۸ پاسخ

دوستان دعا کنید تاپیک بعدیم این باشه
.
.
خوشحالم که از شیر گرفتم
😓😓😓

وای چقدر دلم گرفت می‌دونی منم هنوز دلشو ندارم که از شیر بگیرمش
یک ماه پیش مهمونی بودیم اصلا دخترم شیر نخورد برگشتنی هم تو راه انقد بازی کرده بود که تو ماشین خوابش برد منم اومدم خونه نشستم زار زار گریه شوهرم گفت چی شده گفتم چرا شیر نخورد خوابید بعد اون گفتم تا دو سالگی شیر بدم بهش و الان اونقدی نمونده تا دوسالگی دخترم چقد سخته😭😭😭😭مخصوصا برای من که پسرم وقتی شیرخوار بود رو از دست دادم و بعدش سینه ای که پر شیر بود اما پسرم نبود 💔

و منی ک مثل ابر بهار گریه کردم با این تاپیک ، آخه منم ب دخترم شیر میدم ب این فکر میکنم که دختر کوچولوم رو از شیر بگیرم قلبم درد میگیره

دختر من 1سالش بود که بخاطر بارداری دوم شیرم خشک شد🥲♥️

وای من چرا اینا رو درک نمیکنم ؛ آخه خب بلخره اینم یه مرحله از رشده ؛ بعدم دلیل گریه رو نمیفهمم ؛ بخصوص اینکه شیردهی خیلی سخته ؛ من اینقدر دیگه بچم وابسته است سر سینه هام میسوزه شاید اینایی که گریه میکنند ؛ بچه هاشون کمتر شیر میخورند

و منی که سه چهار روزه از شیر گرفتم، این متن و میبینم قلبم مچاله میشه و گریه ام گرفت
خودم از دخترم بیشتر اذیت شدم همش گریه کردم
شیر دادن یه ارتباط عجیبه بین مادر و بچع که هیچ کس درکش نمیکنه

منم شیر دهی خیلی خیلی دوست داشتم دقیقا همه این چیزا رو که نوشتی حس کردم ، ولی یک ماهی و خورده هست گرفتم ، واقعا راحت میشه بچه ، امروز به مامانم گفتم که چقدر خوبه خودش غلت میزنه میخوابه بذون زحمت و تو هم راحت نگاه میکنی

به سلامتی عزیزم،ان‌شاءالله برای هردوتون‌ سبک‌ وراحت بگذره.🌸💜

سوال های مرتبط

مامان جذابم👀❤️ مامان جذابم👀❤️ ۱ سالگی
سلام تجربه من از شیر گرفتن پسرم

پسرم کامل شیرخشکی بود تا یک سالگی مرتب میدادم یک سال و یک ماه بهش شیر پاستوریزه دادم اینم بگم شیر شبشو از ۸ ماهگی کم کم کامل قطع کردم اون یک سال ‌و یک ماهگی که شیر پاستوریزه رو شروع کردم فقط روزا بود تا یک سال ‌و دو ماه بهش پاستوریزه دادم بعد یه قوطی شیر خشک گرفتم نان دیدم بدجور بچه یبوست شد دیگه دوباره پاستوریزه رو شروع کردم بهش ماست و پنیرم میدادم تا یک سال و ۵ ماه دیدم بچه بدجور به شیشه وابسته شده مدادم روزا در حال مکیدن بود غذا نمیخورد فق شیشه دیگه تصمیم گرفتم ازش بگیرم دیگه موقعی که شیر میخواست سرگرمش میکردم نخود و کشمش میدادم یا خوراکی‌های مجاز فقط بگم تا یه هفته موقع خواب اذیت میکرد ولی صبر میخواد شیشه شیر هاشو هم قائم کردم گفتم سگ کوچولو چو چو اومده برده😂
دیگه کم کم خودش نخواست الان بچه من راحت چندین ماه از شیر گرفتمش واقعا آدم راحت میشه بچه بهترم غذا میخوره بازی میکنه قبلش فق شیشه به دست بود
مامان برسام مامان برسام ۱ سالگی
تجربم از قطع شیر پسرم(شیرخشکیه)
شروع کردم هر ۴روز ۳۰تا از شیر خشکش رو کم کردم
۴شب اول ۱۲۰تا. ۴شب دوم ۹۰تا. ۴شب سوم ۶۰ تا. بنا بود ۴شب اخر ۳۰ تا باشه،که توی شب دوم ۳۰تایی از ساعت ۳ونیم بیدار شد تا ۷ونیم صبح گریه و ناله که شیر میخواست با اب توی شیشه راضی نمیشد ولی کمک کننده بود،عاشق قصه گفتنه و هربار برای خواب میگه قصه اون شب دائم میگفت قصه بگو هی نازش مسکردم بوسش میکردم قصه میگفتم و روی پاهام تکونش میدادم بلاخره ۷ونیم صیح خوابید،اما دیشب تصمیم گرفتم اون ۳۰تارم ندم که امیدش کلا قطع بشه،موقع خواب خودش خواست که روی پام بخوابه و منتطر شنیدن قصه شد،ابشم توی شیکر ریختم بجای شیشه شیر،لوازم شیشه و شیر و ابجوشم از بالاسرمون قایمکی جمع کردم،اولش که گفت قصه بگو گفتم وسطاش گفت شیر گفتم نگاه کن ببین شیر نیست دیگه تموم شد و درکمال ناباوری قبول کرد و بقیه قصه رو شنید و خوابید تا امروز ساعت ۱۰ونیم،هر روز که بیدار میشد درخواست شیر میکرد ولی امروز بیدار شد بالا سرشو نگاه کرد دید چیزی نیست هیچی نگفت،دلم برای مظلومیتش سوخت😭😭من دلم برای همه لحظه هایی که بهش شیر میدادم تنگ میشه دلم برای روزایی که میتونستم شیر خودمو بدم و نشد میسوزه و دلم گرفته از اونایی که بهم ندونسته چیزایی گفتن و قضاوت کردن که چرا شیرخشک دادم،هیچوقت این ۲سال اول برسام رو یادم نمیره و یادم میمونه هیچکس بجز همسرم حرفای منو فهمید و فقط اون بود که منو باور کرد و زجرای منو دید و هر روز ازم سپاسگذاره،و دیشب بهم گفت تو چقدر خوب از پسش براومدی آفرین به تو وتلاشت🥰و الهی شکر که خدا قوت داد بهم که به اینجا برسیم امیدوارم تو مرحله های بعدی هم موفق باشم