تجربه سزارین من ۲:
مامای همراهم بهم ورزش میداد و خودم هم هرکار بلد بودم انجام دادم در حین اسکات زدن چند قطره خون ریخت ازم که گفتن طبیعیه ولی همین که رفتم دستشویی دریا به دریا (اینو واقعی میگم) به شدتتتتتت خونریزی کردم و دفع لخته داشتم و بقیه واقعا ترسیدن ‌سریع بردنم اتاق عمل و بیهوشی کامل و یوند هم اصلا نفهمیدم و در نهایت به هوش که اومدم دیدم تو ریکاوری ام و بچمو گذاشتن روی سینم و داره شیر میخوره
اون قسمت که رحممو فشار میدادن خیلی درد داشت و من داد میزدم (منی که از داد و هوار کردن بدم میومد ولی این یکی رو نتونستم تاب بیارم 😂)
تا۸ ساعت هم که نباید چیزی میخوردم و‌ اشتها هم نداشتم حقیقتش و بعدم سوندمو برداشتن
بعد آوردنش تا بهش شیر بدم خدا رو شکر بلد بود شیر بخوره ولی کم می‌خورد و میومدن میبردنش
یکم بعد هم اومدن تو بازوم آمپول زدن که خون لخته نشه
اون قسمت راه رفتنش از همه سخت تر بود ولی با کمک پرستار دووم میاوردم و چند باری با هر سختی بود راه رفتم خودم تا دسشویی و این واقعا کمک کرد حالم بهتر بشه
توصیه ام اینه که کمپوت گلابی فراموشتون نشه تا یبوست نگیرید و به حرف ماما گوش بدین اون بهتر میدونه شما چجوری حالتون بهتر میشه
اینم بگم بیمارستان مجیبیان زاییدم و بچه ۲۵۰۰ بود :) ولی آرامشی که بچه رو بغل میگیری با هیچی نمیشه عوض کرد

۷ پاسخ

مبارک باشه انشالله نامدار باشه فقط چرا اینقدر وزنش کم بود

مبارک عزیزم خداروشکر بسلامتی تموم شود

بسلامتی عزیزم مجیبیان همراه لازم نداشت ؟ ملاقات نداشت؟

رسیدگیشون خوب بود خصوصی اتاق جدا داشتی ؟؟

مبارک باشه قدمش پرازخیر و برکت باشه

به سلامتی
مبارک باشه

سلام عزیزم به سلامتی قدمش مبارک خونریزی از چی بود؟

سوال های مرتبط

مامان محمد مسیحا 💙 مامان محمد مسیحا 💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین در بیمارستان تریتا پارت ۶...

