۱۱ پاسخ

اتفاقا هرکاری درحقت کردن در حقشون بکن

کی گفت تو ناراحت بشی اشکال نداره 🤨😐😐😐

بنظرم کار خوبی کردی

خوب کردی

خوب کردیییی👌🏻👌🏻

دمت گرم خوب کردی عزیزم

آره عزیزم قرار نیست جواب بدی رو با بدی بدی ،اون خودش ذاتش رپ نشون داد
تو میزاشتی بچت بغلش بمونه تا از رفتار گذشته خودش شرمنده بشه
ولی این ک خواهر شوهرات بگن تو اشکال نداره ناراحت بشی خیلی ببخشیدا چرت میگن چرا اشکال ندارد؟

نه خب تلافی کردی

عجب آدمایین ینی چی که تو ناراحت بشی اشکال نداره ولی اون ناراحتیش مهمه😐چه فرقی هست مگه؟؟
اتفاقا بهترین کارو کردی

خوب کردی چشمشم در آوردی

بسیار کار درستی کردی

سوال های مرتبط

مامان ܥ‌‌ࡐ‌ܧܠࡐ‌ܣߊ مامان ܥ‌‌ࡐ‌ܧܠࡐ‌ܣߊ ۲ ماهگی
سلام مامانا خیلی ناراحتم نمیتونم به دور اطرافیان بروز بدم میخوام اینجا بگم یکم خودمو خالی کنم😔
من ۱۰سال میشه ازدواج کردم تازه عروسی کردیم رفتیم خونه خودمون که خواهر شوهرم بچه اولش به دنیا آمد همسرم گفت میخواد به خواهرزادش طلا هدیه بده منم مخالفتی نکردم با هم رفتیم یه پلاک زنجیره حدود ۳گرم۵۰۰ سوت گرفتیم همسرم به خیال خودش میگفت برای بچه های فامیل که به دنیا میومد خیلی می‌رسید یه روزم بچه خودم به دنیا بیاد جبران میکنن.بچه دوم ۴سال پیش به دنیا امد ۲میلیون پول دادیم با کلی تو دوران بارداری براشون لباس و عروسک گرفتیم یا ۲سال پیش برای پسر جاریم ۳میلیون وسایل خریدیم خلاصه ما ۱۰سال بچه دار نشدیم تو این ۱۰سال تولدهای بچه های خواهر شوهرم و برادر شوهرم میرفتیم با کادوهای خوب ۴تا خواهرشوهر دارم ۳تا برادرشوهر دارم.خدا بعد ۱۰سال به ما دوقلو داد ماهم آمدیم یه جشن خوب گرفتیم
و بلاخره نوبت کادوها شد به دوتا بچه های من ۳تا خواهرشوهرام ۱میلیون دادن اونی که طلا بردم ۴میلیون داد جاریم هم۱میلیون داد میدونم تو این دوران نباید توقع داشت ولی انصافه حداقل یه نگاه مینداختن به این ۱۰سال واقعا انقدر ناراحت شدم که حد نداره شما بودین ناراحت نمیشدین خودخوری نمیکردین
ببخشید طولانی شد🙏🏻🙏🏻🥺
#فرزندپروری
#بارداری
مامان دوقلوها👩‍❤️‍👩 مامان دوقلوها👩‍❤️‍👩 ۳ ماهگی
بخدا این زنه دیونم کرده دیشب بچها کریه میکردن یکی از قلا رو پاهام بود خاب بود قل دیگه رو زمین بود وقت شیرش بود گریه میکرد مادر شوهرم داشت‌ شام میخورد اومد‌ پاشه خودم برداشتم ک شیر بذم اومد گفت بدش به من گفتم خودم شیر میدم ناراحت شد یه قیاقه کج و راست کرد رفت نشست یهو بعد دو دقه اومد دستشو زد زیر بچه برداش بچه ترسید یهو میگه اون نمیدی اینو میبرم من هیچی نگفتم شوهرم داشت نگاه میکرد فهمید عصبی شدم رفت رختخواب مامانشو اورد انداخت برای خودمونم تو اتاق من رفتم رختخوابمو بیارم پیش بچها گفت چی شده گفتم بچها‌ گریه میکنن عصبیم بعد گفت بگو‌ راستشو گفتم چیزی بگم میگی حساسی گفت نه بگو گفتم چرا مامانت اینکارو کرد اگ بچه رو ندادم شیر بده یعنی خودم میخام نگهدارم بچمو باز اومد اون یکی رو برداشت گفت تو خیلی رو بچها حساس سدی گفتم حساس نیستم من بچهارو ب زور میخابونم اون میاد ماساژ میده پشت گوشاشون و ماساژ میده فشارشون میده گفتم اینا برای بیدار کردن بچه وقتی میخان شیر بدنه یهو هردو بچها گریه کردن منم اصن بلند نشدم شوهرم گفت بچه رو ساکت کن بعد بیا گفتم بزار نگهداره وقتی بچه خوابه دست نزنه گریه های اینا هی بلندتر میشد منم رفتم تچ اشپز خونه ظرفا رو بشورم شوهرم دید من دست نمیزنم خودش اومد تا در اتاق باز شود شوهرمو دید به من گفت بیا بچهاتو بردار من میام میشورم منم گفتم شما ک بیدار کردی خودت نگهدار به من مربوط نیس بعدم رفتم تو اتاق یه ساعتی الاف بودن اومدم دیدم رختخواب پهن کرده یکی از بچهارو هم گذاشته رو جای خودش منم اومدم نشستم رو رختخواب تا صب هم نزاشتم دستش ب بچها بخور صب باز جلو شوهرم بچه رو برداشت ک اروغشو بگیر ه اون ک رفت گفتم بزارش سرجاش