از وقتی پسرم بدنیا اومده درگیر شدم دو روز که خونه بودم مهمون هی رفت اومد یعنی یه ثانیه دراز نکشیدم راحت بچه از طرفی گریه میکرد ازطرفی درسای دخترم یعنی روحی و جسمی داغونم بعدم از دیروز بیمارستانم بخاطر زردی پسرم
،حس میکنم از دخترم غافل شدم یه حس عذاب وجدان بدی دارم 😭خودخوری میکنم با خودم میگم مادر بدیم ولی شوهرم حواسش بهش هس میبرتش بیرون براش کادو خریده هواشو داره اما دلم نا آرومه 😭

عزیزم تو بهترین مادر دنیای این چه حرفیه تو الان خودت به استراحت نیاز داری تا جون بگیری بتونی به جفت بچه هات رسیدگی کنی
خداروشکر کن شوهر باشعورو درک بالا داری داره کمکت میکنه هوای دخترتو داره فعلا مواظب خودتو نی نی باش چند سال به دخملت رسیدی الان نوبت خودتو پسره البته فعلا
اصلنم عذاب وجدان نداشته باش فقط محبتتو دریغ نکن😘😘😘😘😘
زردی گل پسر چنده؟؟؟؟؟

اصلن اینجور نییست
ولی سعی کن‌مهمون قبول نکنی این روزا
بعدم اون اولی بیشتر حالیشه بهش برس

من که گفتم تا ۱۰روز کسی نیاد

وااای من و شما دقیقا باهم بودیم باهمم زایمان کردیم؟🫢
منم دقیقا همین حس هایی که گفتی رو دارم الانم دارم دخترمو میبرم دکتر برای زردی استرس دارم خدایی نکرده نگه بخوابه
پسر منکه اصلا بغلم نمیاد حتی نمیزاره بوسش کنم خیلی حالم بده خیلی

منم شرایط شمارو دارم با اینکه تفاوت ک بچه اولمه و بجه دیگه ندارم درک میکنم شرایطشو

من هنوز زایمان نکردم ولی پیشاپیش درکت میکنم خیلی سخته