ولی چون از اون دیس بقیه هم میخواستن بردارن درستش اینه که شما برای پسرت جداگونه برمیداشتی نه اینکه بشینه از کل سینی بخوره..بحث دستمال کردن و اینا..دیگه صاحبخونه هم ناراحت نمیشد..
عزیزم چون خودت گفتی قضاوت کنین تنها کسی هم که خلاف شما گفت فوری ناراحت شدین. لطفا ناراحت نشین. طبق تعریفهای خودت میگم چون من بیشتر نمیدونم. پسر شما مثل همه بچه های این سن رفتار کرده. ولی شمای مادر بالغین باید بتونین در مهمونی هرچقدر هم همه بچمون دوست داشته باشن بچتونو کنترل کنین. اینجور که معلومه یک دیس سبزی خوردن بوده که دعا خونده هم بوده. شما باید یه مقداری میریختین برای پسرتون. واینکه پسرتون نمیذاشت قابل قبول نیست عزیزم. چون اقتضای سنشه هیچ بچه ای نمیذاره ولی تسلیم شدن شما مادر یا پدر هست که اشتباهه. شما باید میذاشتیم تو بشقاب اونم فوقش یکم جیغ میزد دیگه. بچه رو بغل میکردی یکم دور میشدی سرشو گرم میکردی. اینکه بگی مگه بچه من چیکار میکردی موضوع بچه شما نیست موضوع رفتار شما والد بوده. به هرحال بچه ها اینجوری هستن همه چیو میخوان برای خیلی چیزا لج میکنن این ماییم که باید بتونیم این موضوعاتو کنترل کنیم. نباید بذارم بچه به ما حکم کنه از ترس اینکه حالا جیغ بزنه یا بزنه . خلاصه میدونم شاید خوشتون نیاد ولی به نظرم کار شما اشتباه بوده. والبته ایشونم یه زن سالخورده بوده مال زمانی که بچه ها جرات نفس کشیدنم نداشتن پس خیلی رقتار بچه شما و بیشتر رفتار شما براش عجیب بوده. مطمئنا فقط هم یه دیس سبزی نبوده احتمالا از قبلش بعضی رفتارهای پسرتون که به نظر ما امروزی ها طبیعی هست براش طبیعی نبوده. و مجموع اینا باعث شده به شما اونو بگه. در کل بهتره مراسم بزرگ که مخصوصا جای آدم بزرگا هست بچه های کوچیک رو نبرین . اینطوری هم احترام خودتون حفظ میشه هم صاحبخونه.
والا بنظرمن ک کارشما کاملااشتباه بوده توخونه ی خودتون هرجوری دوست دارید بزاریدبچتون رفتارکنه ولی خونه مرد نباید اینجوری باشه
اصلا به دل نگیر دیگه گذشته رفته اون خانوم به خاطر سنش و حالا طرز فکر قدیمی همچین رفتاری داشته . ولی ازین ببعد بهتره یکم بیشتر دقت کنی حواست به بچه باشه کسی چیزی نخواد بگه بهش یا به تو.بعصی ها حالا نه واقعا سن بالا باشن واقعا اعصاب و روانو سالم ندارن یا حساسن وسواس دارن خب؟ادم گاهی خودش باید زودتر مراعات کنه که جای حرف و حدیث پیش نیاد
مثلا منم چند دفعه اینجور مراسم پیش اومده رفتم دختر منم یدفعه بهانه میگیره یجانمیشینه اصلا تو اینجور موقعیت ها حرف شنوی نداره من واسه اینکه چیزی بارم نکنن مثلا پامیشم باهاش میرم تو اتاق سرگرمش میکنم از خونه کتاب و وسیله سرگرمی میارم یا کارتون جدید میزارم تو گوشی ببینه وقتی یه دفعه گیر میده به چیزی سریع حواسشو سعی میکنم پرت یه چیز دیگه کنم. یا مثلا جلوتر از خوراکی ها یکم برمیدارم میزارم ظرف میبرم تو اناق میگم همینه بقیشو خانوما میخوان بخورن برداشتن بردن این برای شماست و ... خلاصه یجور که دستمالی هم نشه چیزای دیگه
مشکل اون زنه هس ک نمیفهمه این بچه هس و بچه ممکنه هرکاری بکنه و هرچیزی بخاد
اگ ب بچه بگی نه خب قطعا گریه میکنه پس کار خوبی کردی ب حرفش کردی
