درددل🫂. حرفاتون آرومم می‌کنه
فقط بهم بی احترامی نکنید
صبح تا چشمام وا کردم دیدم عه،حیاط پر از انگور سیاه هست شوهرم میخاد مشروب بگیره منم گفتم این چ کاریه صدتا فحش داد گفتم بخدا تکلیفم معلوم میکنم گذشت. رفت سرکار دیدم عه از در اون طرفی اومد بدون اینکه من بفهمم ی عالمه گندم خریده برای کبوتراش گفتم چراااینجوری می‌کنی چراااا قشنگ زندگی نمیکنی اون قدر موهام کشید زد تو سرم
خبر مرگم ابن که حرف من جز آدم حساب نمیکنه چرا گیر میدم چرااا
چرااا
چرااا
چرااا جوش میکنم بقران اون غمش نیس رنگ رو از من بهتر. قیافه بهتر موهاش مشکی تر .اصلا حرف من مهم نیست. اصلا

۴ پاسخ

منم مثل تو اما بخاطر پسرم کوتاه میام اونم بیشتر سواستفاده میکنه تنها چیزی ک این روزا میخام مرگه

یه روز همین این دنیا و اون دنیا جواب کاراش میگیره اگه نمی تونی جداشو ازش

مطمئن باش یه روزی اونم چوب بی حرمتی هاش به تو رو میخوره و اون روز دیر نیست

همیشه کتکت میزنه؟ 🥺🥺

مقالات مرتبط

حرف زدن کودک اوتیسم
حرف زدن کودک اوتیسم و درمان دیر حرف زدن+آموزش‌های لازم
زمان حرف زدن کودک
سن حرف زدن کودک پسر و دختر | راه‌های تسریع زمان حرف زدن کو...
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
رفتار با کودک حاضرجواب
رفتار مناسب با کودک حاضر جواب

