⭕تجربه زایمان من
❌پارت4
هر نیم ساعت با خودم میگفتم دکتر میاد منو عمل می‌کنه
ساعت هفت و نیم صبح شد
دکتر اومد
من کلی درد کشیده بودم و داشتم می‌کشیدم
دکتر رو دیدم گفتم خیلی نامردی خانم دکتر بد قولی کردی وگرنه من نمیموندم اینجا

دکتر گفت عاطفه عزیزم این چه حرفیه
کلی پرستار و ماما و بهیار اومدن تو اتاقم از بس جیغ کشیده بودم
دکتر معاینه کرد گفت فول فول شده
گفتم توروخدا آمپول بی دردی بزنید از دیشب ماما ها قول دادن بزنن ولی نزدن
گفت زنگ زدیم بیارن الان میرسه صبر کن(بازم دروغ گفتن انگار بچه گول میزدن و منم باور میکردم )

همشون دورم جمع شده بودن گفتن زور بزن بچه بیاد بیرون
من فقط جیغ می‌کشیدم
می‌گفتن جیغ نکش
نمیتونستم زور بزنم جونی نداشتم
سرمو میدادم عقب کمرم میاوردم بالا پاهام دراز میکردم جیغ می‌کشیدم
ولی دکتر می‌گفت سرمو بیارم بالا تو سینه ام کمرم بدم پایین پاهام جمع کنم با دستم محکم ران پام بگیرم زور بزنم من نمی‌تونستم

اومدم از تخت پایین رفتم دستشویی دکتر آب رو پام گرفت و من های گریه میکردم
بعد اومدم رو زمین به حالت سجده نشستم دکتر گفت آره کامل سینه تو بچسبون زمین باسن بالا زور بزن نمی‌تونستم

باز گفت جوری بشین انگار رو سنگ دستشویی نشستی و زور بزن اینکارو کردم ولی بازم سخت بود خیلی اذیت میشدم
دوباره اومدم رو تخت
دکتر می‌گفت جوری زور بزن مدفوع کنی
ولی خب من تو طول شب های میرفتم دستشویی زور میزدم دیگه مدفوعی نمونده بود

خیلی داشتم اذیت میشدم
های قسم میدادم که پاره کنید من نمیتونم زور بزنم
گفتن سر بچه بیرون زور بزن من تمام نیرومو جمع کردم و زور زدم و بدنیا اومد بچه ....:)

۸ پاسخ

خب عزیزم چرا همکاری نمیکردی جیغ زدن توی زایمان اصلا خوب نیست بدتر عذاب دادی خودتو باید بجای جیغ زدن تکنیک تنفس کار میکردی تا دردت کنترل بشه

ابلفز چقد سخت استرس گرفتم

خدا ازش نگذره ،چقدر عذابت دادن

وای بدنم یخ زد خب دختر خوب از اول سز میشدی

چرا دکتر بدقولی کرده خیلی سخته اینجوری حداقل قبلش بگن آدم خودشو آماده کنه

بدقولی دکتر روز زایمان آدمو بیشتر حرص میده با خواهرمم همین کارو کزد خدا ازشون نگذره

