زندگی روی سختش رو نشون داده ، مایی که به خاطر مهیار بچه دوم و زود آوردیم ، اما الان همش به مهیار غر میزینم ، دعواش میکنیم , حوصلشم نداریم مثل سابق، اصلا زندگی از کنترل خارج شده و روتین مهیار به هم خورده و مثلا برای غذا دادنش بعید اول آجیش و شیر بدم، آروغ بگیرم بعد برسم به مهیار...
چقدر سخت تر از اونی که فکرشم میکردم.

من پسرم ۷سالشه
با اینکه مستقل شده ولی بعضا میبینم بخاطر حسودی که میکنه میگه فلان کارو تو برام انجام بده یا بابا بیاد اینکارو بکنه برام بعضا عصبی میشم که این چرا اینجوری میکنه آخه.واقعا مادری شغل سختیه. همسر آدم خیلی مهمه واقعا همراه باشه یکم سختی کم میشه از دوش مادر

چرا باید یه بچه دیگ رو بخاطر یه بچه دیگ به دنیا بیاره ادم اونم بچه به اون کوچیکی ک خواهر برادر حالیش نیست و تازه میخواست محبت پدر و مادر و درک کنه🥲

پسرمن ۷ سالشه منم خیلی دعواش میکنم اون حسودی میکنه هی میادپیش ابجیش هم دوستش داره هم اذیتش میکنه منم همش دعواش میکنم بچه هیچوقت سیر از محبت نمیشه ک اینقد ک ب پسرم وابسته بودم همه چیزم بود الان دعواش میکنم اعصابم خرد میشه ولی واقعا اذیت میکنه

من نمیدونم چرا همه میگن باهم بزرگ میشن
خیلی خوبه....
ادم داغون میشه هم خودش هم بچه ها هم زندگیش.....

ب خودت سخت نگیر بچه این روزا توی خاطرش نمیمونه سعی کن فقط داد و بیداد نکنی همین ک به جفتشون رسیدگی میکنی یعنی یه مادر نمونه ای میرسه روزی ک باهم مشغول بازی ان و کل روز وقتشون باهم میگذره ناراحت نباش

منکه ناخواسته شد آوردم وگرنه بنظرم تا ۵- سال نباید بچه دوم رو بیاری ک اولی هم عاقل بشه هم سیر محبت
الان دخترم۲٫۵ سالشه و منی ک براش میکردم از عصبانیت چند بار کتکش زدم
و عذاب وجدان گرفتم یا دعواش میکنم

کلا از لحاظ روحی بهم ریختم

ای جانم حق داری
من دخترم کلاس دومه همه این استرس هارو دارم چه برسه شما که بچه اولت انقدر کوچیکه
ان شاالله چند ماهه اول بگذره ریتم زندگیتون درست میشه

منم دوست ندارم ازامش دخترم بهم بخوره ذره ای حس بد بهش دست بده بخاطر بچه دوم 😔😔

خب یکم دومی رو زود اوردی بخاطر همونه حالا همسرت باید همکاری کنه باهات

ماهم بخاطر دخترم بچه دوم آوردیم که تنهاست هم بازی داشته باشه ولی الان تا نزدیکش میاد همه باهاش دعوا میکنن بچم کلا آب شده اگه میدونستم اینجوری میشه اصلا بفکر بچه دوم نمی افتادم

چندسالشه پسرت؟