۲ پاسخ

منم گاهی واقعا دیوونه میشم سخته واقعا درکت میکنم ولی خب ما هم انسانیم کم میاریم منم عذاب وجدان میگیرم ولی چ میشه کرد من دست تنها بودنم خیلی بیشتر خسته ام میکنه

خدا مارو ببخشه
منم گاهی کم میارم از بهونه گیری هاش واقعا.

سوال های مرتبط

مامان آی تای 🌙😇 مامان آی تای 🌙😇 ۳ سالگی
مامانا بچه های شمام تو این سن لجباز شدن؟دختر من چند مدتها اصلا خوب نیست صبحا پامیشه جیغ میزنه گربه می‌کنه بی دلیل یکساعت یا نیم ساعت حتی اون لحظه میگه بغلم نکن پیشم نیا نمی‌دونم دعوا میکنم اونموقع ها نمی‌خواد بغلش کنم همه چی لج می‌کنه جیش نمیگه بعضاً جیش می‌کنه خونه منم عصبی میشم داد میزنم سرش بعدش خیلیییی پشیمون میشم سعی میکنم از دلش در بیارم ولی بازم اونموقع ها که جیغ و گربه می‌کنه بازم داد میزنم اون لحظه نمیتونم خودمو کنترل کنم خدا لعنتش کنه زبونمو لال کنه امروز سه بار سرش داد زدم یه بار عصرو یه بارم الان خیلیم بلند و شدی. داد زدم ولی کاش اون لحظه لال میشدم چند روزه هی عصبی میشم خیلی پشیمونم می‌دونم مارک بده اون بچست ،مثلا سر چیزای بیخود گریه می‌کنه مثلا یکم پیش گریه میکرد فلان چیزو نزار اونجا ،شکا اون موقع ها اون ماریو که بی منطق میگه رو‌میکنین؟هر چی میگه میکنین؟من خواستم هرچی اون میگه نباشه بی محلی کردم دیگه آخرش بریدم داد زدم شدییید خاک تو سرم خوابیده دارم گربه میکنم دارم از عذاب وجدان میمیرم خدایا بهم صبر بده میترسم یادش نره بعدن تو همش بمونه بچم عصبی سه بد خلق شه
مامان قلب ِ مادر مامان قلب ِ مادر ۳ سالگی
دقیقا سه ساله پیش مثل امروز توبا اومدنت ب زندگیم باعث شدی من وارد دنیای زیبای مادرانه ها بشم تمامه ۹ماه بارداری رو ب امید دیدن فرشته ای که خدا خواست مال بشه من بشم مامانش رو سپری کردم ب امید دیدن روی ماهت پسرکم...
اون ۹ ماه ب کنار اون هفته اخر ب کنار که هر روز میگفتم امروز میبینمت و تو توی شکمم قِل میخوردی سُرمیخوردی دلم قنج‌میرفت که داری باهام ب روش خودت جوابمو میدی☺☺☺ تومیگفتی (عهکی مامان باید خیلی اذیت بشی تا بتونی منو ببینی همینطوری الکی رضایت نمیدم  ب این اسونی هام نیس🤪🤪🤪🤭🤭🤭)
اون یک هفته ک هر روز میرفتم بیمارستان ک شاید رضایت بدی و پا ب دنیای من بزاری برام خیلی بیشترگذشت...بلخره رسید اون روز که من از صبح چشم انتظارت بودم باترس و لرز رفتم بیمارستان و بستری شدمو  بلخره دردهایی ک هیچ‌تجربه ای ازش نداشتم ب سراغم اومد  با اون وجود باز دلم برای دیدنت له له میزد تا اینکه دقیقا همین موقعها بود ک گفتن موووهاییهههه سیاهشوووووو بلندشوووووو ببیننننن اووومددددددد 🤭😍.... شور عجیبی منو گرفت.. خدایا شکرت ک منو لایق مادر بودن دونستی... ☺🙏
پسرکمو دیدم دقیقا ساعت ۵ و ۷ دقیقه عصر ... اولین دیدار ما شکل گرفت...
پسرکم من برای اینکه تورو برسونم ب بالای بالا تمامه تلاشمو میکنم... دل مامان فقط ب بودن تو خوشه گل پسر نازم
تولدت مبارکمون باشه دلبر قشنگم 🤱🏻🥳