چندساعت دردکشیدی؟؟؟

وووای چقد سختی کشیدی

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۱ ماهگی
#تجربه زایمانطبیعی
پارت ۵
حدود ساعت ۲ظهر بود که کیسه ابم باز شد
و من طاقتم تموم شده بود نه صبحونه نه ناهار خورده بودم داشتم از حال میرفتم لبام خشک شده بود فقط ناله میکردم و جیغ میزدم به زور میگفتم یه ذره ابمیوه بدین بهم نا خوردن همونم نداشتم توی همین درد ها ورزش میکردم ماما همراهم نمیذاشت یه دقیقه به حال خود باشم میگفت پیشرفتت عقب میوفته توی دردااا خوابم گرفته بود ولی باید ورزش میکردم ساعت ۳شد من فقط جیغ میزدم که حدودا ۷/۸سانت شده بودم که داد زدم داره به واژنم فشار میاد گفتن بخواب بالا چک کردن گفتن فول شدی بدو بریم روی اون تخت برای زایمان رفتم و پاهامو گذاشتم بالا هر ثانیه جیغ میکشیدم بهم میگفتن الان گلوت پاره میشه جیغ نزن زور بزن و واقعا هم وقتی جیغ میزدم نمیتونستم هم زمان زور بزنم بهم گفتن جوری زور بزن انگار میخوای مدفوع کنی گفتن سر بچه می بینم دو تا زور بزنی تمامه میله های بالاسرمو گرفتم دو تا زور زدم گفتن صبر کن یه امپول زدن به واژنم و با تیغ پاره کردن خیلی درد نداشت ولی من حسش کردم دو تا زور زدم یهو بچه لیز خورد امد بیرون وااااااییییییی باورم نمیشد که تمام شد و این بچه منه اصلا نمیتونستم باور کنم هنوزم باوووورررم نمیشه خلاصه دو تا سرفه هم کردم جفت امد بیرون ولی خودم حس میکردم که چند لیتر خونه ازم رفت حدود نیم هم طول کشیدتا بخیه زدن برام
مامان فسقلی مامان فسقلی ۷ ماهگی
دیگه شروع کردم و تا ساعت یک ربع ب پنج ک. نیم ساعت یکسره ورزش کردم و دیدم درد داره میگیره ب ماما گفتم گفت ن هنوز کمه دیگه درد فقط سمت راست پایین تیر می‌کشید و من ب هر بدبختی تا ساعت ۵ ورزش کردم وحس میکردم رو مقعدم فشاره دوباره ماما گفت بیا بخواب برا ضربات قلب و معاینه و چون درد داشتم دوباره اپیدورال و شارژ میکردن برام و آروم تر شدم که ماما معاینه کرد و یکدفعه گفت فول شدی و سر بچه اومده پایین قشنگ یکم زور بزن که زور زدم گفت سر بچه دیده میشه منم اصلا درد نداشتم اومد کیسه آب و زد و سوند وصل کرد ک من اپیدورال داشتم اصلا حس نکردم مثانه رو خالی کرد و می‌گفت قشنگ زور بزن تا بچه بیاد پایین تر بریم رو تخت زایمان منم جوری ک میگفت همکاری‌میکردم و نیگفت خیلی عالیه با دکتر هماهنگ کردن و بعد چند تا زور گفت نزن بریم رو تخت زایمان

