه کرد هیچی نگفت من پرسیدم سر بالا جواب داد گفت برو اون اتاق تا بیام ان اس تی بگیرم،من ساعت ۸نیم رفتم تا ساعت ۹ نیم یک رب به ۱۰ داشت ان اس تی میگرفت و دردم شروع شد و نینی خیلی سفت میکرد منم نپرسیدم که چیشد پرستار اومد گفت بچه تکون میخوره گفتم نه گفت خیلی خب باز رفت هیچی نگفت دوباره اومد همه ی سونو هامو برداشت رفت منم نمیدونستم میخواد چیکار کنه دوباره بعد از یک رب بیست دقیقه اومد گفت هرچی طلا داری دربیار بلند شو لباساتو عوض کن میخوایم بستری کنیم شوهرت رفته پرونده تشکیل بده منم هری دلم ریخت یهویی خودم تنها تو بیمارستان نه گوشی ای نه هیچی گفتم یه تلفن بدین به مامانم زنگ بزنم گفتن همسرت هست خودش خبر میده،منم دیگه گریه هام شروع شد کلی گریه گردم واسه اینکه تنها بودم اومدن سرم و اینارو وصل کردن دوباره ان اس تی گرفتن منم رو تخت گریه میکردم بعد دیدم پرستارا دارن باهم حرف میزنن که خانم دکتر تو راه داره میاد مریض و اماده کنید گفتم خانم دکتر براچی داره میاد گفت قراره بری اتاق عمل واسه زایمان گفتم یا ابلفضللل دوباره کلی گریه کردم اومدن سوند و اینارو وصل کردن بعد از نیم ساعت گفتن خانم دکتر رسیده بیارینش پایین سوار ویلچر کردن ساعت ۱۱ شب منو بردن سمت اتاق عمل واقعا یه شوک بزرگی بهم وارد شده بود.


#فرزندپروری
مامان آوید مامان آوید ۷ ماهگی
تجربه من از زایمان در بیمارستان رضوی مشهد
تقریبا ۴۰ هفته ام پر شده بود دکترم گفت که دوشنبه برو بیمارستان برای ent ؛ اگر لازم باشه پرسنل به من زنگ میزنن ؛ من رفتم اتاق معاینه ؛ رفتار پرسنل خوب نبود از همون اول استرس به من وارد کردند و خیلی هم نوبتم طول کشید با اینکه خلوت بود ؛ خلاصه معاینه شدم و گفتن هنوز یکی دو روز دیگه جا داری ولی با این حال به دکترم زنگ زدن و جواب آزمایش ها رو بهش دادن و اون گفت برای فردا طبیعی ؛ بستری بشم ؛ با اینکه هیچ دردی هم نداشتم و دهانه رحمم هم اصلا باز نشده بود ؛ اینجا بود که پرسنل استرس وارد کردند و بهم گفتند زود برو کاراتو بکن و وسایلتو بیار و .... که بستری شی ؛ من بیرون داشتم با همسرم حرف میزدم که یکی از اون خانوما با لحن بد بهم گفت خانم زود باش دیکه بیا بهت لباس بدن برو لباساتو دربیا و اینا ؛ خیلی بد بود
خلاصه که من رفتم اتاقم و لباسامو تحویل دادم دوباره بهم الکترود و فشار اینا وصل کردن تقریبا ۵ دقیقه بعدش ضریان قلب بچه کند شد و صداش نمیوومد به پرستار گفتم اومد و رفت و بتز دوبار اومد بهم دستگاه اکسیژن وصل کردن و به دکترم زنگ زدن یهو گفتن دکتر گفته سزارین اورژانسی ؛ منو بگو داشتم میمردم سوند وصل کردن داشتم میلرزیدم و یخ زده بودم خیلی بد بود بلاخره رفتم اتاق عمل ......
