۸ پاسخ

عزیزم تروخدا منم موقع زایمانت دعا کن منم طعم مادر شدنو بچشم با اولاد سالم و صالح

خدایی دمت گرم اولین نفری که انقدر با انرژی مثبت از زایمان طبیعی تعریف کردی❤️

انشالله عزیزم برا ما هم دعا کن انشالله که بچه مو صحیح و سالم بغل بگیرم

تو۳۵هفته زایمان کردی؟

خداراشکر
کاش منم مثل شما یاشم😢میترسم از زایمان

مبارک باشه عزیزم🥰🥰خداروشکر راضی

چطور زود زایمان کردی گلم

انشاءالله الحمدالله
براماهم دعا کن
دکتر خودت قبول کرد ۳۷ هفته و ۲ روز معاینه تحریکی بشی؟

سوال های مرتبط

مامان مهرشاد مامان مهرشاد ۲ ماهگی
دکتر گفت بستری شو برا زایمان ۳۷هفته و ۶ روز میشدم رفتم بستری معاینه کردن گفت دهانه رحمت بستس برام nstوصل کرد که نوار قلب و ببینه از اونورم آمپول فشار برام زد تو سرم که وقتی رفت تو بدنم ضربان قلب بچه میومد پایین قطع کردن یه سرم خالی برام زدن که بدنم آبرسانی بشه از ساعت ۵غروب بستری شدم تا فردا صبح ساعت ۷ صبح کلا ۱ سانت و نیم باز شدم هی معاینه میکردن خیلی درد میکرد . هی آمپول فشار و قطع میکردن که ضربان قلب جنین اوکی بشه درد هاشم هر چند دقیقه اولش مثل درد پریودی بود ولی بعداً زیاد تر شد دوسه برابر پریودی ولی من اصلا جیغ و داد نمی‌کردم فقط نفس عمیق می‌کشیدم موقع دردام دیگه صبح دیدن پیشرفت نکردم اورژانسی بردنم سزارین از استرس کل بدنم می‌لرزید شوند وصل کردن خیلی مزخرف بود دردش اولش می‌سوخت ولی بعد از اتاق عمل دیگه چیزی نفهمیدم رفتم اتااق عمل بیحسی از کمرم زدن که اصلا دردش و نفهمیدم یهو پاهام داغ شد خوابوندنم رو تخت به بدنم که دست میزدن انگار حالت برق گرفتگی بهم دست میداد ولی درد نمی‌فهمیدم بعد از چند دقیقه صدای گریه بچه اومد ولی به من نشونش ندادن یه خورده بعد گفتن باید بخش اطفال بستری بشه بابت تنفسش یه لحظه فقط آوردن صورتشو چسبوندن به صورتم بردنش منم آوردن ریکاوری فشارمو گرفتن اوردنم بخش همون‌جوری بی حس بودم اومدم بعد یه ساعت سر بدنم باز شد شدیداً شکمم درد میکرد شیاف برام گذاشتن یه کم کمتر شد هنوز بلند نشدم برا راه رفتن فعلا تا همینجا بود بقیه تجربه هارو می‌زارم براتون 🫀 برا نینی هم دعا کنید که زود مرخصش کنند
مامان پناه مامان پناه ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی
تو هفته ۳۷ و ۴ روز
ساعت ۴صبح پنجشنبه کیسه آبم پاره شد
رفتم بیمارستان و معاینه کردن گفتن ب زور یک سانتی
معاینه وحشتناک بود خیلی چون دهانه رحمم اصلا پیدا نمیشد😭
دیگه بستری شدم و تا ۹ صب ک دردام شروع نشده بود قرص بهم دادن ک
دردام شروع بشه تا ۲ ظهر قابل کنترل بود و هنوز یک سانت بودم
از ۲ ی قرص دیگ بهم دادن ک دردام غیرقابل تحمل شد و ماما همراهم اومد و هرچی میخواست باهام کار کنه ب زور میتونسم ورزش کنم از درد زیاد دوبار بهم مسکن زدن دیگ وسط دردام خوابم میبرد
انقباض ک میگرفت میپریدم و جیغ میزدم از درد
ساعت ۱۱ بود ماما همراه بردم تو وان آب گرم و تا ۱۱:۵۰ دیقه روی سینه ب پایین دوش آب گرم باز کرده بود و گرفته بود خودمم ک تو وان بودم و با انقباض ها دوباره حالم بد میشد دیگ ساعت ۱۱:۵۰ معاینم کردن گفتن سر بچه پیداس زور زدنای با دردم شروع شد ک ۱۵ دیقه زور میزدم انگار ک مدفوع دارم و همزمان شکم ک کمر و کلیه ام تیر میکشید وحشتناک