وقتی ملاقاتی هام رفتن کمک پرستار اومد کمکم کرد که بلند شم اولین بلند شدن سخت بود یکم و قسمت سخت ماجرا به نظرم همین بود ولی بازم نه به اون سختی که نشه تحمل کرد یا انجام داد منو برد سمت دستشویی کارامو انجام داد پد بهداشتی بهم داد از این شورت های توری پام کرد کمکم کرد بلند شدم رفتم سمت تخت به مامانم گفتن تا برام شکم بند بعد زایمان سزارین بگیرن تا برام ببندن مامانم رفت گرفت آورد اونو بستم یکم هم اون دردم رو کمتر کرد بهم گفتن موقعی که میخام بلند شم ببندم اونو و واقعا وقتی میخاستم بلند شم راه برم اونو میبستم دردم کم که بود کمتر میشد یادم رفت بگم سوند هم دراوردنی اذیت نشدم خیلی فقط یکم سوزش بود...اولین بار فقط بلند شدنی اذیت شدم بعد دیگه خودم به کمک مامانم هر دو ساعت از تخت میومدم پایین راه میرفتم تا خون لخته نشه و هرچی بیشتر راه میرفتم سرپا تر میشدم...توی بیمارستان من کلا چهارتا شیاف استفاده کردم که همون کفایت میکرد پمپ درد هم که بود مسکن هم فقط همون اول بهم داده بودن دیگه ندادن...پسرم که ظهر دستشویی کرده بود منم وقتی ملاقاتی هام رفتن یه لیوان چایی آوردن برام با به شربت شیرین که توش گلابی بود دوتا هم خرما دادن که اول خرما رو خوردم اولین چیزی که خوردم بعد چایی رو مامانم با عسلی که داده بودن شیرین کرد داد بعد یکی دو ساعت هم همون شربتی که خودشون دادن رو خوردم مامانم به بابام سپرده بود که برام آب هندوانه بگیره که توش خاکشیر باشه با کمپوت گلابی اوناهم تاثیر داشتن برای اینکه برم دستشویی غروب رفتم دستشویی که بهم گفته بودن دستشویی برم میتونم شام بخورم...
مامان شاهان مامان شاهان ۶ ماهگی
"پارت۴بعداز عمل سزارین"
ساعت12و50دیقه پسرم بدنیا اومد و من بیهوش شدم، زمانی بهوش اومدم که بخیه لیزریم تموم شده بود ولی چون هم بی حسی تجربه کرده بودم هم بی حسی کلا بیحال بودم و اصلا حال نداشتم، اومدن بردن ریکاوری وساعت2بردن بخش، رفتم بخش وقته ملاقات بود خانوادم اومدن پیشم ولی انقدر درد داشتم و بیحال بودم که اصلا توجهی به کسی نتونستم بکنم، بعد از وقت ملاقات اومدن برام لباس زیر پوشندن و پد گذاشتن و با یدونه شیاف و بعدش آمپول های درد رو زدن که دردم کمتر بشه، ساعت 5بچمو اوردن کنارم و گفتن دوساعت بعد شیر بده بهش که نتونستم شیر بدم چون سینم کوچیک بود و نوک نداشت طول کشید تا سینمو بگیره، ساعت9شب هم گفتن چیزای آبکی بخورم که بیارن پایین راه برم، با انجیر خیس خورده شروع کردم و کمپوت گلابی و دوغ محلی و چای با خرما و آبمیوه و نسکافه خوردم، اومدن گفتن بیا پایین از تخت و راه برو که اونم خیلی سخت نبود و راحت تونستم از تخت بیام پایین، یکم راه رفتن سخته ولی ادم میتونه اروم اروم راه بره، بعدش اومدن شربت لاکسی ژل دادن نصف لیوان گفتن با آب بخور که من شب ساعت2رفتم دستشویی که فردا صبح ساعت10گفتن مرخصی که تا ساعت2طول کشید
مامان آریا مامان آریا ۱ ماهگی
ادامه تجربه سزارین ....
بعدش بردن بیرون پیش باباش و‌من تنها موندم تو ریکاوری اصلا حرکت نکردم ، حرف نزدم ، سرمو تکون ندادم ..نمی‌دونم دقیق چند وقت اونجا بود حدود نیم تا یک ساعت ... بعدش انتقال دادن به بخش ( یه اتاق کامل در اختیار بود ولی خصوصی نگرفته بودیم ) برای بقیه هم اینجوری بود هرکسی یه اتاق کامل داشت ...
من تا سه ساعت اصلا حرکت نداشتم بعد اون در حد حرف زدن خیلی آروم ...
دکتر اومد بچه روگذاشتن رو سینه خودشون شیر دادن و پروسه رو توضیح دادن...
من پمپ درد هم داشتم که بنظرم فرقی نداشت بود و نبودش هزینه بیخود کردم .... هر چهار ساعت خودشون شیاف میزدن که خب اصلا درد حس نمی‌کردی ،
بعد شیش ساعت اومدن گفتن بلند شو راه برو ، بنظرم خیلی وحشتناک بود ولی اصلا اونجوری که میگفتن نبود خیلی راحت سر پا شدم راه رفتم ...
فقط آبمیوه و آب کمپوت و نسکافه حق داشتیم بخوریم ...تا زمانی که دفع مدفوع داشته باشیم....
برای ماساژ شکمی هم بعد بی حسی اومدن که انجام بدن من خیلی میترسیدم گفت خودت اروم اروم دستت بزار رو شکمت ماساژ بده ، انجام دادم دیدم ترس نداره اجازه دادم ماساژ بده چون خونریزی من زیاد بود یکی دوبار ماساژ داد که بعد دفع لخته خون خونریزیم خیلی کم شد و گفتن کافیه...
در کل بهتون بگم ترس نداره، درد آنچنانی نداره، خیلی عالیه واقعا چون من الان راحت میشینم پا میشم و کارامو انجام میدم ..کمکی دارم و لازمه که کمکی باشه ولی خب میتونین یه سری کارهم خودتون انجام بدید ... هرچقدر بیشتر راه برید راحتتر میگذرونین.
ادامه مطلب....
مامان پرنسا 🩷🌸 مامان پرنسا 🩷🌸 روزهای ابتدایی تولد
خانما خیلی ممنونم بابت تبریک های که گفتید و نشد جواب بدم