سوال های مرتبط

مامان امیرعباس مامان امیرعباس ۲ سالگی
چرا من اینجوریم؟؟؟اصلا گاهی انگار این بچه مال من نیست مخصوصا که تو جمعی باشم نه که مشغول حرف زدن باشما اصلا حواسم۶دانگ پیش پسرم نمیشه.دوروز پیش پسر فامیلمون پسرمو انداخت زد من فک کردم همون بوده چون دیدم نبود که ببینمش گفتم بچن بازی میکنن امروز شنیدم که گردن پسرمو گرفتن بوده ،فقط یه سال بزرگتره از پسر من
اینقد ناراحت شدم که چرا من ندیدمش
دیگه امروز همون بچه هرچی‌میخواست پسرم از ترس اون چیزو ول میکرد میرفت با وسایل دیگه بازی میکرد بعد شنیدم اون قضیه اتفاق افتاده
به قدری از خودم عصبیم که چرا ۶دونگ حواسم به پسرم نیست.حالا میرم دوره تربیت فرزند میخرم که درست تربیتش کنم وقتی همش چشمم بهش نیس😡
مشاهده ۴ پاسخ
مامان گل دخترم 🪴 مامان گل دخترم 🪴 ۲ سالگی
بخدا
بخدا
بخدا
بچت شبا شیر میخوره تا صب. مهم نیست
بچت معلوم نیس کی از پوشک بگیری . مهم نیست
بچت غذا نمیجوه . مهم نیست
بچت ۴تا کلمه از بچه های دیگ کمتر حرف میزنه. مهم نیست
بچت خیلی اعصابتون خورو میکنه . مهم نیست
بچت کم میخوابه . مهم نیست
بچت اخلاقی بد هر چی داره . مهم نیست
اینو منی دارم بهت میگم که بچم دو هفته اسهال و تب و استفراغ شدید داشت ۴ روز بستری شد توی این مدت این بچه هییییییچی نخورد ۱ کیلو و نیم کم کرد
مهم اینه که سالمه تو خونه ای نه بیمارستان
🫂🫂🫂🫂🫂🫂
مشاهده ۸ پاسخ
مامان ترنج مامان ترنج ۲ سالگی
کسی میدونه بچه ها توی این سن میتونن حرف بزنن یا نه؟ مثلا بگی فلان چیزو واست نمیخرم بگه " من اونو میخام نگاه ندارم " ، یا میگه " من اینو (اسلایم) نمیخورم مریض میشم"
بچه دوستم دیدم حرف میزنه قشنگ ، شعر میخوند، گفتم ببینم بچه اون زود حرف زده یا بچه من دیر حرف میزنه
مشاهده ۱۲ پاسخ
مامان هلما😍❤ مامان هلما😍❤ ۲ سالگی
خانما من دارم دیوونه میشم.نمیدونم شماهم مثل منید یا نه ولی من تقریبا از بعداز زایمانم اینطوری شدم همش ی حالت وسواس دارم به تمیزی خونه تا یکم کثیف و بهم ریخته بشه عصبی میشم میدونید که این حس با وجود بچه چقدر سخته که همش درحال ریختو پاشه همش خودمو با بقیه مقایسه میکنم و این عذابم میده هرچقدر باخودم حرف میزنم که کارت اشتباهه و از پا میوفتی اصلا فایده نداره.انقدر دلم میخواد مثل اون مامانایی باشم که همش میگن خونه براشون مهم نیست و فقط به راحتی و وقت گذروندن با بچه فکرمیکنن ولی من نمیتونم چرااا🥺🥺🥺🥺
مشاهده ۵ پاسخ
مامان شاهین مامان شاهین روزهای ابتدایی تولد
من پسرم چند روز دیگه دو سالش میشه و پسرعموش ۱۰سالش
بعضی موقع ک داخل حیاط هستن سرپسرم داد زده چیزی بهش نگفتم چند شب پیش باز خونه مادر شوهرم بودیم پسرم دخترعموشو ک یه ماه از پسرم کوچکتر بود هول داد خیلی دوستش داره همش بغلش میکن پسرعموش دوباره سرپسرم داد زد با صدای بلند خواهرشوبغل کرد بعد من اونجا بودم مادرشم بود خواهر شوهرم گفت بهش حق نداری تا پدرمادراشون هستن سر بچه کسی داد بزنی اوایل اینجوری نبود اصلا پسرم با خواهرش بازی میکرد دعوا میکرد چیزی نمی‌گفت الان مثل یه آدم بزرگ رفتارمیکن حتما مادرپدرش بهش گفته ک پسرمن این کارکرد تو ام از خواهرت دفاع کن وگرنه قبلا اینجوری نبود تا امروز دوباره دیدم سرپسرم داد زد گفتم داد نزن سرش تو بزرگی اینا متوجه نمیشن دیدم مادرشوهرم میگه پسرعموش گفتم هرکی باش حق نداره تا پدرمادرش هست دادبزن سربچم سرخواهرخودش هرچقدردلش میخواد داد بزن اما بچه من اجازه نداره مادرشوهراز پشتش گفت عمو عمه سرتو اصلا دادنزدن گفتم تا اونجایی ک عقلم رسیده ازگل نازکترنگفتن حالا شاید کوچیک بودم اونم پدرمادرم هست قرار نیست هرکسی از راه برس حرف بزن دیگه چیزی نگفت مشکل اینجاست هممون تو یه حیاط زندگی میکنیم واقعا خسته شدم از اینکه هرروز بیدارمیشمو میبینم دورم محفوظ نیست سریع پسرم می‌ره داخل حیاط تا یه کاری میکن همه صداش میکنن دست نزن اینجوری نکن هزار حرف دیگه این جاریمم تازه آمده هردوتاشون مال یه محله هستن باهم بیرون میرن پارک میرن اصلا نمیگن تو میایی نمیایی اگه مراسم ختمی چیزی باش اصلا ب آدم نمی‌گم واقعا غریبه غریبه
مشاهده ۵ پاسخ
مامان باران مامان باران ۲ سالگی
ی اتفاقی امشب افتاد امیدوارم سرزنشم نکنین
توی حیاط خونه مادرشوهر بودیم ک بچه جاریم اومد همسن‌دخترمه و اون پسره
باهم بازی میکردن و اینا من دوسشون دارم این جاریم رو و همچنین بچشو چون دست بزن هم نداره راحتم
همه چی خوب بود تا برادرشوهرم اومد که میشه عموی بچه ها
دختر من خیلی این عموش رو دوس داره البته همشونو دوس داره ولی اینو بیشتر دیده راحتتره کنارش از بدو ورودش بدون نگاه کردن ب دخترم رفت پسر جاریم بغل کرد باهاش حرف زد بازی کرد انداختش بالا و دخترم از همون اول انتظاری میکشید ک یه نیم نگاه بهش بندازه چندبار هم بصورت نا محسوس گفتم عمو اومده الان باهات بازی میکنه ولی این احمق حتی نیگاشم نکرد تهش دخترم ناراحت شد اونم وحشتنااااااک رفت تو کوچه اصلا دلم اتیش گرفت گریم‌گرفت
این بار اولش نبود کلا آدم مودییه حالم ازش بهم میخوره حالا میخواید بگید اشتباه میکنی نمیدونم ولی وقتی بچم اونجوری میشه قلبم تیکه میشه گندش بزنن
منم از شدت ناراحتی این موضوعو ب شوهرم گفتم چون از قدیم هی میگه من همه چیمو ب این داداشم میدم و این فلانه در حالی ک این آقا اصلا مودی تشریف داره و هزاران بار شنیدم پشت شوهرم بد میگه ولی هیچی نگفتم
نمیدونم چراایقد ناراحتم نظرتون کار درستی کردم‌گفتمش؟ فقط بچه من نیست که بچه اونم هست حق داره بدونه
مشاهده ۱۵ پاسخ
مامان آرتا مامان آرتا ۱ سالگی
فقققققط یه کلام بیاین بگیین شوهرایه شماهم اینجورین یااا نه


