سوال های مرتبط

مامان دلسا❤️ مامان دلسا❤️ ۱ سالگی
سلام به همه مامانای گهواره! 🌸
خیلی وقت‌ها می‌بینم که توی گهواره، یا حتی دور و برمون، بچه‌ها با فاصله سنی خیلی کم پشت سر هم میان. گاهی وقتا انگار یه مسابقه است، یا شاید هم ناخواسته پیش میاد. نمی‌خوام قضاوت کنم، چون هر کسی شرایط و تصمیمات خودش رو داره، اما خب، ته دلم همیشه یه سوال بزرگ می‌مونه: واقعاً اینقدر سریع بچه‌دار شدن خوبه؟
من به عنوان یه مامان، حس می‌کنم هم بدن ما، هم ذهن ما، و هم رابطه‌مون با همسرمون، نیاز به یه استراحت بین هر بارداری داره. فرصت بدیم به خودمون و بچه اولمون، بعد با انرژی و آمادگی بیشتر برای دومی برنامه‌ریزی کنیم.
وقتی فاصله سنی بچه‌ها کمه، حس می‌کنم انرژی و توجه ما خیلی تقسیم میشه و شاید فرصت نکنیم به اون بخش از خودمون که نیاز به آرامش و پرورش داره هم برسیم. انگار که همیشه داریم می‌دویم و فرصت نفس کشیدن نداریم.

این فقط یه دغدغه شخصیه از طرف من. خیلی خوشحال می‌شم نظرات و تجربه‌های شما رو هم بدونم. بیاین یه گفتگوی صمیمی داشته باشیم
مامان لیام جان مامان لیام جان ۱ سالگی
اشک هام رو که بی وقفه میریزن پاک میکنم
و دست میزارم رو قلبم که تا به امروز این میزان از غم رو تجربه نکرده بود
هربار که میای سمتم و میگی شیر بند بند تنم پاره میشه
میگم نه
و تو ناامید میشی از من
از من که مادرتم
از من که تا به امروز به همه ی سازهات رقصیدم و از نگاه بقیه محکوم شدم به لوس بار آوردن تو
چه اهمیتی داره حرف های مردم
اینها همین آدم هایی هستن که استدلال میارن وقتی مادری به بچه ش شیر خودش رو نده یه سری از عواطف رو تجربه نمیکنه
آخ کاش میشد ضربان نامنظم قلبم
این حجم از اندوهی که رو شونه هام سنگینی می‌کنه رو نشونشون میدادم
می‌دونی مامان من دلم لک زده برای تست تنظیم دمای شیر روی دستم
دلم لک زده برای صدای خروج آب از فلاکس
دلم لک زده مامان
و دروغ چرا
برای همین وعده های خوابت رو حذف نمیکنم
میخام اون دو تا وعده رو حفظش کنم
نمی‌دونم تا کی
حداقل تا جایی که هردومون کمی کنار بیایم با این موضوع
در حال حاضر من و تو غمگین ترین مادر و پسر جهانیم مامان
مامان هاناخانوم🎀 مامان هاناخانوم🎀 ۱ سالگی
همیشه اینجا مامان‌هایی رو دیدم که غصه می‌خورن از اینکه نتونستن به بچه‌شون شیر خودشون رو بدن، دل‌شکسته‌ان از دیدن قوطی‌های شیرخشک، و بغض می‌کنن وقتی شیشه شیر دست بچه‌شونه... اما من؟ من برعکسم. من دلم می‌خواست بچه‌م شیرخشک می‌خورد. نه اینکه اون لحظه‌های عاشقانه‌ی شیر دادن رو دوست نداشته باشم، نه اینکه بغل گرفتن اون تن نرم و کوچولو و حس نفس‌هاش کنار قلبم برام قشنگ نباشه… ولی واقعیت اینه که با تمام عشقی که توشه، شیر دادن گاهی یه عذابه. تو خواب، تو بیداری، وسط مهمونی، توی جمع، توی سفر... یه موجود کوچولو میاد، با اصرار و نیاز، لباستو بالا می‌زنه و دنبال آرامشه. بدنت دیگه مرز نداره، شب و روز قاطی می‌شن. هیچ‌وقت خواب عمیق نداری، هیچ‌وقت آزادی کامل نداری، هیچ‌وقت نمی‌تونی فقط برای خودت باشی. گاهی با خودم فکر می‌کنم کاش یه شیشه شیر بود، یه کم آب جوش، و بعدش یه خواب بی‌وقفه. کاش بدنم فقط برای خودم بود، نه یه منبع بی‌پایان آرامش و تغذیه. کاش می‌تونستم با خیال راحت، یه روز، فقط یه روز، تنم رو از این نیاز بی‌وقفه آزاد کنم... ولی خب... باز شب که می‌شه، وقتی اون صورت کوچولو و بی‌پناهش رو می‌چسبونه به دلم، وقتی اون نفس گرمش روی پوستم می‌خوره، وقتی نگاهش می‌گه: «تو تمام دنیامی»، تمام خستگی‌هام رنگ می‌بازه. باز هم نرم می‌شم، با تمام تضادهایی که تو دلمه. شاید این وابستگی همیشگی سخت باشه... ولی یه روزی تموم می‌شه. و من، با تمام وجودم دلم براش تنگ می‌شه. برای همین شیر خوردنِ نصفه‌شب، برای همون دستای کوچولو که پیراهنمو می‌زنن بالا، برای این عذابی که اسمش «عشق»ه.
مامان قیزجان مامان قیزجان ۱ سالگی
به بهانه زدن واکسن ۱۸ ماهگی دخترم و تبی که این دو روز داشت گفتم بیام چند تا نکته‌ای که خودم نمی‌دونستمو خیلی به درد بخور بودن این مدت فهمیدمو به شمام بگم اگه به دردتون خورد یه دونه صلوات برای من بفرستین
مورد اول اینکه ما هممون فکر می‌کنیم که تشنج در ادامه تب اتفاق می‌افته اما در واقع تشنج وقتی اتفاق می‌افته که به علت تب بدن دهیتراته و کم آب شده باشه مورد بعدی اینکه عموماً تمام تشنج‌ها باعث مشکل جدی به مغز نمی‌شن اما باز باید تا حد امکان مراقب بود که به اون مرحله نرسند پس وقتی کوچولو تب می‌کنه تا حد امکان بهشون مایعات بدین خود ادرار زیاد باعث میشه حرارت از بدن دفع شه
مورد بعدی در مورد خود تب هست تب یه ابزار دفاعی بدن برای مبارزه با اون ویروس یا میکروب و باکتری هستش که وارد بدن شده به این صورت که می‌خواد با بالا بردن دمای بدن اون میکروب و ویروس و باکتری رو از بین ببره ولی توی بچه‌هایی که زیر ۴ سال هستند باید با احتیاط زیاد کنترل بشه
نکته بعدی اینه که دختر من روش قطره استامینوفن و شربت زیاد تاثیر نداره و تب رو به طور کامل پایین نمیاره مثلاً پیش اومده که من بهش شربت استامینوفن دادم دو ساعت گذشته و دوباره داره تب میره بالا دیگه نمی‌تونم بهش شیاف یا شربت استامینوفن بدم و باید اگر بچه بالای ۶ ماه هست بر اساس وزنش( نصف وزن) ایبوپروفن داده بشه تداخلی باهم ندارند
اما خب اینم باز یه قاعده و قانونی داره اولیش اینه که ایبوروفن اصلاً نباید با معده خالی داده بشه نکته بعدی اینه که باید حداقل دو ساعت با دوز استامینوفن فاصله داشته باشه و فاصله بین هر دوز بروفن باید بین ۶ تا ۸ ساعت باشه