من و با ویلچر بردن چون پاهام بی حس بود تقریبا رو تخت زایمان هم تا دکتر بیاد با پرستارا و ماما حرف میزدیم انگار نه انگار ماشالله ماما هم گفت زور بزن بعد قیچی برداشت فکر کردم داره پاره میکنه گفتم چی‌کار میکنی الکی‌برش نزنی گفت ن یکم از‌موها بچه رو زد گداشت رو لباسم ک‌ببینم 😂 خیلی بانمک بود دیگه دکتر ۶ اومد و گفت همه چی عالیه و و شروع کن زور زدن منم چند تا زدم و پرستار چند بار محکم شکممو فشار داد منم زور. زدم سر بچه اومد بقیه بچه سر خورد اومد بیرون و گذاشتن رو سینم و دیدم یک زور دیگه زدم و جفت هم اومد و دکتر بخیه زد و بردن تو خود زایشگاه تا دوساعت د بعد بردن بخش
مامان کیاناولیانا مامان کیاناولیانا ۵ ماهگی
اما من از اول ب هر کد م از ماما ها میگفتم بنظرتون بچه چند کیلو میگفت ی ۳ و خورده ایی هست ولی من چون داخل سونو وزنم ک ۳۵ هفته رقتم بچه ۳ کیلو بود بشون گفتم زیاد نبود برا اون موقع میگفتن ن بابا بچه اولت ک ۳ و ۴۰۰ باشه نکنه میخای این ۴ تا باشه منم چیزی نگفتم دیگ دیگ.دردا اخر طوری بود ک ماما همراهم میخاست منو از تخت بیاره پایین جیغ میزدم دست از سر من بردار و کارم نداشته باش 😄😄
اونم میگقت خب پس برا چی ماما گرفتی وقتی میخاستی خودت تنها باشی
دیگ ۹ سانت شدم جیغ میزدم منو ببرید روتخت زایمان من دیگ میخام زور بزنم بیاد دیگ تحمل ندارم اونا هم میگفتن ن بری اونجا اذیت میشی باید فول بشی🤣این جا بود بای حالت قهری میگفتم خو باش اگ منو نبردید باید کول کنید
ساعت دیگ ۱۱و نیم بود ک بردنم رو تخت گفتن هر وقت احساس مدفوع داشتی زور بزن منم زور میزدم ولی دیگ دردام رفت بودنو نمیتونستم زور بزنم دکتر هر دفعه میگفت موهای بچه رو دارم‌میبینم ترو خدا زور بزن
منم هر چی زور میزدم سر بچه بیرون نمیومد دیگ طوری بود اونا خودشونم نگران شده بودن و جیغ میزدن زور بزن منم هر چی زور میزدم بی فایده بود
مامان راستین🩵 مامان راستین🩵 ۳ ماهگی
تجربه طبیعی پارت ۳
ساعت ۱۱ شب من دردام شروع شد وحشتناک نبود ولی خیلیییی شدید بود غیرقابل تحملم نبود من با تنفس با ابگرم گرفتن به کمرم کنترل میکردم فقط فاصله هاش خیلی کم بود تا ساعت ۱۲ وربع هر دودیقه من ۳۰ ثانیه درد شدید داشتم یهو دیگ از ۱۲وربع دردا به فشار تبدیل شده بود و احساس دفع میکردم ماما گفت سریع بیا روتخت معاینه کنم منم گفتم میشه بی دردی بگیرم؟ گفت میتونی تحمل کنی گفتم اره🫤گفت پس نمیخواد یهو گفت خانم فول شدی😐😐😐😐سریع رفت به دکتر زنگ زد و به من گفت هروقت دردت گرفت فقط زور بزن نترس بچه نمیاد و من به حرفش گوش دادم سریع دکتر اومد از ساعت ۱۲وربع تا یک من هروقت دردم میگرفت فقط زور میزدم دردم اروم میشد تنفس میگرفتم بازم میگم دردا شدید بود ولی اونجوری وحشتناک غیر قابل تحمل نبود😅ساعت یک رفتم رو تخت و دکتر گفت ماشاالله پرینه ات عالیه بدون برش داریم میریم جلو و به من میگفت فقط زور بزن من با تمام توان زور میزدم و اصلا جیغ نمیزدم همسرم بالاسرم بود وفقط روحیه میداد تو زور اخر که سر بچه میومد عطسم گرفت و کار خراب شد🤦‍♀️
مامان آراد🩵🫀 مامان آراد🩵🫀 ۵ ماهگی
پارت چهار زایمان طبیعی
اومد پیشم و اولین کاری کرد برام رایحه درمانی کرد ک اون منو گیج گیج کرد خواب بودم انگار فقد موقع دردا بیدار میشدم ک هر درد 2 دقیقه طول می‌کشید منو از روی تخت برد پایین و گفت شروع کن لگنتو تکون بده هر موقع درد گرفت تکون نده منم شروع کردم ب تکون دادن ک هر لحظه دردم بیشتر می‌شود و حس دستشویی داشتم گفتم باید برم سرویس گفت برو و وقتی اومدی حالت سجده میشی و چند دقیقه صبر میکنی
وقتی اومدم بیرون تختو برام آماده کرده بود و گاز بی حسی گذاشته بود کنارم حالت سجده شدم و دردا واقعا برام غیر قابل تحمل بود با هر دردی ک می‌گرفت برام گاز میزد حس زور داشتم دوباره گفتم ک باید برم دستشویی گفت پاشو برو رفتم دستشویی و فقد زور میزدم ک یهویی ماما همراهم اومد داخل و دید ک دارم زور میزنم گفت نکن سر بچه تو واژنته من دارم الان موهاشو میبینم اومدم از دستشویی بیرون و گفت برو رو تخت بخواب برای معاینه دکترو صدا زد گفت 20 دقیقه قبل 6 سانت بوده الان حس زور داره دکتر هم اومد منو دید گفت بره رو تخت زایمان ده سانته و سر بچه با ی زور میاد بیرون
و من دردام اونجا تموم شده بود فقد فشاری ک رو واژن و مقعدم بود اذیتم می‌کرد با هر حس زوری ک بهم دست می‌داد با تمومه قدرتم زور میزدم با چند تا زور سر بچه اومد بیرون ک گفتن زور بزن بچه بچرخه دکتر تا منو دید گفت نمیخاد جون نداره دیگ خودم بچه رو میگیرم اونجا بود ک از شدت خوشحالی نمیدونستم چیکار بکنم بچه رو گذاشت رو شکمم و صدای گریش بهترین آهنگ عمرم بود
من بخاطر زور زدن بی موقع تو دستشویی حسابی پاره شده بودم
و کلی بخیه خوردم😑🤦🏻‍♀️
ولی الان درد ندارم و واقعا برام زایمان خوبی بود
امیدوارم همتون ب سلامتی فارغ بشین
مامان اسنا مامان اسنا ۶ ماهگی
پارت ۲

