کاش میشد برگشت به قبل مادر شدن
حس میکنم اقلا نمیتونم مادر خوبی باشم😭😭لابد من بلد نیستم یا کم میذارم که بچم اینجوری میکنه انگاردهمش‌دنبال جلب توجهه و منم نمیرسم اونجور که باید براش وقت بذارم
امروز پریود شدم و بشدت حالم بد بود همش درد داشتم به زور قرص سرپا بودم ، هربار ک اومدم یکم دراز بکشم اذیتم میکرد یا گاز میگرفت یا چنگ میزد یا بهونه الکی، تا یساعت پیش ک اومدم یکم دراز بکشم اومد یهو صورتمو چنگ زد تا زیر گلوم هیچی نگفتم پا شدم رفتم یه سمت دیگه دوباره اومد چنگ زد و صورتم زخم شد از بالا تا پایین از شدت عصبانیت گریه ام گرفت و ولش کردم رفتم تو اتاق پتو کشیدم رو سرم بچه رو گذاشتم با باباش، هرچی صدام کرد گف میخوام مامان خوابم کنه و هرچی اومد سمتم اصن تمون نخوردم اخرش کنار باباش بعد صدتابهونه خوابش برد حالا گرفتم تو بغلم باز دارم گریه میکنم عذاب وجدان گرفتم ک ایقد منو صدام کرد منو میخواست توجه نکردم و خودمو زدم به خواب 😭😭😭

۱۵ پاسخ

شما بهترین مادری
حق داری ک بعضی وقتها خسته بشی و کم بیاری

توام آدمی گاهی خسته میشی یکم زمان بده ب خودت تا بتونی هضم کنی. ناراحتی نداره انشالله فردا خودت خوابش میدی

همه ما مادرا صبرمون لبریزمیشه کتک میزنیم دادمیکشیم واسه همین میگن از بقیه کمک بگیرید اون بچه توجه میخاد داره اینکارو میکنه سعی کن خمیربازی بخری لگو یا خونه سازی یا رنگ امیزی اینطور کارارو باهش کنی تا چندساعتی کنارهم باشید و اون رو باذوق دعوت کن به بازی تا یکم خودتو آروم بشی از بچه داری زده شدی یا بسپاربه همسرت برو تنها بیرون دور بزن یا ازخانوادت کمک بگیر یا شده بزار مهد کودک بچه های الان انرژی شون بالاست و مادرا بخاطر اپارتمان نشینی بی حوصله شدن ورفت وامدا کم سعی کن راهشو پیدا کنی تا به آرامش برسی عزیزم

چ تحملی داری من بودم بار اول ک چنگ زد میزدمش😁

ناراحت نباش عزیزم برای همه مادرا پیش میاد فقط سعی کن در طول روز یه تایمی هم برای خودت وقت بزاری اینجوری روحیه ات خیلی بهتر میشه

خب عزیز دلم
درسته ک ما هم ی روزایی بنا ب دلایلی حال خوبی نداریم
ولی بهتره با هر روشی ک بلدیم، بچه رو با خودمون همراه کنیم.

اون بچه ک درکی از عادت ماهانه نداره
هر بار پسش زدی
حداقل می نشستی کنارش
یا میخوابوندیش تو بغلت با گوشی سرگرمش میکردی
بهش میگفتی حالت خوب نیست و نیاز ب استراحت داری

حالا عب ندارن
غصه نخور
من ی مورد مشابه برا خودم پیش اومد
برا ترمیمش مشاور گفت ی قصه براش تعریف کن
ی قصه ای مشابه اتفاقی ک افتاد
ب زبون ساده و قابل فهم
و با هدف اینکه یوقتایی مامان حالش خوب نیست
ولی دوست داره
شاید نتونه بازی کنه
ولی دوست داره