چند شب پیش شوهرم بهم گفت که یه دکتر خوب پیدا کردم که بچه رو ببریم پیشش منم گفتم خیلی خوبه از همه چیز بچه با خبر میشیم
خلاصه امروز مادرشوهرم تا منو دید گفت اره پسرم گفته بچه رو‌مبخام برم دکتر منم گفتم واسه چی اونم گفته چون چاق بشه. منم گفتم بچه ی سالم روببری چی بگی این و تازه از شیر گرفتین اینجوریهه. منم گفتم همه چیز که ب ظاهر نیس من بچمو چکاب یه سالگی نبردم ادم کم خونی داشته باشه شاخ و دم که در نمیاره خیلی چیزارو از طاهر نمیشه گفت
بخدا اعصابم ریده شده
مشاهده ۱۲ پاسخ
مامان سلین مامان سلین ۲ سالگی
سلام
خانما بچه تا چند وقت حرف نزنه مشکلی نیست
سلین نکه هیچ کلمه ای نگه بعضی کلماتو میگه ولی خب جمله نمیگه اینکه حرف بزنه قشنگ تمام کلماتو بزن حرفاشو با عه عه میزنه
مشاهده ۶ پاسخ
مامان شاهین مامان شاهین روزهای ابتدایی تولد
من یه اخلاقی دارم نمی‌دونم اشتباه یانه قبلش با خودم خیلی تکرار میکنم ک جلوی زبونمو بگیرم و حرف نزنم اما وقتی ک توی موقعیتش پیش میاد همه چیو میگم حرفمو رک میزنم اصلا دست خودم نیست ک نگم نسبت به یه حرف واکنش نشون میدم یه روز من ب پسرم گفتم نکن دست نزن با لحن تند گفتم دختر جاریمم دنبال پسرم آمد ب دوتاشوم گفتم ن جاریم برگشت گفت من سربچه هام داد نمیزنم اینجوری عادت نداره ک باهاش حرف بزنی بهش گفتم یعنی دخترت خودشو بکش تونیاید بهش چیزی بگی تو اصلا سربچت دادنزدی عصبی نشدی گفت بعضی موقع چرا امان همیشه گفتم منم همیشه ک دادنمیزنم خیلی خودشو میگیره و افاده زیاد داره پسرشم کلاس سوم ابتدایی با بچم خوب نیست اما پسرم می‌ره سمتش داداش میکن بغلش میکن پدر شوهرم ب بچش هزار تا حرف میزنه دهن باز نمیکن ک حرف بزن خیلی سیاست داره البته فامیلشونم هست اما با بچه من وقتی تند رفتارمیکنن یاداد میزنن من تو روشن درمیام میگم کارشون اشتباه
مشاهده ۴ پاسخ
مامان فرهان👩🏻‍🍼 مامان فرهان👩🏻‍🍼 ۲ سالگی
سلام مامانا خسته ی بچه داری و خونه داری نباشید....ی سوال....این ک آیا شما غذایی که سه چهار روزی تو یخچال مونده باشه رو میدید به بچه؟
من چند روز پیش هویج پلو درست کردم اصلا نشد نخوردیم موندش تو یخچال الان دیدم فرهان گشنشه تازه هم از سر کار اومده بودم گفتم تا نهار درسا کنم یکم از اون گرم کردم از شاننسم انقدم گشنش بود ماشالله خورد تا تهش....اصلا هم مزش عوض نشده بود ولی الان دوستم زنگ زد صحبت کردیم میگه خطرناکه غذا مونده منم استرس گرفتم....خطریه ینی؟؟؟
مشاهده ۹ پاسخ
مامان هوژین🫀 مامان هوژین🫀 ۲ سالگی
شمام بازور صبحانه میکنید تو حلق بچه هاتون🥲هرکار میکنم نمیخوره بازور گفتم دو لقمه بخوری اجازه میدم بری حیاط بازی کنی عاشق حیاطه دوتا لقمه روخورد بازور گفتم بازم بهتر از هیچیه😔
مشاهده ۱۳ پاسخ
مامان دو تا گل پسر مامان دو تا گل پسر ۲ سالگی
سلام مامانا
میگم من ن باردارم ن شیرده ولی دیشب دیدم سینم با حتی ی فشار خیلی کم از سینم شیر اومد بیرون چرااا
