سلام خانوم گلا چطورید؟شما خونه مادرشوهر میرید کار میکنید؟خودم اوائل که نامزد بودیم یکی دوبار ظرف شستم یادمه مادرشوهرم یه مسواک داد دستم گفت بشین منبتای مبلمونو تمیز کن 🤣منم یکیشو نصفه تمیز کردم بردم گذاشتم آشپزخونه نشستم کلا خیلی دلش می‌خواست کار بکشه ولی من خیلی راحت بهش فهموندم عروس گرفته نه کارگر..‌‌اینم بگم کلا از عروس کار میشکن یه زن داداش داره بنده خدا خیلی مهربون و سادس بیچارش کردن تو مجلساشون میاد همممه کارارو میکنه میخوان رب و سبزی درست کنن سریع میگن بیاد بعد جااالب اینجاس هیچوقت ازش تعریف نمیکنن تازه چرت و پرتم میگن چون سادس و مهربونه سواستفاده میکنن.....منم از وقتی عقد کردم چه الان که دو ساله تو زندگی مشترکم تو مهمونیای مادرشوهرم که همه فامیلاشون هستن همیشه بهترین لباسامو میپوشم هر سری یه مدل میرم بالای مجلس میشینم تا ازم مثل مهمون پذیرایی شه .به جاش همسرم پا میشه کار میکنه...وقتیم میریم خونشون خودمونیم ماشین ظرفشویی داره ولی همچنان خودش ظرف میشوره منم در حد سفره پهن کردن و جمع کردن بشقابم کمک میکنم تازه همونم مادرشوهرم با حرص میگه بشین خسته ای 😆😆😆خلاصه واسه کسی که قدر نمیدونه خودتونو اذیت نکنید اینجوری لطفتون تبدیل به وظیفه میشه 🫣همیشه پرستیژ خودتونو حفظ کنه با اعتماد به نفس زیاااد وارد مجالس خونواده همسر بشید اینجوری باعث میشه همه بهتون احترام بزارن ...
این قسمت عروس بد قلق🤣تا اموزش سیاست های بعدی بدرووود ☺️

۱۲ پاسخ

بیا یه ماچت کنم کثافت
اقد باریکلا
خوشم اومد
من همسن تو بودم اصلا سیاست نداشتم
همه کاراشونو میکردم

ولی الان یه چندسالیه فهمیدم خریت میکردم

منم سال به سال دوتا ظرف براش نمیشورم چون حوصله م نمیکشه😅😅

کار که نه
ولی وقتی میبینم چقد تو اشپزخونه بوده
دلم‌ میسوزه ظرفارو کمکش میکنم قابلمه و اینا رو نه

احسنت خیلی خوشم اومدازاخلاقت، چقدرخوبه ک بااین سن کمت سیاست داری بلدی چطوری رفتارکنی کاش یکی بود این چیزابمن یادمیداد، منو متاسفانه مثل همون زن داداش مادرشوهرتم همش میگن دستپختت خوبه غذادرست کنی بلدی اینکاربکن اونکاربکن منم مثل ساده لوحاانجام میدم چقدر بد این اخلاقم😭🥺🥺

من ک اوایل نامزدیم میخاسم ظرف بشورم مادرشوهرم نزاش میگف نمیخاد کاری کنی
بعد یبارم خونشون کلی مهمون اومده بود بعد شام میخاسم ظرفارو بشورم ک شوهرم صدام زد گف نمیخاد تو ظرف بشوری بیا بشین گف اونجا زیادن واسه ظرف شستن تو بیا اینور😐😂
ازونروز به بعدم نه من ظرف شستم نه کسی بهم گفته کاری کنم
فق شهریور امسال بعد نهار چهارتا بشقاب بود با لیوان داشتم میشستم که شوهرم تا دید من نیسم اومد تو اشپزخونه جلو خونوادش گف تو چرا داری ظرف میشوری بعدشم گف برو اونور من بهت کمک کنم🥹😂ینیااااا مادرشوهرم همینجوری موند بعدش گف پن بهش گفتم نشور ولی نزاش بزور خودش خاست بشوره که واقعا راست گف چون اونروز واسم پول زده بود ک برم خرید یکم مهربون شده بودم😂😂

اره منم همینطورم در حد سفره پهن کردن جمع کردن فلن عروس منم ولی دیگ با بچه مشغول میشم برادر شوهرم یا پدرشوهرم زحمت شستن رو میکشن
مهمونی ک اصلااااا نه نامزدی نه الان
دخترش بره کمکش دیگ زاییده برا چی
من خودمم داداش دارم تا وقتی من هستم برا عروسمون نمیوفته کار اضافی و سنگین
اینطوری احترام همیشه سرجاشه

من از خونه مادرشوهرم دورم
اونا مشهدن ما اطراف اصفهان
سالی یبار کلا میریم خونشون
هرموقع رفتیم کمکش کردم
ظرفا رو شستم غذایی بوده باهم پختیم
چون واقعا مادرشوهرم قدرشناسه همیشه ازم تشکر میکنه تعریف میکنه
اونم هروقت میان خونمون همه کاری میکنه

من‌ هر سری که میرفتیم پا میشدم قبل خودش میرفتم تو اشپزخونه ظرفارو میشستم
دیگه رابطمون اینقدر بهم خورد که اصلا نمیریم چ برسه ظرف بشورم🫤😅
اگر هم یه روزی خدای نکرده مجبور بشم برم اصلا دیگه دست به ظرف نمیزنم
چون واقعا درست میگی تبدیل شده بود به وظیفم

دقیقااااااااااامنم اوایل یکم خواستم لطف کنم بهشون دیدم نهههه
اینت یجور دیگه برداشت میکنن
دیگه گفتم بمونین تو کف

منم همینطور .

