سلام خانوما مادرشوهرم اینا بخاطر تعمیرات خونشون میان طبقه ی ما میخوابن دیشب پدرشوهرم به دخترم میگه پیش کی میخوای بخوابی بامن میخوابی اره
منم خیلی محکم گفتم نه عزیزم هروقت مامان و بابا نبودن اون وقت با یکی دیگه میخوابی قبلا راجبش حرف زدیم خدایی هم دخترم قبول کرد ولی نمیدونم چرا اصرار داره بچه وابستش شه و با اون بخوابه

چرا همه چیو منفی میبینید و ازونورم نظرات منفی تر

ازرو دوست داشتنشه قربونت
حالا یه شبم‌کنار پدر بزرگش بخوابه چی میشه مگه

من خواهرزادمو انقد دوس داشتم بغل من بخوابه ک حد نداره ی حس دوستی دوطرف بهم دست میداد ازینکه من میدونستم ک چقد دوسش دارم همینکه اون راضی میشد کنار من بخوابه حس میکردم اونم منو دوس داره لذت میبردم

بنظرم بزار کنار پدر بزرگش خوابش ببره وقتی خوابید بغلش کن بیار سرجای خودش ب پدرشوهرتم بگو شب بیدار میشه اذیتتون میکنه بد خواب میشید من عادت دارم.

اجازه نده هیچ وقت
هیچ وقت

کار خوبی کردی محکم و قاطع و مهربون حرفت رو بگو. بقیه حرفاشونو اح.یل نگیر

ی بارمحکم بگو مای نینی داریم بعدم بخوایم راشوبلدیم

عموهای دختر منم میگن منم میگم نصف شبی بیدار میشه منو صدا میزنند جواب ندم گریه می‌کنه میافتین درد سر راهمون هم دوره چیزی نمیگم ولی جمعه میان میبرن پارک
اونمواجاره میده بچه با پدر و مادر بزرگها بازی کنه با عموها خاله ها تنها بمونه براش خوبه دکتر سعید عزیزی هم گفتن بچه رو کنار پدر بزرگ مادر بزرگ بذارین بمونه با اونا بازی کنه خودتون هم یه کم استراحت کنی برای بچه لازمه

حالا دختر من وقتی باباش میخواد بخواب میره جاش بالشت و پتوشم میبره خخخخ بعد میگم آحیش نفس راحت من و داداشی باهم میخوابیم تو هم با بابات دوشب اونجا خوابید شب سوم ترس جدایی پیدا کرد بغلم الان میخواب

پدر شوهر منم همینه
منم بخاطر یه سری میاعل خونشون نمیرم
بچم با باباش میره
انقدر لجم میگیره
حرص میخورم
داعم به بچم میگه تو بیا پیش ما بخواب تا مامان و بابات یه نینی دیگه بیارن
بچمم میگه مامان من نینی میخوام
موندم چبکار کنم

متنفرم از اینکار
ینی چی ک بچه رو هوایی میکنن