۱۴ پاسخ

این قرصه چیه؟ مث آمپول فشاره؟

مبارک باشه عزیزم

مبارک باشه عزیزم

مبارکا باشه عزیزم

مبا رک‌مبارک

مبارکه عزیزمم لطفا تند تند بزار منم دیگه نزدیک زایمانم 💗🫠

دردش قابل تحملع؟؟

مبارکه عزیزم خداحفظش کنه برات دعا کن ماهم زود دردمون بگیره

مبارک گلم قدمش خیر باشه انشالله

خوشبحالت زود دردات شروع شده🥺
من بزور بستریم کزدن انقد سوزن فشار زدنننننننن یکروز بعدش زایمان کردم اونم به چه سختی

بسلامتی😍😍مبارک باشه

آخ آخ یاد خودم افتادم

قدم نو رسیده مبارک باشه گلم
خدا قوت❤️
اینجا پیام میزارم که بعد بیام تجربه هاتو بخونم ممنونم عزیزم

بسلامتی عزیزم 🫂🧿قدمش مبارک باشه😍

سوال های مرتبط

مامان ساحل و سهیل 🤍 مامان ساحل و سهیل 🤍 ۷ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمان بچه دومم
من روز ۱۲ صبح حالم خوب بود پاشدم خونه جمع کردم رفتم خونه مامانم از اونجا اومدم یکم درد داشتم فقط رفتم صدا قلب بچه گوش دادم گفت ۱ سانتی خوبه قلبش برو پیاده روی کن
من اومدم خونه یکم ورزش کردم و پیاده روی کردم و رفتم ی دوش گرفتم
اومدم آماده شدم تا برم ان اس تی
رفتم ان اس تی و همه چی خوب بود معاینه کردن گفتن دو سانتی بستری نکردن گفتن هنوز زیاد مونده تا زایمانت برو خونه هر چی گفتم بستری کنید بستری نکردن راهم دور بود
اومدم خونه خمین ک رسیدم خونه نیم ساعت بعدش ی چی انگار ت دلم افتاد پایین تق صدا داد کیسه آبم پاره شد
و راه افتادیم تا بیمارستان ۱ ساعت راهه دردام‌داش شروع میشد رسیدم بستری کردن معاینه گفتن ۳ سانتی
دردام اولش قابل تحمل بود رفته رفته با سرم بیشتر شد هر ۱ دقیقه ۱ بار بود دیدن دردام زیاده اومدن سرم قطع کردن
گفتن ببینم درد عادی خودت چقد خر ۵ دقیقه ی بار شد گفتن اگه حس مدفوع داشتی مارو صدا کن صدا زدم اومدن دیدن گفتن ۴ سانتی
کردم از درد انقد جیغ داد زدم
رفتم سرویس واسه ادراد ک وقتی اومدم دردم بیشتر شد جیغ زیاد شد گفتم ی چی داره میاد بیرون انگار ک اومدن نگا کردن گفتن ۷ سانتی بردن زایشگاه انقد روز زدم میگفتن نمیخوایم پاره بشی ولی انقد زور زدم خودم پاره شد پوستم بدون اینکه اونا تیغ بزنن
ساعت ۴و ۴۰ دقیقه پسرم ب دنیا اومد همه دردام ر راحت شدم اون لحظه بعد اینکه اومد بخیه بزنه بهم یکم درد داشتم فقط
پسرم ساعت ۴ و ۴۰ دقیقه ب دنیا اومد دادن بغلم الانم فعلا بستریم تا فردا سر زایمانم برای همه مادرا دعا کردم انشالله همه بسلامتی راحتی زایمان کنن بچه اشون بغل کنن
من ک با اینکه بچه دومم بود سخت زایمان کردم
مامان یاسین وراستین مامان یاسین وراستین ۴ ماهگی