از زایمانم خلاصش رو میگم من فشارم بالا بود رفتم بیمارستان دیشب معاینه کرد گفت سه سانت باز شدی بستری کردن به ماما همراهم زنگ زدن اومد باز معاینه کردن 5 سانت شدم کلی ورزش با ماما همراهم انجام دادیم تا 7 سانت قابل تحمل بود برام ولی بعدش خیلی سخت شد واقعا از ساعت 11 شب رفتم تو فاز فعال زایمان یعنی درد شدید میگرفت تا 2:20 شب که زایمان کردم خیلی خوب بود واقعا اصلا سخت نبود مثل زایمان اولم من زایمان اولم مرگ رو با چشام دیدم ولی این زایمان کلا فرق میکرد البته به لطفه ماما همراهم دیگه زایمان کردم ولی به خونریزی شدید افتادم هرکاری میکردن خوب نمیشد دکترا ترسیده بودن انقدر شکمم رو فشار دادن یعنی کرتاژ دستی شدم خیلی اون لحظه سخت بود
ولی در کل الان خوبیم دخترمم 37هفته 3 روز بود با وزن 2600 سالم بود دیگه خدارو شکر بعد بیمارستانش هم واقعا عالی بود سوم شعبان اینم از تجربه زایمانم انشاالله همه خانمای باردار به سلامتی زایمان کنن
مامان پسریم مامان پسریم ۶ ماهگی
تجربه سزارین #پارت اخر
نی نی داشت گریه میکرد همه گفتن گشنشه منم تازه در اومده بودم پامو نمیتونستم تکون بدم که بچرو گذاشتن بغلم سینمو دادن به بچه با سختی اونقدر گشنش بود ول نمی‌کرد، از یطرف بی حسی داشت کم میشد درد داشتم یخورده که پرستار اومد بازم ماساژ رحمی داد این دفعه یکم دردش بیشتر بود ولی قابل تحمل بود، 8 ساعت گذشت من اصلا سر درد نگرفتم هی میگفتن حرف نزن سر درد میگیری که پرستار گفت دیگه تا الان سردرد نگرفتی بعدشم نمیگیری و نگرفتم گفتن یچیزی بخور باید راه بری خرما کمپوت بهم دادن بهیار اومد بلندم کنه خیلی هولم کرد بلند شدن وحشتناک بود جیغ کشیدم گفتن بخیت میپره هر قدم که برمی‌داشتم از شدت درد از چشام اشک می‌ریخت سخت‌ترین قسمتش که خیلیم سخت بود همین راه رفتنه بود من کلا یروز هربار که راه میرفتم چشمام از درد سیاهی میرفت پمپ درد اصلا تاثیری رو من نداشت فرداش میرفتم دستشویی از درد غش کردم آوردن مسکن بهم زدن بعدش خیلی بهتر شدم دیگه راه رفتن راحت‌تر از قبل شد ولی هنوزم یکم سخته راه رفتن
مامان 𝒹ℯ𝓁𝒾 🤍🌙 مامان 𝒹ℯ𝓁𝒾 🤍🌙 روزهای ابتدایی تولد
❤تجربه زایمان سزارین ۶
قبل از اینکه راه برم اومدن گفتن زانوهاتو خم کن یعنی کف پام باید به تخت میچسبید و اروم اروم باسنتو ببر بالا بیار پایین تمرین کگل در واقع
قبل از اینکه اینو انجام بدم دلم درد میکرد مثل دل درد پریودی پرستار اومد گفت این حرکتو بزن ترسیدم گفتم به بخیه هام فشار میاد دردم میگیره گفت باید بزنی که لخته خون جمع نشه تو رحم با ترس و لرز پاهامو جمع کردم و اماده شدم حرکتو بزنم تو گوگل بزنید تمرین کگل میاره
باورتون نمیشه همین که حرکتو دوبار زدم دل دردم کامل رفع شد و پرستار نگاه کرد گفت خون ازت میاد ادامه بده انقدرررر خوب بود که نگم براتون هنوزم هر چند دیقه یکبار انجامش میدم حالا یه تاثیر دیگشم میگم خانومی که تخت بغلیمه کلا یکی دوبار انجامش داد ولی من هر چند دیقه چندتا میزدم
پرستار اومد گفت راه برید اون با جیغ و درد راه رفت من خیلیییی راحت تر بودم نمیگم درد نداشت ولی اونجوری که میگفتن هم نبود برای من که قابل تحمل بود حس میکنم همشم بخاطر اون حرکت بود که روی تخت میزدم خیلی بهم کمک کرد
دیگه ایشالا فردا ترخیص میشیم نی نی هم همش میخوابه خوابالو😍😅
بمونه به یادگار ♡۱۴۰۴/۸/۲۱♡
مامان جوجه طلایی🐣🩵 مامان جوجه طلایی🐣🩵 ۸ ماهگی
سلام اومدم پارت دوم تجربه زایمانم رو بگم تو تاپیکام برید پایین پارت اول رو میبینید
خلاصه اومدن گفتن باید پاشم راه برم .چون بی حسی نداشتم و پمپ درد داشتم دردی حس نمیکردم و راحت میتونستم پا و کردمو تکون بدم ولی بخاطر ترس از بخیه ها سختم بود بلند شدن .به هر ضرب و زوری بود پاشدم و چند دقیقه کنار تخت نشستم تا سرگیجه نگیرم .بلند شدم چند قدم که رفتم با وجود دوتا پد بزرگ دیدم خون از دوتا پام جاری شد تا زمین کف اتاق کلی خون شد و سعی کردم اصلا جلوی اومدن خون رو نگیرم خودمو رها کردم .بنده خدا بهیار بیمارستان کمکم کرد تا دسشویی اتاق رفتم همه جامو شست و شرت و پدهاروعوض کرد برام اتاقو تمیز کرد چقدر خجالت کشیدم اون لحظه خدا میدونه
چند دیقه موندم دسشویی تا حجم زیاد خون دفع بشه و بعد. راه افتادم داخل همون اتاق چند دقیقه راه رفتم و سعی کردم خیلی خم راه نرم و بدنمو صاف نگه دارم .بعدم گفتن کافیه و برگشتم تو جام.دیگه ترسم ریخته بود و خودم هر نیم سافت بلند میشدم راه میرفتم تو راهرو و آب فراوون و نسکافه میخوردم تا مواد بیهوشی و بی حسی از بدنم زود دفع بشه
گفتن میتونم کمپوت گلابی بخورم و چشمتون روز بد نبینه دلپیچه شدید گرفتم و گلاب به روتون هی تو راه دسشویی بودم ولی خوب راه انداخت روده هامو توصیه میکنم واسه بعد عمل کمپوت گلابی بخورین
....
مامان محمد مسیحا 💙 مامان محمد مسیحا 💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین در بیمارستان تریتا پارت ۲