منم دست نمیزنم جدیدا

من کمک میکنم
فقط منم و دوتا خواهر شوهرم یه شهر دیگه ن. یکی فقط میاد
مهمونیش در حد ۱۰نفریم من و خواهرشوهرم کار میکنیم

سوال های مرتبط

مامان ایرمان🧸 مامان ایرمان🧸 ۲ سالگی
مامانا شما درمورد آزادی دادن و قانون گزاشتن و...چطور عمل میکنید?
اصلا بنظرتون مرزش کجاس?!
من خودم اینو قبول ندارم که میگن بچه تا فلان سن پادشاه خونست و همه چیز باید فراهم باشه و....
اینم که همش بگی نکن نکن خب بنظرم بدتره
رفتار خودم با ایرمان اینطوریه که آزادی میدم تو محدوده ای که خودم براش تعین کردم یعنی در حدی که به خودش و چیزی آسیب نزنه
مثلا خونه در اختیارشه که بدوعه بازی کنه کابینتارو بریزه بیرون اما مثلا اجازه نداره هرجا دلش خواست رو دیوار و میز نقاشی بکشه
الان جایی هم بریم خونه کسی میدونه که اونجا فرق میکنه و به هرچیزی نمیتونه دست بزنه نگام میکنه و منم میگم اینجا نه مامان
از طرفی زیاده روی نمیکنم که وسواسی نشه مثلا میتونه با دست غذا بخوره و کل لباساشو موهاشم کثیف کنه و کیف کنه ولی قرار نیست ظرف ماستو خالی کنه رو فرش و قطعا تو این موارد من ری اکشن میدم بهش که کار اشتباهیه
اگر الان حد و مرز و قانونا رو تعیین نکنیم و بعدا یهو تصمیم به این کار بگیریم قطعا نمیپذیرن!
حالا شما در چه حد آزادی میدین و در چه حد قانون?
مامان جانا مامان جانا ۲ سالگی
مامان كــیــاراد💙 مامان كــیــاراد💙 ۲ سالگی
چقدر دلم گرفته
شب که میشه یه دلهره و استرسی میوفته تو جونم
فکر و خیال هجوم میاره تو مغزم
فکر آینده
فکر بی مسئولیتی پدری که فکر میکنه چون بیرون کار میکنه پول میاره دیگه همین بسه
من موندمو بچه و مسئولیش
خودم تک فرزند بودم نمیخوام به هیچ عنوان بچم تنها بمونه
از یه طرف باید دوباره ای وی اف کنم که ایا بشه ایا نشه
اون تایم استراحتمو چیکار کنم؟؟ بچم وابسته منه
از یه طرف دومی رو بیارم من پاره تر از الانم میشم
همین الانش کلا خودمو یادمه رفته بس که تماممو گذاشتم برای پسرم
هیچ کمکی ندارم
هییییچ همراهی ندارم
مامانم هست که ازم دوره نمیتونم توقع داشته باشم از پس بچمم برنمیاد
انقدر همیشه و همیشه خودم تنها بودم عادت کردم به مستقلی
۱۵ ساله ازواج کردم یه بار حتی واسه سبزی پاک کردن قرمه سبزی هامم یکی برای تفریحم نیومده کمکم
اساس کشی تنها خونه تکونی تنها بچه داری تنها
مریضی تنهاا
خلاصه فقط منم و من
نمیدونم چه زمانی رو برای دومی انتخاب کنم
خودم تصمیمم بود بعد از دو سالگی پیگیر بشم بیوفتم دنبالش زمانی که پسرمو از پوشک بگیرم و بتونم از خودم جدا بخوابونمش
نمیخوام پسرم اسیب ببینه با بچه دوم
همه چی مثل خوره داره مغزمو میخوره
یکممم ارومم کنید🫩🫩
مامان ستاره 🌟 مامان ستاره 🌟 ۱ سالگی
تازه داریم میرسیم به مراحل هیجان انگیز بچه داری که دیگه خودمونم میتونیم باهاشون بازی کنیم🥹چقد دلم برای خمیر بازی کردن تنگ شده بود
من مامانم شاغل بود همیشه منو مهد کودک شهر بازی پارک همه جا میبرد که حسرت نخورم ولی خودش هیچ وقت جون نداشت باهام بازی کنه حقم داشت خونه داری و سه تا بچه و سرمار جونی برای ادم نمیذاره
من همیشه حسرت میخوردم میگفتم چی میشد مامانم باهام خاله بازی میکرد باهام نقاشی میکشید یا تو درسام کمکم میکرد ...
همیشه مامانم ازم تعریف میکرد میگفت فاطمه خودش به خودش دیکته میگه خودش با خودش بازی میکنه اصلا منو اذیت نمیکنه ولی هیچ وقت نفهمید پشت اینا حسرته این شد ک من با اینکه یه کار و جایگاه شغلی خیلی خوب داشتم به محض حامله شدن استعفا دادم کلی سرزنش شدم همه گفتن بچه یذره جون کرفت بازم برو ولی رو حرفم موندم و کفتم من فقط میخوام مادر باشم از این ب بعد الان یروزایی پیش میاد ک خستم کلافم حال ندارم با بچم بازی کنم ولی اکثر مواقع انرژی میذارم براش
واقعا ادم تا مجبور نباشه نباید کار سخت انجام بده بنظرم بهترین کار برای خانوما انلاین شاپ داشتن یا تدریس کردنه کار اداری کار خانوم نیست و خیلی فرسایشیها