مامان دنیا کوچولو مامان دنیا کوچولو ۵ ماهگی
مامان 🩷👧🏻ronisa مامان 🩷👧🏻ronisa ۷ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان پناه کوچولو🩷👧🏻 مامان پناه کوچولو🩷👧🏻 ۶ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۲
رسیدم بیمارستان ازم nst گرفتن گفتن هم انقباضات زیاده هم ضربان قلب بچه بالاس باید همین الان بستری شی سزارین اورژانسی شی منم گفتم پس به دکترم زنگ برنید بیاد
به دکترم زنگ زدن تهران نبود منم گفتم فردا عمل کنید میخوام دکتر خودم باشه بهم گفتن انگار متوجه نیستی ضربان قلب بچه بالاس
خلاصه قبول کردم دکتر بخش منو عمل کنه دکتر خوبی بود خدابی اما از شانس من دکتر خودم نبود تازه به دکترم ۹ تومن هم زیر میزی دده بودم که اینجوری شد
خلاقه کفتن حاضر شو برای امل ساعت ۷ صبح بود گان و این چیزا پوشیدم نوبت سوند زدن شد من شنیده بودم درد داره خیلی میترسیدم بهشون گفتم تو اتاق عمل بعد بی حسی بزنید گفتن همشون مردن خلاصه من راضی شدم سوند برام وصل کنن
پرستاره گفت خودتو شل بگیر نفس عمیق بکش درد نداره منم همین کارو کردم کلا ۱۰ ثانیه طول کشید دردش هم قابل تحمل بود اونجوری که فکر میکردم نبود
من فیلمبردار واسه اتاق عمل و دیزاین اتاق vip داشتم که بخاطر اورژانسی شدن نتونستم انجام بدم خیلی ضد حال خوردم
خلاصه منو بردن اتاق عمل ا
مامان دانیار مامان دانیار ۵ ماهگی
داستان روز زایمان طبیعی
نوبت دکتر داشتم ورفتم پیش دکترم ۳۸هفته س روز بودم دکترم معاینه کردش گفت ۲سانتی ولی گفت تحریکی میکنم تحریکی معابنه کردش بعدش نوار قلب گرفت بهم نامه داد گفت برو بیمارستان منم رفتم خونه لباسامو جمع کردم اماده شدم ساعت ۱۸:۴۵بستری شدم با س سانت مامام داخل بیمارستان بودش بهم سرم وصل کردن ‌نوار قلب گرفتن درد داشتم ولی چک کردن گفتن هنوز قشنگ سر بچه داخل لگن فیکس نشده داخل سرم دارو دیگه ریختن با دکترم تماس گرفتن ‌تصمیم گرفتن کیسه اب پاره کنن ساعت ۲۰:۱۵کیسه اب رو پاره کردن
دردام شدید تر شد رفتم داخل وان اب گرم خیلی دردم کنترل شدش ۲۰:۵۰دکترم اومد و از رفتم روی تخت معاینه کرد گفت ۷سانت هستی درد داشتم یک دقیقه بدون درد۳۰ثانیه درد ک نمیدونستم باید بشینم یا بلند شم
دیگه درام با زور شدش ک دکتر گفت وسیله زایمان اماده کنین ۲۱:۱۰ دیگه از اون تایم ب بعد تایمی ک درد داشتم زور میزدم ‌تایمی ک درد نداشتم نفس عمیق میکشیدم
ساعت ۲۱:۵۰ زایمان کردم و پسرمو گذاشتن بغلم
مامان فسقلی مامان فسقلی ۳ ماهگی
تجربه زایمان من پارت هفتم
من دوباره با بحث دکتر شیفت رضایت شخصی دادم رفتم خونم و من نزاییدم😂😂
هر روز از بیمارستان ها زنگ زدن بیا نرفتم دکتر خودمم که نگم هر زنگ میزد که چرا اینجوری لجی فلانی بیا برو تست بده گفتم تست هرجور باشه میدم جز از پایین😂
خلاصه یه هفته گذشت و دوباره مامان بیچاره ام با بابام اومد دوباره مامانم من و همسرم رفتیم بیمارستان من از اول دوست داشتم تاریخ ۴.۲۴ بچم دنیا بیاد که ۲۳م با دکترم هماهنگ شدم گفت نخیر نمیشه الان ۳۷.۶ هستی زوده تست بده اگ مشکوک بود بستری شو میام کلی پشت تلفن گریه کردم اسرار کردم گفت باشه فردا برو میام عملت کنم منتها رفتی بیمارستان بگو ابریزش دارم معاینه هم نمیشم بستری میشی من بیام عملت گفتم باشه شبش من با فیلم بردار هماهنگ کردم😂گفتم فردا عمل دارم نگو زنگ زذه بیمارستان اونام گفتن این تاریخ فلان دکتر عمل نداره زنگ زدن دکترم گفته نه من عمل نداره اخه میخاسته اروژانسی بشم زنگ زد بهم هرچی اومد دهنش گفت ک مگ من نگفتم اوزانسی عملت میکنم تورو باید دکتر شیفت عمل کنه چون رضایت به معاینه نمیدی ولی من دم سوخت گفتم عمل میکنم توام خراب کردی چطور اوژانسی میری ولی فیلم بردار داری گفت چون دوست داری تاریخت این باشه قبول کرده بودم من نمیام😕😕