سلام مامانای گل بعداز ۲۲ روز تازه فرصت کردم بیام از تجربه زایمانم بگم براتون من دکتری ک تو بیمارستان دولتی قسمت کلینیک ک متخصص بارداری های پرخطر بود زیر نظرش بودم بهم تاریخ ۳۷ هفته داده بود برازایمان من ی هفته قبلش ۳۶ هفته همینحوری بدون هیچ دردی رفتم بیمارستان کلینیک پیش دکترع ک چند تا سوال ازش بپرسم ک یهو دکتر پرسید حرکت بچه ها چطورع گفتم یکیشون زیاد تکون نمیخوره خودشو فقط سفت میکنه گفت میخای ی سونو حرکت بده برااطمینان منم تو همون بیمارستان رفتم سونو حرکت دادم ک‌گفت ی قل حرکت ندارع شاید خوابه رفتم ب دکترم گفتم اینو گفت برو ان اس تی بده جوابو بیار ان اس تی دادم ک درد و انقباض نشون داد گفتن باید معاینه شی شدم ک‌ازدردش نگم براتون مردمو زنده شدم از بس درد داشت کل بیمارستانو گذاشتم روسرم ازبس گریه کردم و جیغ زدم گفتن دهانه رحمت قسمت بیرونی بازع باید بستری شی برا زایمان حالا من اصلا آمادگی شو نداشتم هیچی وسیله همراهم نبود خلاصه منو بستری کردن مادر شوهرم اینا سریع رفتن وسایلامو اوردن سروم بهم وصل کردن منو بردن ی اتاق سوند وصل کردن ک اصلا درد نداشت فقط یکم سوزش داشت وهمش حس ادرار کردن داشتم همزمان باز انداس تی کردن ضربان قلب بچه ها روچک کردن خلاصه بعدش سریع منو بردن اتاق زایمان
مامان فندوق مامان فندوق روزهای ابتدایی تولد
خانما تجربه زایمانم
من دوشنبه ساعت ۷ رفتم مطب دکترم ک سرکلاژ و پساری رو در بیارم ک اول آن اس تی گرفتن و گفتن زیاد جالب نیس و باید بعد شام بری بیمارستان دوباره بدی و بعد رفتم واسه باز کردن پساری و سرکلاژ پساری ک خداروشکر راحت درآورد و سرکلاژم ی تیکشو موفق شدن دربیارن و ی تیکش رفته بود توگوشت حدود ۲۰ دقیقه هرجوری ک بود تلاش کرد ولی نشد و منم همینجوری جیغ و داد میکردم از درددددد مردم و زنده شدم .....
رفتم خونه شام خوردم بعدش رفتیم بیمارستان واسه آن اس تی ک آن اس تی خداروشکر خوب بود موقع اومدن دستشوییم گرفت رفتم دستشویی توی بیمارستان و دیدم همین ک نشستم آب میومد و خون و بند نمیومد اومدم بیرون گفتن باید معاینه بشی ک مطمعن بشم کیسه آبه معاینه کردن با درد زیاد ک گفتن بعله پاره شده و بدجوری ازم آب و خون میرفت دیگ نگذاشتن راه برم و سرم وصل کردن ساعت ۴ صبح و سوند وصل کردن و منم انقباض و دردام شروع شده بود و هر ۴ دقیقه یکبار میمردم و زنده میشدم چون داشت فشار هم می‌آورد به اون قسمت رحم ک نخ داشت هنوز وای درد انقباض خیلی بد بود تا ساعت ۶ شد و همینجوری داد میزدم هی میومدن الکی منو هی معاینه میکردن و هی میگفت یکی ۲ سانت بازی یکی میگفت ۳ سانت یکی میگفت ۴ سانت بازی وای از دستشون تا اینک تعریف کردم ک ی تیکه از نخ مونده و من نمیتونم طبیعی زایمان کنم زنگ بزنین دکترم بیاد بعد هی شروع کردن یکی یکی بیان ک تلاش کنن نخرو باز کنن ولی من ۱ نفر بیشتر نگذاشتم چون واقعا درد داشت و گفتم دیگ دستم نزارین تا دکترم بیاد چون دیگ داشتم از درد میمردم .....