خدایا بعضی ها چطور میتونن انقدر سنگدل و بی‌شعور باشن دخترم بستری شده از صبح دیروز غروب تا امروز غروب لب به هیچ خوراکی نزده تب داره دل درد داره اتاق گرم هم هست گریه کرد خیلی با اینکه بهش سرم وصل بود بخاطر بچه های دیگه اتاق بغلش گرفتم کنار تخت رو دوشم سرش را بزاره با تکون دادن بخوابه بقیه بخوابن بعد اومدم رو دو تا دستم بزارمش تکون بدم(تو بغلم سرمش نمیومد اصلا) یهو هوشیار بود لج گرفت پاشو تکون داد گرفت به شلنگ سرم تخت بغلی یه ذره گیر کرد من تا متوجه شدم آزاد کردم هیچی نشد زنه اتاقاگذاشت رو سرش پرستار اتاق اینا را عوض کن فلان و بهمان و.... میگفت بهش الکی گریه میکنه بچم نمیخوابه و فلان گفت آخه زنیکه بشعور کوری نمیبینی بخاطر بچه تو بی چشم و رو نیم ساعته سرم نرفته براش تبش داره بالا میره من نزاشتم رو تختش کسی را بیدار نکنه آخه بجه مگه الکی اینجور گریه و زاری میکنه لابد یه مشکلی داره که آوردمش اینجا بهم گفتن یه اتاق خالی هست میخوای بری اونجا تنها راحت باشی گفتم نه گرمه بچم هلاک میشه اومدم تو اتاق بازی گفتم اینجا از همه اتاقا خنک تره رو پام سه سوته خوابش برد طفلی گرمش بود اونجا خلاصه کلی دلم شکست از زنه مگه باهات پدر کشتی دارم اونجور دهنتا ود کردی من اهل دعوا نیستم وگرنه دهنم وا میشد چنان میشستم طرفا که مرغان آسمون به حالش گریه کنن
نفرین میکنم چون دلم را شکونده به بچش کاری ندارم اما خودش را حلال نمیکنم

تصویر
۱۲ پاسخ

بعضیا اصلا درک ندارن

ایشالا ک گل دخترتون ب زودی خوب شه

انشاالله که زود خوب میشه منم پسرم پارسال سیزده بدر بستری شد هم اتاقی هاش دوتاش خیلی خوب بودن هرجا هستن خدا بهشون سلامتی بده ولی بکی بود افغانی تا پسر خودش می‌خوابید سکوت حکم فرما بود ولی امان از اون لحظه که بیدار میشد مادر ولش می‌کرد من ۲ روز اونجا بودم نه خودم خوابیدم نه پسرم که اون موقع ۱۰ ماه بود انشالله که زود خوب بشه

از این چیزا زیاده بیخیال به خوبی دخترت فکر کن

ان شالله که دخترت زودی مرخص بشه ، راحت بشی🙏🌷

وای میفهممت
ارغوان پارسال ده روز بستری بود
اون قدر که هم اتاقیا اذیت کردن بچه اذیت نکرد

الهی هیچ بچه ای رو تخت بیمارستان نباشه
منم ماه پیش بعد عملم روده هام عفونت کرد واااای چه دردی کشیدم، فکر میکردم اصلا اون درد از تنم خارج نمیشه
انشالله زودتر دختر گلت مرخص بشه عزیزم
اون خانم خیلی بی شخصیت بوده، بیمارستانه دیگه همه یه مشکلی دارن باید همدیگه رو درک کنیم، ناراحت نکن خودتو

خودتا ناراحت نکن گلم♥🥲. منم این موضوع پیش اومد رفته بود میگف بچش نمیزاره بقیه بخابن همش گریه میکنه من ک ریدم بهش گفتم زنیکه احمق مگ دست منه بچع درد دارع دلپیچع داره گریع میکنه ی کاری کردم جای اتاق اونا عوض کرد گمشد رف... هوف سخته انشالله زودتر بیایین خونه هیچ جا مث خونه بچه ارامش نداره

الهی عزیزم انشالله زود دختر گلت خوب شه...بعضیا شعور و فرهنگشون پایینه که هر چی به زبونشون میاد میگن

قربونت برم خودت رو ناراحت نکن اونم بچه ش مریضه فشار روش بوده
انشاالله زودتر خوب میشه به سلامتی می بریش خونه

اصلا اشکام بند نمیاد نمیدونم واسه چی

عزیزم ایشالا بچت‌خوب شه خیلی سخته
تو‌ جاهای عمومی واقعا همه جور آدم هستش دیگ شاید اونم خسته بود اعصابش خراب بود

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
الان که تاپیکا رو میخوندم دلم خواست یه چیز از تجربه خودم بگم به مامانایی که دارن بچشون رو از پوشک میگیرن.
من خیلی خوب دخترم رو از پوشک گرفتم در کمتر از یک هفته کاملا همکاری کرد. اما نکته اش این بود که اصلا دعواش نکردم. اصلا استرس بهش ندادم. حتی وقتی خونه رو چند بار کثیف کرد و می‌خواست گریه کنه آرومش کردم گفتم اشکال نداره عزیزم الان تمیزش میکنیم و با ارامش بهش گفتم خونه جای جیش نیست جیش باید بره توی دسشویی.
آنقدر خوب یاد گرفت که حتی شبا هم خودش بیدارم میکنه میگه خیلی جیش دارم مامان.
اما.... چند روز پیش که قرص اورژانسی خورده بودم و خیلی عصبی بودم و غذام هم رو گاز بود وقتی هانا رو بردم دسشویی و هی بازی گوشی کرد و من با حرص گفتم نمیخواد دسشویی کنی بیا بریم و گریه کرد و محلش نذاشتم. و چون هورمونهام به ام ریخته بود چند روز بی حوصله بودم. بخاطر این قضیه دوبار پشت سر هم تو خونه جیش کرد. چون دیگه دلش نمی‌خواست بره دسشویی و نمی‌گفت. فقط بخاطر یه بار دعوا کردن و بی‌حوصلگیم بعد از اینکه کامل یاد گرفته بود.
اینهمه تایپ کردم که فقط بهتون برسونم که چقدر بچه حساسه و چقدر باید حواسمون باشه به رفتارمون.