دیگ ۱۲:۵ با برش ناحیه پرینه بچم ب دنیا اومد و انگار آب یخ ریختن روم آروم شدم و جفتم بعدش خودش اومد بیرون و بخیه زدن و شکمم رو فشار دادن تا هرچی اضافس بیاد بیرون با اینک خیلی درد کشیدم ولی بچمو ک گذاشتن بغلم خیلی آروم شدم
ایشالا همتون ب سلامت زایمان کنین
ولی آستانه تحمل هرکسی فرق داره من تحمل دردم خیلی کمه و خیلی اذیت شدم🥺
مامان هدیه خدا مامان هدیه خدا ۱ ماهگی
تجربه زایمان من خلاصه میکنم من گفتم بزارم بچم ۴۰ هفته بشه چون وزنش کم بود نه پیاده روی کردم نه ورزش صبح بلند شدم دیدم کمرم یه درد خیلی بدی میگیره با شکمم ول میکنه بچم خودشو سفت نمی‌کرد منم گفتم پس درد زایمان نیست از ساعت ۵ صبح تا ۱۱ خونه موندم دیدم نه ادامه داره رفتم حموم لک خون دیدم رفتیم بیمارستان پیامبر اعظم گفت بیمه اینجا قبول نمی‌کنیم برو افضلی پور منم که فقط گفتم برم ببینم درد زایمان یا مادرد اونجا که رفتم تو اون نیم ساعتی که آن اس تی گرفت چهار دفعه معاینه کردن منم رفتم بیرون دردم زیاد شد گریه میکردم خیلی درد بدی بود گفتن بیا تو دردت زایمان یه دانشجو دیگه گفت نه برو خونت درد هنوز دور مونده بودم حرف کدوم گوش کنم نرفتم خونه بیرون بودم که دردم زیاد تر شد رفتم دوباره ریختن سرم سه بار محکم معاینه کردن جیغ میزدم بیشتر دستشون فرو میکردن میگفت جیغ نزن دیگه جون نداشتم میگفتم ببرید منو سزارین انقد دست کاری کردن منو که دهانه رحمم باز شد ولی بچه سرش نبود تو لگن یکی آمد بالای دندهامو فشار داد که بچه بیاد پایین یکی دیگه هم از پایین دستش تو بود از حال رفتم که کشیدن کنار گفت برو بستری شو ساعت ۷ شب رفتم اتاق زایمان تا ساعت ۱۱ همچنان داشتن پشت سر هم معاینه میکردن میگفت هنوز بچه دور ولی ۷ سانت باز شده فوله
مامان دخترکم مامان دخترکم ۴ ماهگی
خانما خیلی هاتون بهم گفتین از تجربه زایمانم بگم براتون.... من هم درد طبیعی کشیدم تا 10 سانت باز شدم هم سزارین شدم... علتش هم متاسفانه زایشگاه بیمارستان بود که وقتی درد زایمان داشتم رفتم منو به دستگاه وصل کردن ولی به دروغ بهم گفتن که دستگاه هیچ گونه درد و انقباض زایمانی نشون نمیده حتی تماس گرفتن با دکترم بهش گفتم خانم فلانی اومد نوار قلب و نوار و نوار انقباض ازش گرفتیم هیچ گونه درد زایمانی نداره... منم رفتم خونه دردم هر لحظه بیشتر می‌شد که بعد دو ساعت دردام در حدی شدید شد که هر سه دقیقه دردی میگرفتم که حتی نمیتونستم راه برم... خودم به زور رسوندم بیمارستان معاینه ام کردن گفتن دهانه رحم 8...9سانت باز شده تماس گرفتن با دکترم که بیاد بیمارستان وقتی دکتر اومد معاینه ام کرد گفت دیگه دهانه رفتم 9 سانت بازه طبیعی زایمان کن منم التماس دکترم کردم که نه تورو خدا نمیتونم دارم میمیرم از درد.... بلاخره دکترم راضی شد ببره سزارینم کنه ولی حالا تو اتاق عمل دکتر بیهوشی گیر نمیومد رفته بود که عمل دیگه انجام بده.. چقدر هم طول کشید دکتر بیهوشی اومد!!