ععی میومدن معاینه میکردن میگفتن رحمت آماده نیس و رفتند سه چهار ساعت من درد میکشیدم ولی نمیومدن معاینه کنن ععی دردام شدید تر میشد یهو جیغ کشیدم گفتم یکی ب دادم برسه چون یک چیز دایره شکل از رحم اومد بیرون منم فک کردم بچس و زدم زیر گریه فک کردم سر بچه اومده بیرون و بچه خفه شده یک پرستار اومد نگاه کرد و با صدا بلند گفت کیسه آبش اومده بیرون ولی دکتر نیومد خودش کیسه آب رو ترکوند در اون لحظه دردم ی خورده کم شد ی احساس خنکی بهم دس داد ولی دوباره دردام شدید و شدید تر شد دکتر اومد گفت چرا کیسه ابشو ترکوندی هنوز وقت زایمان نیس موقعی ک کیسه آب رو ترکوند بچه بریچ شد و دکتر کلی با پرستار دعوا کرد دکتر با دس کرد رحمم و سر بچه رو چرخوند و گفت باید رحمشو اما اماده کنیم برا زایمان و و دو تایی دس کردن رحم وععی می‌کشیدن و در اون لحظه احساس پارگی کردم ولی درد زیاد نداشت چون وقتی دس می‌کرد تو رحم انگار ن انگار ک درد دارم کاملا بی درد میشدم ععی دکتر میگفت زور بزن دستمو بازار بیرون کن ولی هرچی زور میزدم تاثیر نداشت چون نای زور زدن دیگ نداشتم کلا بیشتر بجای درد صداهاشون رو میشنیدم انگاری اون دنیا بودم بدنم سست شده بود گلوم خشک شده بود بس درد کشیدم و زور زدم یهو دکتر گفت ک بچه موقعی ک چرخوندن پشت پرینه گیر کرده و دیگ زور نزن باید پرینه رو برش بزنم و برش زدن گفت چن تا زور بزن تا بچه بیاد بیرون زور زدم ولی بی فایده بود دکتر ب
مامان لیانا خانم 😍 مامان لیانا خانم 😍 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت دوم
اصلا تو درداتون داد نزنید بدتر میشه فقط نفس بکشید تند تند دم و بازدم ، ساعت ۱۱:۳۰ ماما اومد و رفتیم اتاق خصوصی خیلی عالی بود خانم رحیم دل بلافاصله دکتر اومد معاینه کرد گفت اینکه ۸ سانت شده 😂 تعجب کرده بود گفت خیلی خوب پیشرفت داشتی ، بعدم حس فشار داشتم خیلی درد تو کمرم بود ، هر لحظه حس میکردم الان بچه میاد بیرون خیلی حس فشار داشتم ،ساعت ۱۲:۳۰ من فول شده بودم و بعد از اون ماما گفت فقط زور بزن جوری که انگار میخوای مدفوع کنی ،زورت هم باید حساب شده باشه الکی فشار نیار به خودت ، من فقط نفس عمیق میکشیدم و زور میزدم ، توصیه من به شما اصلا جیغ نزنید تو این لحظه و فقط سینتون رو بچسبونین و نفس عمیق بکشید و زور بزنین ، فقط هم موقع درد زور بزنید ، خلاصه زور میزدم کله بچه میومد بیرون دوباره می‌رفت تو 😂😂 دیگه ساعت ۲ رفتم اتاق زایمان ، شکممو فشار دادن بچه اومد بیرون ، بهترین حس دنیا بود یعنی
من خودم به شخصه مثل چی از زایمان طبیعی میترسیدم ولی بستگی به بدنتون و آمادگی شما برای زایمان داره اونقدرا هم که برا خودم بزرگش کرده بودم سخت نبود ، تونستم کنترل کنم دردامو خداروشکر زایمانم خوب بود بیمارستان هم از لحاظ رسیدگی عالی بود ، حتما حتما مامای همراه بگیرین واقعا خیلی تاثیر داره ، دکترمم خانم سجاد نیا بودن ولی روز زایمان خانم دکتر میروکیلی اومدن بالا سرم ، و تمام 😁
مامان کایرا مامان کایرا ۱ ماهگی