تجربه خواب
من چند وقتی بود خیلی کلافه میشدم سر خوابوندن پسرم عصبی میشدم وقتی میبردمش بخوابه انقدر راه میفتاد و وقتمو میگرفت که اعصابم خرد میشد زوری میخوابوندمش تو تخت
با خودم گفتم چرا انقدر اعصاب خودتو بچه رو خرد میکنی الان دو شبه یه چیزی یاد گرفتم
شب از یک ساعت قبل خواب شروع میکنم باهاش حرف زدن کتاب خوندن تکرار کلمات رو مبل باهاش درمورد بدنمون حرف بزنم اونم از سر کولم بالا میره میچرخه بعد هم فهمیدم که از بیداری عصرش تا خواب شبش دقیق ۷ ساعت طول میکشه و من فقط نیم ساعت قبل تایم خوابش میبرمش تو تخت یعنی خسته خسته میاد تو تخت و از اولش هم خوابیده حتی یکبار هم بلند نمیشه بره بچرخه - یه قصه هم تو اپ آی قصه پیدا کردم اسمش شب بخیر دوستمه خیلی جالبه اول درمورد صداها حرف میزنه بعد یه قصه میگه بعد لالایی میخونه و بعد یه پیانو دقیق سر نیم ساعت بدون هیچ تکون و غلتی میخوابه - خواب ظهرشم دقیق ۵ ساعت و نیم بعد بیداری صبحشه و من زودتر نمیبرم

۵ پاسخ

اگه صب ۹بیدار کنی
ظهر یک و نیم تا چهار
شب ۱۱/۳۰الی ۱۲. خودشون فشنگ میخوابن

منم تو خوابوندنش مشکل دارم چندروز هم هست وقتی براش قصه خوندم و کاملا چشاش بسته میشه که بخوابه دوباره بیدار میشه که بریم از اناق بیرون ومن دوباره به زور میخوابونمش با گریه،موقع خواب که میرسه استرس میگیرم درست سر هفت ساعت میخوابونم باز گفته ی شمارو امتحان میکنم ان شاالله مفید باشه

سلام‌میشه داخل اسنپ قسمت سرمایه گذاری با کد تخفیف منو بزنید به هردومون هدیه میده EURwTyMby

احساس میکنم برای خوابش یکم حساسی...هروقت خوابش بگیره خودش میخوابه

موقع غصه موهاشو ماساژ بده عالیه

سوال های مرتبط

مامان آروین👼🏻😍 مامان آروین👼🏻😍 ۲ سالگی
۲دیگه بعد از این شیری که وقتی از خواب بیدار میشد رو حذف کردم و تا از خواب بیدار میشد بلند میشدیم و حواس پرتی و صبحانه و بازی، دیگه خودش انگار متوجه شده بود که شیر نیست و اروین همیشه عادت داشت تا صبحانه اشو میخورد میومد شیر میخورد و این عادت از سرش افتاد و کلا یادش رفت، و بعد رسیدیم به غول یکی مونده به اخر یعنی شیر قبل از خوابیدن که یبار امتحان کردم و اروین رو ۳ ساااعت چرخوندم و اون فقط گریه میکرد و نتونستم اخر و هلاک شد بچم و بهش شیر دادم و خوابید، هنوز نه خودش واسه این قسمت اماده بود و نه من، فهمیدم که من باید خواب عصر رو اول یاد بگیرم بخوابونمش بعد برسم به اون قسمت شب، پس عصرا اهنگ لالایی گذاشتم و تکون و لالایی نمیخوابید و بعدش دیگه فهمیدم اروین اینجوری با تکون دوست نداره بخوابه و میذاشتمش تو بغلم و بدون هیچ تکونی اینقدررر حرف میزنم و از ثانیه ای که از خواب بیدار میشد رو براش تعریف میکردم تا همون لحظه و فهمیدم اروین حرف زدنم رو دوست داره و روز اول ۲ ساعت حرف زدم یه چیزی رو هزاربار تعریف میکردم-
مامان یزدان مامان یزدان ۱ سالگی
تجربه من برای قطع شیردهی(شیرمادر)
الان دقیقا شد یک هفته که پسرم لب به شیر نزده
امروز برای اولین بار وقتی داشت تلویزیون میدید خوابش برد
این برای من این نشونه بود که یاد گرفته مستقل خوابیدن رو
شبا هم که میاد بین منو باباش انقد وول میخوره تا خوابش ببره
من دو سه هفته اخر سعی کردم هی وعده هاشو کمتر کنم مثلا یزدان عادت داشت تا از خواب صبح بیدار میشد شیر بخوره ازش نیم ساعت بگذره بعد صبحانه بخوره هفته های اخر تا میومد درخواسته کنه میگفتم پاشو بریم صبحانه خیلی گرسنمون شده این وعده کامل حذف شد چند شب سعی کردم بدونه سینه بخوابه داستان بگم نازش کنم ولی دیدم نه نمیشه هر جوری شده تقاضای شیر میکنه و کلا چه خواب روز چه خواب شب بدون سینه اصلا نمیتونه بخوابه تو این مرحله به بن بست خوردم
پس وقتی تعداد وعده هاش شده بود سه تا یکی قبل از چرت روز یکی قبل از خواب شب و یکی توی خواب حدود ساعت ۷ صبح تصمیم گرفتم قطع کنم
شبای اول خیلی اذیت میشد چون اصلا بلد نبود بدون شیر بخوابه میبردیم تو ماشین میچرخوندیم تا بخوابه دیدم خب نمیشه عادت سینه از سرش میوفته عادت میکنه به ماشین که دیگه شب چهارم ماشین هم نبردم و انقد نازش کردم تا خوابش برد تا سه شب توی خواب بهش دادم بعدش بیدار میشد گریه میکرد بغل میکردم راه میبردم دوباره میخوابید