#دلنوشته
ب وقت یکسالو هشت ماهگی
از وقتی ب دنیا اومدید تا یکسالگیتون سخت ترین روزو‌شبا رو داشتم با این ک عزیز جونتون هم کمک دستم بود ولی خیلی سخت گذشت شبایی ک ارزوم بود تا صب حداقل س ساعت بخام ولی شما دم ب دقیقه بیدار میشدید و یا پستونک میخاستید یا شیر یا اب
چقد حرص خوردم سر چهاردستو پا رفتنتون دندونتون واکسنتون راه رفتنتون
روزام همش با استرس بود هرچی میگذشت احساس میکردم خیلی داره بهتر میشه تا اینکه بعد یکسالگی دیگه گفتم دست تنها از پس شما بر میام تا یکسال و س ماهگی راه نرفتید و من فقط غصه میخوردم وقتی شروع ب راه رفتن کردید از ته دلم ذوق کردم چون احساس میکردم یکم راحت تر شده کارام
الان ی دوماهیه ک افتادید رو دور لج و لجبازی و گریع و دعوا
احساس میکنم مادر بدی شدم چون مدام دارم داد میزنم دعواتون میکنم
واقعا اعصابی برام نمونده احساس میکنم فقط منم ک اینجوری ام
ولی شمام دیگه خیلی کارای رو مخی میکنید واقعا بچه های ادمای اطرافم هیچکدوم اینجوری نیستن
اعصابی برام نمونده وابسته پستونکید شدید
از پوشک گرفتنتون سخت ترین کار دنیاست چون دونفری بهم نگاه میکنید و ذره ای ب حرف من گوش نمیدید
من ی مادر خستم خدایا خودت بهم صبر و حوصله بده ک سر بچه هام داد نزنم ب خدا ذست خودم نیست

تصویر
۶ پاسخ

خودتو ناراحت نکن خواهر همش میگذره

عزیزم خدا بهت صبر میده هممون همینیم ولی داری عجله میکنی برا پوشک که خیلییییییییییی زوده مخصوصا کت میگی راه رفتنشونم با تاخیر بوده پستونکم‌که بالاخره تا دونیم سالگی خودشون دیگه ول میکنن الان خیلی برای همه چیز داری زود اقدام میکنی و نتیجه نمیگیری این میشه ک میریزی بهم

بچه های منم اینجورین غصه نخور منم مث توام ان شاالله ایناهم مث قبلیا میگذره به امیدخدا
فقط باید صبروحوصله کنیم همین

خوبه که نوشتی دلت آروم میگیره

خیلی سخته مخصوصا دوتا من که دخترم بزرگه ولی پسرم خیلی اذیت میکنه

ما ک یه دونه داریم موقع لجبازی رد میدیم خدا ب داد ب شماها برسه ک دوتا دارید

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۲ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد
مامان ‌‌‌‌‌‌‌Den🌊🌎 مامان ‌‌‌‌‌‌‌Den🌊🌎 ۱ سالگی
میدونم زندگی سخت شده و کنترل واقعا طاقت فرسا!❤️🌿
ولی بچه های ما هیچ گناهی نکردن ک در اینده با تروما زندگی کنن🏃‍♀️🤌برای اون دسته از مامانایی ک عصبی میشن🫠❤️لطفا بخونید
چرخه انتقال خشونت کلامی...🖐

رفتارای منفی ما، مثل پرخاشگریو دادن زدن خیلی راحت ب نسل بعدمون منتقل میشه🦥🌱
دیگه تصویرش خیلی واضح داره نشون میده ک ایندمون قراره چی بشه...
اگ در اینده بچه مون اینطوری باشه فقط دو تا دلیل داره:

یکی از اصلی ترین رفتارا توو بچه ها یادگیری و تقلید از پدر و مادرشونع..ک بعدا همین رفتارو با بقیه انجام میدن..🌎همون کارمای خودمونه

دومیشم اینه ک وقتی کوچولومون از ما فقط تحقیر شدن رو ببینه و دائما در حال ترسوندنش باشیم، کودک درونش برا همیشه زخمی میمونه ک باعث میشه توو بزرگسالیش اکثرا عصبانی باشه و تحملش ب شدت کم میشه و نتیجه اش هم کاملا واضحه: پرخاش ب اطرافیانش..⚡️
حالا راهکار‌‌ برا بهتر شدن رفتارمون و توو کامنتا میگم جا نشد...💚🙏

من این تاپیکا رو میزارم شاید بتونم یکمی ب اینده کمک کنم...حتی اگر برای یک نفر هم موثر باشه برام کافیه...چون بچه های ما نیاز ب جامعه سالم دارن🫂❤️خیلی وقتا میتونیم اگر راجع ب چیزی اطلاعاتی داریم بهم کمک کنیم🫠🌎🦥