ولی تریتا واقعا اینطور نبود پرستار بارها سر میزد بهم حالم رو می‌پرسید نکات شیردهی رو بارها گوش زد میکرد و چندین بار توضیح میداد بدون خستگی یه خوبیه بیمارستان این بود که محورشون شیره مادره ‌و اصلا استفاده از شیشه شیر و شیر خشک تا اونجایی که من فهمیدم ممنوع هستش... حتی کلیپ های آموزشی شیردهی برام گذاشتن و پرستار برای اینکه بفهمه من متوجه شدم یا نه اومد ازم پرسید چه چیز هایی فهمیدم و باز خودش اون فیلم هارو بهم توضیح داد هم به خودم هم مادرم که همراهم بود... من اتاق خصوصی گرفته بودم و واقعا شرایط رفاهی خوبی داشت همراه جاش خیلی راحت بود اتاق سرویس بهداشتی جدا داشت کمد های زیاد و جدا داشت تلویزیون داشت روشویی جدا تو یه اتاقک جدا داشت که همه اینا با هزینه به صرفه تر از اتاق vip بود خیلی دوست داشتم امتحان کنم اتاق های vip رو ولی احتمال دادم شاید اتفاق غیر منتظره بیوفته و هزینه ها بره بالا برای همین منصرف شدم چون بیمه تکمیلی به اتاق vip تعلق نمیگیره... ولی اتاق های معمولی هم دو تخته بودن که اونروزی که من بستری بودم کلا دو تا اتاق خصوصی پر بود با یه اتاق دو تخته که یه نفر توش بود یعنی کلا خلوت بود و جالب بود پرسنل هر رفتاری با منی که خصوصی گرفته بودم داشتن با اتاق عادی هم داشتن یعنی با اونا هم خوش اخلاق بودن...