اون زنه نفهمه ک نمدونه با بچه چجور رفتار کنه
روضه اش هم قبول نیس ک سبزی از دست ی بچه ۲ساله بگیره حالا بچه تو ک نخواست همرو بخوره
بنظرم رفتار هر دو طرف اشتباه بوده
هم اون خانوم که خب طبیعتا مثل بچه ی شما ک اقتضای سنش رفتار کرده اونم اقتضای سنش بوده ولی بازم میتونست بهتر رفتار کنه
هم شما که باید بچه تون از شما تذکر میگرفت
اینکه بگید رو زمین نریخته بود و سلفون بود و فلان بنظرم درست نیست.بهرحال اون برای همه بوده
مثلا اگ من بودم و دلم سبزی میخواست دیگه ازون سبزی برنمیداشتم
شما وقتی توی محیط عمومی تر خونه قرار میگیرید رفتارتون هم باید تغییر کنه و اینکه بچه ها هم باید یاد بگیرن چون این کوتا اومدن شما و ازاد گذاشتن بچه تون در اینده برای خودتونمشکل ساز میشه
من بودم یا تذکر میدادم ب بچه م یا از خود صاحبخونه کمک میخاستم حالا توی بشقاب دیگه یا اینکه سبزی رو بریزن توی دیس دیگه یه مقدارشو تو همون دیس بذارن برای بچه ی شما بهرحال دنبال راه حلی میگشتم
بنظرم کلا نباید بچه هارو تو اینجور مراسما برد
هم خودت راحت تری هم بچت
من اینجور جاها چون میدونم همش باید ب بچم ن بگم و سرخوردش کنم و ممکنه اعتماد ب نفس بچم پایین بیاد اصلا نمیبرمش حالا اگه من بر اساس شخصیت خودم همچین شرایطی برام پیش میومد نمیزاشتم بچم این کارو بکنه چون میدونم کسی پیدا میشه ک ی چیزی بگه و من ناراحت بشم اگه هم در نهایت نگیرم از بچم ظرفیتمو بالا میبرم و از حرف دیگران اون لحظه ناراحت نمیشم ولی ته قلبم فراموش نمیکنم و دیگه بچمو حداقل خونه ی اون شخص نمیبرم
وای من چقدر میسوزم وقتی بچه یه کاری میکنه همه به مادرش نگاه میکنن یا اونو مقصر میدونن من معمولا اگه تو خونه کسی این اتفاق بیفته اگه آشنا باشه تا چن وقت اونجا نمیرم که متوجه بشه ناراحت شدم غریبه هم باشه که دیگه کلا اونجا نمیرم هیچوقت پسرم رو مقصر نمیدونم با اینکه از دستش خیلی عصبانی میشم
بی فرهنگ بوده بچه بوده باید یکن برای خانم ورمیداشت بعغیه میداد بچه
من روضه رفتم اتفاق دختر وپسرم صاحبخانه با مردم گفتن بیار شلوغ هستن
بنظرم سعی میکردی چیزی دیگ بهش میدادی و سرگرمش میکردی کمی سبزی داخل بشقاب جدام بهش میدادی . بچه ها زود هواستون پرت میشه .بعدم اینک پسرت رو دست اون خانم زده بچست نمیفهمه .
😐😐😐😐من بودم همونجا میربدم ب طرف
این سفره انداختن بدرد عمشون مبخوره
یه سبزی چیه ک از دست بچه بگیرن عقده ایا
من بودم همون موقع پا میشدم میرفتم یک کیلو سبزی میخریدم میاوردم میدادم بهش
بنده خدا سنش بالا هست دیگه .پدر ومادر هامون ک جوان تر هستن حوصله ندارن چه برسه به این بنده خدا به دل نگیر
خودت جواب خودتو توی سوالت دادی که
اون خانم به اقتضای سنش ناراحت شده وخب قدیمیا چون بچه ها همش توحیاط وکوچه اینا بازی میکردن وزیاد اذیتی نداشتن الان اگه ببینن یه بچه ای یکم شیطونه ناراحت میشن
من بارها رفت روضه پسرم همش در حال چرخیدن بوده و هیچکس بدش نیمده اینجا هم همه پسرمو دوست داشتن و با لذت کاراهاشو نگاه میکردن و اصلا بدشون نمیومد حتی دخترا و نوه های صاحبخونه. دیگه حالا شما قضاوت کنین
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.