مشاهده ۲ پاسخ
مامان نفس مامان نفس ۲ سالگی
خانما سلام
ببخشید ۷ یا ۸ ماه پیش که پسرم مریض شد بردم دکتر براش آموکسی سیلین داد اوردمش خونه بهتر شد دیگه سرفه نکرد اصلا منم در اون شربت پودر رو باز نکردم اصلا همون‌جوری گذاشتم موند تو یخچال از دیروز پسرم بازم بدجوری سرما خورده سرفه می‌کنه میتونم از اون بدم یا خراب شده
اصلا درشو باز نکردما همون‌جوری مونده
مشاهده ۳ پاسخ
مامان 🏵️🧚👨‍👩‍👧 مامان 🏵️🧚👨‍👩‍👧 ۲ سالگی
چرا بعضی آدمای دور اطرافیان اینقدر بی شعور هستن
طرف سرما خورده ویروس گرفته بعد آمد از دست دختر من بوس کرد گفت ببخشید یکم سرما خوردم بخاطر اون از صورتش بوس نکردم منم فوری بردم دستش شستم (نصبت خاله همسر)
داشت شیرینی میخورد دختر منم گریه کرد خاله هم مهربونم شد داد شیرینش داد دست دخترم نصفش هم خورد بود من فوری از دخترم گرفتم گفتم نه نمیتونه نهار بخوره گفت بچه اشکال نداره گفتم بد یاد میگیره می‌ره از دست همه وسایلشون میگیره گفت من خالم فرق میکنم من میدونستم سرما خوردگی داره از اون طرف مامانم داد زد اشکال ندارد بذار بخوره الکی حساسی
بخدا اونا خونشون دارن کیف میکنن بچه من زیر سرم آمپول کباب شد حتی الان بقدری دست پاهاش درد می‌کنه که نمیتونه بخواب
ی چرت میزنه با داد فریاد بیدار میشه
مامان زنگ زده آره بچه بردی شهربازی مریض کردی😭😭
دوشب نخوابیدم داشتم مطب دکتر که بچم برده بودیم غش میکردم ب قدری سر گیجه داشتم شوهر بی مسئولیتم که فقط غر غر میکرد سرم از پله ها ب زور آمدم پایین اصلا دستم هم نگرفت فقط داد میزد
مگه من چقدر سن دارم اینقدر فشار روم تحمل کنم
مشاهده ۱۶ پاسخ
مامان شاهین مامان شاهین روزهای ابتدایی تولد
من ۴سال ازدواج کردم دوسال اول اصلا ب خانواده شوهرم رو نمی‌دادم الآنم همین طوره اما با وجود بدنیا آمدن پسرم مجبور شدم یه سری رفتارامو کناربزارم ن اینکه باهاشون راحت باشم چون توی یه حیاط زندگی میکنیم در خونه ک باز میشه پسرم سریع می‌ره خونشون یا داخل حیاط پسرم نوزاد بود پدرشوهرگاوم همش میگفت قد شاهان کوتاه میشه غیر مستقیم میگفت بعد ک بزرگترشد دوباره گفت چند بار شوهرم بهش حرف زدم منم بهش گفتم اما گاو تا امروز سرپله مادرشوهرم نشسته بودم پسرم ۲۲ماهش دوچرخه داره اما هنوز پاش نمیرس ک رکاب بگیره من ب پسرم گفتم الان پات نمیرس ک بزنی یکم بزرگترشدی یاد میگیری دیدم پدرشوهرم میگه قدش کوتاه دیگه بتو رفته گفتم باید افتخار کن ک بمن بره شبیه من باش حداقل هرچیزی و باعقلم میسنجم بعد حرف میزنم قدمم خیلی کوتاه نیست ۱۵۹
خیلی از حرف زدنش بدم آمد همسرمم بود چیزی نگفت باید بشم همون آدم اولی ک تازه عروس بودم الان طوری شده هرچی دلشون می‌خوان میگن نفهم گاو قبلا یه سلامم ب زور بهشون میکردم خیلی براشون احترام قاعل بودم اما واقعا آدم بد باش خییلی عزیزتر تا اینکه نیمتو برای کسی بزاریو احترام بزاری
مشاهده ۴ پاسخ