مامانا دارم دق میکنم غمم کم بود اینم اظافه شد دخترم میریم جایی چ غریبه چ آشنا می‌چسبه ب اونا انگار منو فراموش میکنه و بعدش هرکاری داره ب اونا میگه انگار اصلا منو دوست نداره هی داد میزنه ب من میگه تو نیا یا میخوایم بیایم نمیاد و می‌چسبه ب اون واقعا دارم دق میکنم از صب تا شب باهامه مدام بغلش میکنم میبرمش پارک بازم یکیو میبینه منو فراموش میکنه و دیگه منو نمیخواد خیلی ناراحتم باید چیکار کنم واقعا یروز فک نمیکردم بچم منو نخواد خواهرم بکوب دخترشو میزنه ولی خواهر زادم خواهرم بخواد بره دستشویی گریه میکنه تا اون بیاد واقعا خیلی درد آوره واسه بچم مثل غریبه ها شدم

پسر منم اینجوریه با غریبه ها نه فقط خونه بابام اینا میرم کلا اونارو میخواد اصلا منو نمیخواد خیلی ام خوبه جای برم اصلا متوجه نمیشه هرجا بخوام برم مهمونی باغ تولد خرید میزارم خونه بابام اینا میرم من که راضی ام 😅

حالا پسر من برعکس. یسره فقط میگه مامان ندا. البته منم اصلا دعواش نمیکنم همش بهش احترام میزارم

پسر منم اینطوریه

عزیزم چون بکوب کنارش هستی ازت خسته میشه براش فضا بده تنهایی بازی کنه.همش چرا میبری بیرون گاهی وقتا ببر که دلش بیرون یا هیجان میخواد
بزار دلش برات تنگ شه.

عزیزم بچه ان هر روز یه اخلاقی دارن
منم دخترم به همه خوراکی میده ولی بمن اصلا نمیده
اگه کسی بیاد خونمون منو تو اتاقش راه نمیده
ولی من اصلا ناراحت نمیشم چون میذارم پای حساب سنش
فک کنم شما خیلی حساسی و ببخشید من میگم مهرطلب یعنی میخوای با دخترت همه محبت رو پر کنی

دختر منم اینجور یه چیز طبیعی تو این سن من دختر بزرگم اینجور بود بد دوباره عوض شد فقط میگم مامانم

اتفاقا باید خوشحال باشی که به خودت نمیچسبه .این ینی مستقل شده

آره پسرمنم به پدرش خوراکی میده وهمس بوسش می‌کنه میگه من ببری کار

دختر منم ایجوره همش هم با خودمه بک کنم بخاطر اینکه خیلی باهامومه و بهش محبت میکنیم اینجوره

دخترمنم ی مدت اینجوری بود راستیش دیگ بیشتر باهاش وقت گذروندم الان بهتر شده

اتفاقا باید ب خودت افتخار کنی بابت این موضوع،از لحاظ روانشناسی بچه ای ک از لحاظ محبتی از سمت مادر یا پدر پر بشه و.بچه اینقده بهش اعتماد کنه رفتارش اینطور میشه

فکر کنم بخاطر سنشونه پسر منم صب تا شب باهامه شبا با پدرش میخواد بره بیرون داد میزنه میگه تو نیا یا خوراکی ب پدرش میده ب بابام میده ب من نمیده نگران نباش هر رچز به اخلاق جدید دارن