حالم خیلیییی بده نیم ساعت فقط گریه کردم نمیدونم چمه حوصله هیچیو ندارم دوسدارم زودتر زایمان کنم بچمو ببینم بعد باز استرس اینکه بچم چجوریه یا چطور میخام ازش نگهداری کنم یا زایمانم چطور باشه و و و خیلی چیزا ذهنمو اشوب کرده
مادر شدن خیلی سخته من فک کنم افسردگی رو گرفتم چون حال روحیم ب شدت خرابه

دقیقا منم همینم

تنها نیستی منم دیشب و امروز اینقدر گریه کردم ک نگو دلیلشم نامشخص هرچی ب زایمانم نزدیک میشم اینجوری میشم
فک کنم مال استرس زایمان باشه

افکارم‌منفی هست ولی فکر‌اینک‌چطور بهش برسم‌ندارم بیشتر به اینده فک‌‌میکنم‌چیزای چرت حس میکنم باید از امروز روی خودم کار کنم و کامل تر بشم‌مادر آگاه باشم‌از هر لحاظ‌

ب خدا اونقدر لذت بخش
سختی داره،بیخوابی داره،خستگی داره
ولی خیلییی شیرینه

عزیزم حق داری قرارع مسئولیت خیلی بزرگی رو ب عهده بگیر .کلمه مادر اسون نیست.ولی بدون خیلی شیرینه انقد قشنگو شیرینه ک سختی هاش ب چشم نمیاد.بعدشم از من نصیحت همه چی رو راحت بگیر هر چقد سخت بگیری سخت میگذره .مثلا زایمان کردی بچرو نپیچون لای هزارتا پتو .همون ی دست لباس ی پتو کافیه.اینجوری از الان عادت میکنه و دیر ب دیر مریض میشه بقولی سوسول نمیشه

اصلآ هم سخت نیست اگه عشق داشته باشی از تمام لحظه های که از نی نی نگهداری میکنی لذت میبری

درکت میکنم عزیزم اما توکل ب خدا کن همه چی درس میشه .خدا داده خودشم نگهدار بچه هامون هس .

شما فکراتون باعث میشه بترسین وگرنه اگه عاشق بچه باشین خیلی هم لذت بخشه

سلام من ۳۲ سالمه و الان باردارم رو بچه سومم با این حال که بچه هام اذیت میکنن و مدرسه میرم دارم لحظه شماری میکنم که دختر کوچولوم زود تر به دنیا بیاد و با وجودش لذت ببرم

منم ذهنم درگیره همش🫠🫠