کاش منم مثل تو صبور بودم. واقعا خدا بهت صبر داده عزیزم ناراحت نباش

خیلی مادر نمونه ای هستی بخدا من ک الینا رو تنبیه بدتر میکنم
یعنی میزنم نه اینجور ک دردش بیاد اما خب میزنم اگه کار بد کنه جیغ میکشم سرش خیلی مامان بدی ام

شما خيلي مادر مهربون و صبوري هستي،بهترين كارو كردي ترك مكان،شايد من بودم ي جيغ ميزدم

الهی بگردم🥺

عزیزم کاملا حق داری مادر هم انسانه و یه روزهایی خسته و فرسوده میشه نیاز به تنهایی آرامش بیشتری داره. روزی که حالت خوبه بیشتر براش وقت بذار. منم امروز خیلی بی حوصله بودم رادین خیلی دنیال جلب توجه بود خیلی بهانه گیری میکرد بهم میچسبید نمیذاشت هیچکاری کنم خیلی دعواش کردم بعدا باهاش حرف زدم تو بغل گرفتمش از دلش دروردم

درکت میکنم بچها الان خیلی اذیت میکنن یا لاقل بچه من باعث شده از بچه متنفر بشم ندیدم بچه انقد مادر اذیت کنه منم نمیزنم ولی دادند چرا میزنم بخصوص وقت پریودی خودمو میزنم با اینکه نمیزنمش ساعت گریه ک مامان منو دعوا کرده تاپیک قبلم بخون

باز تو بودی من بودم میزدمش توم حق داری مگه ربات هستیم خسته شدی حق داری فدات خودت رو سرزنش نکن

ولا تو دیگه خیلی صبوری 😀

حق داری یه جایی ما هم کم میاریم خودتو سرزنش نکن تو بهترین مادر دنیایی که الان دلت پر کشیده برا بچت

سوال های مرتبط

مامان ارغوان مامان ارغوان ۳ سالگی
خدایا بعضی ها چطور میتونن انقدر سنگدل و بی‌شعور باشن دخترم بستری شده از صبح دیروز غروب تا امروز غروب لب به هیچ خوراکی نزده تب داره دل درد داره اتاق گرم هم هست گریه کرد خیلی با اینکه بهش سرم وصل بود بخاطر بچه های دیگه اتاق بغلش گرفتم کنار تخت رو دوشم سرش را بزاره با تکون دادن بخوابه بقیه بخوابن بعد اومدم رو دو تا دستم بزارمش تکون بدم(تو بغلم سرمش نمیومد اصلا) یهو هوشیار بود لج گرفت پاشو تکون داد گرفت به شلنگ سرم تخت بغلی یه ذره گیر کرد من تا متوجه شدم آزاد کردم هیچی نشد زنه اتاقاگذاشت رو سرش پرستار اتاق اینا را عوض کن فلان و بهمان و.... میگفت بهش الکی گریه میکنه بچم نمیخوابه و فلان گفت آخه زنیکه بشعور کوری نمیبینی بخاطر بچه تو بی چشم و رو نیم ساعته سرم نرفته براش تبش داره بالا میره من نزاشتم رو تختش کسی را بیدار نکنه آخه بجه مگه الکی اینجور گریه و زاری میکنه لابد یه مشکلی داره که آوردمش اینجا بهم گفتن یه اتاق خالی هست میخوای بری اونجا تنها راحت باشی گفتم نه گرمه بچم هلاک میشه اومدم تو اتاق بازی گفتم اینجا از همه اتاقا خنک تره رو پام سه سوته خوابش برد طفلی گرمش بود اونجا خلاصه کلی دلم شکست از زنه مگه باهات پدر کشتی دارم اونجور دهنتا ود کردی من اهل دعوا نیستم وگرنه دهنم وا میشد چنان میشستم طرفا که مرغان آسمون به حالش گریه کنن
نفرین میکنم چون دلم را شکونده به بچش کاری ندارم اما خودش را حلال نمیکنم