اطرافیان به شما هم اینقدر گیر میدن 😐اژ اول بارداری دیوونم کردن انتظار دارن از روز اول بارداریم می رفتم خونه ی بابام تا بزرگ شدن بچه
جالا که دنیا اومده کافیه بگم بچه یه دقیقه گریه کرد کل فامیل و خانواده زنگ میزنن دعوا که چرا نمیری خونه ی بابات😑مامان و بابامم اونطرف که ما میگیم بیا تو لجبازی نمیای😐
بابا دوست دارم خونه ی خودم باشم لباس راجتی بپوشم
از روز اول میدونستم بچه داری بی خوابی و... داره بعد بچه خواستم نمیدونم چرا بقیه اینقدر سختش می کنن

اصلا به اطرافیانت اطلاعات نده
اگه چیزی پرسیدن بگو خداروشکر خوبه و مشکلی ندارم.
منم فقط خونه خودم راحتم
ادما اندازه ای که حمایت میکنن دخالت هم میکنن
حاضرم خودم سختی شو بکشم ولی روانم اسوده باشه.

من زایمان اولم سزارین بودم ۱۰روز موندم خونه بابام اینم حتما میرم چون واقعا نمیتونم البته من شوهرمم جای دیگ سرکاره ۲۰ روزسرکاره۷روز میاد خونه دیگه الانم هر ماهی حداقلش ۱۰روزش اونجلم

دقیقا منم همین مشکلو دارم از روز اول بارداری همه منت گذاشتن سرم همش خونه تنهایی برو خونه مادرشوهرت مادرت فلان تا الان که سه روز دیگه زایمانمه من مقاومت کردم خونم هرازگاهی بهم سر میزنه مادرم

من که از اول بارداری نه خونه مامان بابا خودم نه شوهرم نرفتم
هر کی می‌شنوه فک می‌کنه باهاشون به مشکل خوردم 😐

منم نرفتم خونه بابام با اینکه شوهرم اصلا ازم مراقبت نکرد ولی باز موندم خونه ی خودم

اره خیلی تو همه چی دخالت دارن منم خونه خودمم خودم تنها سزارینی هم بودم هنوز بخیه هام و رو نکشیدم همشم نشستم بخدا گیر اینم که شیر بدم بهش شیر خودمو خیلی اذیت میکنه تا سینمو بگیره نوک سینم خیلی پهنه نمیدونم چکار کنم که بگیره دوست ندارم فقط شیر خشکی بشه 🥹البته دوتا زندایی دارم و خالم قدر نشناسی نباشه خیلی خیلی کمک حالم بودن اگه خودشون نبودن واقعا نمیدونستم باید چکار کنم

بگووو ب شما چه مگه خودم خونه زندگی ندارم ک برم جای دیگه

خب ب بقیه چیزی نگو و اجازه نده دخالت کنن