دیگه تواین گرونی به فکر یچه هاته واسشون خرید میکنه ازش تشکر کن
شمام کار خوبی نکردی جلو دوستاش وهمسایه ها ضایعش کردی بعدا بهش میگفتی مامان اینجوری گفتی ناراحت شدم
بعضیا عادت به بزرگنمایی کردن دارن دست خودشونم نیس
مادرت مثه مادرشوهراس واست
دفعه ی دیگ ک اورد بگو ن مامان نمیخوام وقتی میری جلو همه میگی من اوردم.پوشیدن خوردن حس میکنم صدقه دادی ک اینجوری میگی محترمانه بگو.بعدم بگو وقتی نیاز ب چیزی داشتم خودم میگم
یه چیزی بگم زهره ولش کن اول اینکه هر کسی رو تو گور خودش میخوابونن بدوم اینکه خداروشکر که دست شوهرت به دهنش میرسه محتاج کسی نیستی سوم اینکه زهره مادرت یه عمره اینجوری زندکی کرده قضاوتش نکن تو سیع کن مثل اون نباشی بعد هم وقتی توقعت و از مادرت قطع کنی دیگه اینکاراش برات عادی میشه اینحوری فقط خودت عذاب میکشی
حق داری دختری چشم داری ولی وقتی طرفت این تو عوض شو تاحالت روخراب نکن
نمیدونم حرف درست یانه ناراحت میشی یانه فدات اشتباه از تو چرا دستت وچشمت دنبال مادرت یاخانواده پدریته ت پو طوقو زیاد داری بشین زندگیتو بکن همسرت واست کم میزاده ول کن خیلی دیر به دیر برو و سرد باش من اینجا کسی رو ندارم جز همسرم نگذشت ول کن خواهر مقسرتوی بزار من بهت بگم
یعنی ی کار کوچیک برات میکنه انقدر بزرگش میکنه که نگو . من موندم چجوری لباس و پوشک و شیرخشک بچه های منو این میگیره .تازه از در مغازه هم شیر و کیک و شوینده نمیده پدرم میدن و بابام خودش میاره وقتی خانم سیر شد اضافه هاشو میاره برای من سهم خودشو که نمیده اونم اول زندگی شوینده داد نه الان .از عید تا الان هم دوبار شیرکیک داد به بچه هام همش خودمون میخریم ی جوری میگه انگار همش اون میده
عزیزم شما باید فاصله بگیری همین دیگه هیچ مدل کمک و خیری ازشون نگیر
نمیدونم چی بگم بهت ولی خوب اینا همیشه برمیگرده به عادت که دیگه توی مادر شما شکل گرفته
میخواد تظاهر کنه که همه چیزش خوبه
و به قکر همه هست و خوبی هاش و زیاد کنه
دیگه مادرته نمیتونی کاریش کنی
و اینجور که میگی یه چیزی داره و نمیده شاید خسیس باشه و بخواد هرچیزی که داره برای خودش نگهداره
و نمیده به کسی
همیشه به پدرم تن ماهی میدن میدونه چقدر دوست دارم ی دونه بهم نمیده دیروز منم گفتم ما همیشه تن ماهی میخریم میگفت به پدرت نمیدن بهت بدیم بعد شب اتفاقی راذمهر رفت در کمد باز کرد ی جین تن ماهی توی کمد بود چقدر دروغ میگه این زن .بعد هم شب پدرم شام نخورد گذاشتم براش پدرم ماکارانی دوست نداره ظهرش گفتم برا بابا کباب تابه ای دیشب بیار گفت نیست دیگه هیچی رفتم یخچال نگاه کردم دیدم کاسه پر کباب تابه ای سهم بابا هست منم هیچی نگفتم نمیدونم برا داداشم خواهرم نگه داشته بود که به بابا نیاورد بابای بیچاره منم لا نقو نوق ماکارانی هارو خورد .
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.